0

نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی
چهارشنبه 22 تیر 1390  10:19 PM

 

نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی 6
دستور ایشان به تبلیغ روحانیت در ایام محرم و صفر و بسیج مردم از طریق این گونه سخنرانی‌ها و سخنرانی معروف ایشان در عاشورای سال 1342 و اعلام عزای عمومی و برگزاری مراسم سوگواری امام جعفر صادق(علیه السلام)در منزلشان در فروردین 1342 نمونه هایی از همین موارد است. در دوران انقلاب مساجد علاوه بر مركز برگزاری این گونه مراسم و سخنرانی‌ها و اجتماعات، محلی برای تجمعات گروهی مختلف جهت برنامه ریزی برای حركت‌های خاص تعیین شده در هر دوره و اقداماتی نظیر پخش اعلامیه ها، نوارها و عكس‌های امام خمینی(قدس سره) و محلی برای یارگیری از نیروهای مختلف مردمی در مبارزات بوده است. علاوه بر این ساختارهای اجتماعی می توان از تشكل هایی همچون تشكّل‌های مذهبی دانشجویی و هیأت مذهبی و تكایا و حسینیه‌ها نام برد. 
3. گسترش و پذیرش اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های جایگزین 
یكی از ویژگی‌های انقلاب، گسترش ایدئولوژی جدید در جامعه است. در ایران از اوایل قرن اخیر، سه ایدئولوژی گوناگون مطرح بوده و گروه‌های اجتماعی را به سوی خود فرا می خوانده است. این ایدئولوژی‌ها عبارت بودند از: ناسیونالیسم، ماركسیسم ـ لنینیسم و اسلام. مبلغان این ایدئولوژی‌ها سعی می كردند با نشان دادن جامعه ایده آل و مطلوب، پیروان بیشتری را به خود جلب كنند. دو ایدئولوژی اول به دلایل مختلف نتوانستند آن چنان كه باید، افراد را به سمت خود جلب كنند و به صورت ایدئولوژی غالب درآیند.[1] ایدئولوژی سوم یعنی اسلام (بر اساس مكتب تشیع) به عنوان یك مذهب و مكتب الهی در اعماق قلب‌ها و جان‌های اقشار مختلف جامعه نفوذ تاریخی داشت. یكی از نویسندگان غربی با قرار دادن طرفداران سلطنت در عرض این سه ایدئولوژی می نویسد: «در واقع چهار گروه عمده مدعی قدرت مشروع وجود داشت. گروه‌های گوناگون چپ گرا، جبهه ملّی (مجموعه ای از گروه‌های محافظه كار و ناسیونالیست دموكرات)، طرفداران سلطنت و حامیان شاه، و جنبش مذهبی. جنبشی كه به وضوح توانست توده‌ها را به حركت در آورد، جنبش اسلامی بود.»[2] 
علت عدم پذیرش دو ایدئولوژی دیگر، به دلیل گستره جامعه اسلامی و پذیرش اسلام توسط مردم، مغایرت اساسی آن با اعتقادات مذهبی مردم، ناهمخوانی با ویژگی‌های خاص جامعه ایرانی و بعضاً مبهم و نامفهوم بودن ادبیات آن‌ها و وابستگی برخی از آن‌ها به كشورهای بیگانه بود. اما اسلام و برنامه‌های فردی و اجتماعی آن برای مردم امری روشن و هماهنگ با اعتقادات آنان بود و حتی مردم سابقه ذهنی مثبتی نیز از نمونه هایی از عملكرد سیاسی ـ اجتماعی علما و برنامه‌ها و دستورات سیاسی ـ اجتماعی اسلام داشتند و منادیان این جریان نیز خود بومی و از متن مردم بودند. در حالی كه، منادیان دو جریان دیگر روشن فكران غربزده ای بودند كه نه تنها سابقه مثبتی از خود به جای نگذاشته بودند، بلكه تلخی‌های باقی مانده از جریان مشروطه را نیز با خود یدك می كشیدند; روشن فكرانی كه هیچ گاه نخواستند و نتوانستند از عمق مشكلات و خواسته اصلی مردم آگاه شوند. از این رو، علی رغم ارائه شعارهای جدید و پر رنگ و لعاب، صرفاً به دنبال تقلید و پیروی از غرب بودند و در برنامه‌های انقلابی هم به الگوهایی چون ژاندارك می اندیشیدند و لذا هیچ گاه نتوانستند حمایت عموم مردم را به خود جلب كنند و در دل آن‌ها نفوذ نمایند. به تعبیر جلال آل احمد: «از قضیه تنباكو بگیر تا امروز، در تمامی این صدساله اخیر، روشن فكر ایرانی با هوایی از اروپا و آمریكا در سر و مردد میان قدرت حكومت‌ها و عزلت عارفانه، خسته از مردم و بی خبری شان و كلافه از تحجر تا آخرین دقایق حساس برخوردهای سیاسی میان روحانیت و حكومت اغلب طرف حكومت را گرفته اند; چرا كه تنها حكومت‌ها قادر بوده اند با اتكا به پول نفت بهترین مزدها را به او و آراء او بدهند و در مقابل آراء تعدیل شده اش رفاه زندگی اش را تأمین كنند.»[3] 
بر همین اساس، ایدئولوژی مورد پذیرش مردم، ایدئولوژی ای بود كه بر پایه مذهبی بنا شده و در روستاها و شهرها در میان طبقات گوناگون این ایدئولوژی راه و رسم زندگی مردم شده بود. یكی از نویسندگان در رابطه با پذیرش اسلام توسط مردم می نویسد: «مردم فقط برای جمهوری اسلامی خون خود را ریختند. در حالی كه گروه‌های ضد اسلامی شعار تأسیس جمهوری دموكراتیك را مطرح می كردند، امام كوشش‌های آنان را در پایین آوردن نقش روحانیت در نظام نوین سیاسی بر باد دادند.»[4] 
البته، برای اینكه اسلام، به ویژه مكتب تشیع به عنوان ایدئولوژی انقلاب به كار گرفته شده و در جامعه گسترش پیدا كند، چند مشكل وجود داشت: 
1. سالیان زیاد در اثر تبلیغ استعمار غرب تلقین شده بود كه مذهب از سیاست جداست و مذهب ارتباطی به مسائل سیاسی ـ اجتماعی ندارد و نسخه و دارویی برای حل معضلات پیچیده سیاسی ـ اجتماعی روز در اختیار ندارد. این تبلیغ، در میان طبقات مختلف حتی در میان بعضی از روحانیان و علمای مذهبی تأثیر گذارده بود. 
2. جامعه مطلوبی كه اسلام ارائه می دهد، متعلق به چهارده قرن قبل بود و همین موجب ایجاد شبهه توسط مخالفان شده بود كه امكان پیاده كردن احكام آن در جوامع صنعتی پیشرفته امروز، عملی نبوده و پاسخگوی مسائل پیچیده زمان حاضر نمی باشد. 
3. با تكیه بر بعضی از مسائل اسلامی از جمله تقیه و انتظار فرج در میان تشیع، این تصور كه اسلام می تواند به عنوان ایدئولوژی انقلاب و در جهت دگرگونی ارزش‌های حاكم مورد استفاده قرار گیرد، بسیاری از مردم حتی بعضی از مسلمانان بدان معتقد نبودند. 
اما در سال 1341 رهبر انقلاب با شناخت دقیق مشكلات و موانع مذكور، گام به گام برای از میان بردن موانع مزبور اقدام نمودند و موفق شدند با طرح اسلام به شیوه جدید، آن را به عنوان مطلوب ترین ایدئولوژی انقلاب مطرح نمایند. در اینجا، به نقش فرهنگ سیاسی شیعه در گسترش این ایدئولوژی در بین توده‌ها اشاره می كنیم. 
مرجعیت شیعه و اصل ولایت فقیه: امام خمینی به عنوان مرجع تقلید شیعیان، اقداماتی انجام دادند كه موجب رفع موانع فوق شد. اولین اقدام ایشان به عنوان یك مرجع، بحث تحریم تقیه بود. ایشان به عنوان مرجع شیعیان، تقیه را حرام كرده و اظهار حقایق را واجب دانستند. به همین جهت در سخنرانی خود در تاریخ 13/1/1342 فرمودند: «حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ.»[5] 
بدینوسیله و از طریق صدور فتوای تاریخی مزبور، بخشی از مشكلات فوق را، كه خود مانع بزرگی بر سر راه انقلاب و دستاویزی برای عافیت طلبان بود، برطرف كردند. اقدام دیگری كه ایشان به عنوان مرجع بزرگ تقلید و محور اصلی حوزه علمیه قم، انجام دادند، به دست گرفتن پرچم مبارزه و حمله به نظام سیاسی حاكم بود، كه موضوع انفكاك دین از سیاست را عملا به عنوان امری باطل و نادرست به اثبات رساندند. با این كار، راه برای گسترش ایدئولوژی اسلامی هموار شد. پس از اقدامات فوق، در فرصتی كه در دوران تبعید در نجف اشرف حاصل گردید، با طرح حكومت اسلامی و اصل ولایت فقیه، در نگرش به اسلام، بر اساس مكتب تشیع به عنوان یك ایدئولوژی پویا و قابل پیاده شدن در عصر حاضر، تحولی اساسی به وجود آوردند. ایشان پس از نفی ارزش‌های مسلط بر نظام حاكم و طرد آن ها، بحث ولایت فقیه و حكومت اسلامی را طرح كردند. چنان كه در كتاب ولایت فقیه می فرمایند: «این مواد قانون اساسی و متمم آنكه مربوط به سلطنت و ولایتعهدی است كجا از اسلام است؟ این‌ها همه ضد اسلامی است، ناقض طرز حكومت و احكام اسلام است. سلطنت و ولایتعهدی همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و رم شرقی و مصر و یمن برانداخته است. رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) در مكاتیب مباركش كه به امپراتوری رم شرقی و شاهنشاه ایران نوشته، آن‌ها را دعوت كرده كه از طرز حكومت شاهنشاهی امپراتوری دست بردارند و بگذارند مردم خدای یگانه و بی شریك را كه سلطان حقیقی است بپرستند. سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حكومت شوم و باطلی است كه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد.»[6] 
با طرح این موضوع برای اولین بار رهبر انقلاب، ارزشی را كه نه تنها سالیان سال تبلیغ و به مردم تلقین شده بود، بلكه جزو اصلی قانون اساسی[7] شناخته شده بود، باطل و ضد ارزش اعلام می نمایند. پس از طرد ارزش‌های گذشته، باید جامعه كمال مطلوب اسلام معرفی می شد. نكته ای كه در این میان وجود داشت این بود كه از یك سو، جامعه مطلوب اسلام، كه همان حكومت پیامبر و امام علی(علیه السلام) است، بعد از چهارده قرن و با توجه به جامعه امروز، چگونه و توسط چه اشخاصی می توانست تشكیل شود. از سوی دیگر، عده زیادی با اعتقاد به این امر كه دنیا باید پر از فساد و ظلم شود تا مهدی (عج) ظهور نموده و دنیا را پر از عدل نمایند و حكومت اسلامی را تشكیل دهند، امكان تشكیل چنین حكومتی را در زمان غیبت منتفی دانسته و تلاش برای چنین حركتی را ضدارزش می دانستند. 
در چنین شرایطی امام با ارائه اصل ولایت فقیه، به زبانی ساده و در عین حال مستند به آیات قرآنی، اخبار و احادیث، ثابت می نمایند كه احكام خدا تعطیل بردار نیست و در هیچ شرایطی حتی در عصر غیبت كبرا، نمی توان از اجرای احكام الهی سرباز زد و این مسئولیت بر دوش فقها و علماست.
[1] . منوچهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص 122. 
[2] . چریل بنارد و زالمای خلیل زاد، دنیاگرایی، صنعتی شدن و جمهوری اسلامی، ص 108. 
[3] . جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشن فكران، ص 50، به نقل از: موسی نجفی و موسی حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1380، ص 156. 
[4] . Doroshenko, E. A. Shiitskoe dukhovenstvo vsovremennom irane. m, 1975, s. 171. به نقل از: لقمان بایمت اف، پیشین، ص 101. 
[5] . امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 40. 
[6] . امام خمینی، ولایت فقیه، ناس، ص 10 و 11. 
[7] . اصل 35 متمم قانون اساسی سابق ایران. 
مهدي ابوطالبي

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها