پاسخ به:نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی
چهارشنبه 22 تیر 1390 10:18 PM
نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی3 |
یكی از نویسندگان در این مورد می نویسد: مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مركز جنبش حركتهای اسلامی بوده است. از مسجد تبلیغات اسلامی شروع می شده است و از مسجد قوای اسلامی برای سركوبی كفار و وارد كردن آنها در بیرق اسلام (حركت می كرده است.)[1] مسجد كاركردهای مختلفی دارد كه به برخی كاركردهای سیاسی ـ اجتماعی آن اشاره می كنیم: مسجد به عنوان مركز مراسم عبادی و مذهبی: اولین كاركرد مسجد، مركزیت آن به عنوان محل انجام مراسم عبادی و مذهبی مانند نماز، عزاداری، جشنها و مجالس ختم و تعزیت است. معمولا این مراسم ها، خود مقدمه و زمینه ای برای آغاز حركتهای انقلابی و سیاسی می باشد. مسجد به عنوان مركز آموزش: از دیگر كاركردهای مسجد این است كه مسجد در نظر مسلمانان، به ویژه شیعیان، محل ارشاد و تبلیغ مسائل و احكام اسلامی است. پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و جانشینانشان، ارشادات و راهنماییهای خود را در مسجد بیان می كردند و مسلمانان برای آموزش مسائل دین به مساجد روی می آوردند. از این رو، مساجد محلی برای آموزش اعتقادات و ارزشهای اسلامی به مسلمانان بوده است و به تبع این آموزش ها، مساجد عاملی برای تغییر اعتقادات، روحیات و خلقیات مردم بر اساس موازین اسلامی بود، كه در نهایت موجب تغییر ساختار اجتماع در جهت هماهنگی با اصول اعتقادی اسلامی می شد. مسجد به عنوان كانون ارتباط جمعی: مسجد به عنوان مركزی برای تجمع مسلمانان و ارتباط آنها با یكدیگر و در نتیجه، محلی برای تبادل اخبار مهم در تاریخ اسلام نقش مهمی ایفا كرده است. این نقش بخصوص در روزگارانی كه وسایل گسترده ارتباط جمعی امروزین نبود، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. مسجد به عنوان پایگاه جهاد در نهضت: یكی از مهم ترین كاركردهای سیاسی مسجد، نقش آن در حركت و جهاد بود. مقدمات فكری و اجتماعی اكثر غزوات در مسجد تدارك می شد و مسجد نقش بسیج مردمی در جهاد با كفار را داشت. در دوران معاصر نیز تجلّی این نقش را در انقلاب عراق در سال 1920 به رهبری روحانیان، و درنهضت تنباكو، نهضت مشروطیت، واقعه مسجد گوهرشاد كه در مخالفت با كشف حجاب رضاخانی برپا شده بود و در نهضت امام خمینی به صورت نهادینه شده می بینیم. در جنگ ایران و عراق هم مهم ترین مركز بسیج نیروهای مردمی، همین مساجد بود. انقلاب اسلامی و نقش فرهنگ سیاسی شیعه در تحقق آن نظریه پردازان انقلاب، با ارائه نظریههای گوناگون، عموماً در پی تبیین علت وقوع انقلاب هستند. از آنجا كه انقلابها همواره برآیند حوادث و دگرگونیهای متنوع و متقاطع تاریخی یك كشورند و مجموعه تحولات و شرایط فكری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در وقوع آن دخالت دارند، علت وقوع انقلابها مختلف می باشد. با این حال، آنچه در نهایت وقوع انقلاب را گریزناپذیر می سازد، عللی معدود است كه در سایه تأثیر و تأثر تحولات و شرایط فوق پدید آمده، گسترش می یابد. بررسی انقلابهای مختلف نشان می دهد كه در میان علل وقوع این انقلاب ها، برخی علل كلی دخالت دارند كه تا حدودی در همه این انقلابها نقش آفرین بوده اند و تا وقتی این علل پدید نیایند، هیچ انقلابی اتفاق نمی افتد. این علل كلی عبارتند از:[2] 1. نارضایتی عمیق از شرایط حاكم; 2. وجود رهبری و ساختارهای اجتماعی ـ سیاسی دارای نقش و بسیج گر; 3. گسترش و پذیرش اندیشهها و ایدئولوژیهای جدید جایگزین; 4. گسترش روحیه انقلابی. در این نوشتار، برای تبیین نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی ایران، به بررسی نقش این فرهنگ در علل كلی وقوع انقلاب اسلامی ایران پرداخته شده است. 1. نارضایتی عمیق از شرایط حاكم یكی از ویژگیهای مشترك انقلاب ها، وجود نارضایتی عمیق از نظام حاكم است. در حقیقت، وجود نارضایتی عامل مشترك پیدایش وقوع انقلاب هاست. برای اینكه این نارضایتی به انقلاب منجر شود، باید نارضایتی هم در میان نخبگان باشد و هم در میان توده مردم شیوع پیدا كند و به دلیل ناامیدی آنان از بهبود شرایط، این شرایط موجود را غیرقابل تحمل بدانند. از جمله نارضایتیهای مردم ایران و در حقیقت مهم ترین آن ها، كه موجب شكل گیری انقلاب شد، نارضایتی مردم نسبت به عملكرد دولت در مورد دین و اعتقادات مذهبی (شیعی) و نظام ارزشی مورد قبول مردم بود. در اینجا به نمونههای مهم این نارضایتی در طول دوران انقلاب اشاره می كنیم: الف. تبلیغ و گسترش ناسیونالیسم افراطی: یكی از شیوه هایی كه در دوران حاكمیت پهلوی و بخصوص محمّدرضا شاه در جهت سیاست اسلام زدایی به شدت پی گیری شد، ایجاد و تقویت حس ملّی گرایی افراطی بود. یكی از نویسندگان در این مورد می نویسد: «ملّی گرایی بهترین آرمانی بود كه برای ایجاد همبستگی ملّی مورد استفاده قرار گرفت و همراه آن وجود شخص شاه به عنوان مظهر "همبستگی ملّی" معرفی می شد. پس از آن در مدارس به مرور تعلیمات اسلامی كمرنگ شد و در عوض تبلیغات گسترده ای در باب ضرورت وطن پرستی و عشق به شاه همه جا را فرا گرفت.»[3] این ایدئولوژی محصول فعالیت روشن فكرانی بود كه تحت عنوان نظریه پردازان حلقه وین از آنها نام برده شده است. افرادی همچون تقی زاده، جمال زاده، میرزا محمّدخان تربیت، محمّد قزوینی، میرزا فضلعلی، آقای مجتهد تبریزی، ابراهیم پور داود و حسین كاظم زاده ایرانشهر حول نشریه كاوه گردهم آمدند و با انتشار مجلات دیگری مثل ایرانشهر، فرنگستان و مجله آینده به عنوان تئوریسین و مبلغ ناسیونالیسم ایرانی شالوده فرهنگی را ریختند كه بعدها، توسط رضا شاه به عنوان ایدئولوژی رژیم پذیرفته شد و توسط محمّدرضا به روشهای مختلف دنبال شد.[4] در راستای اشاعه این سیاست، رژیم پهلوی برای مقابله با اسلام هر از چند گاه یك بار جشن هایی در جهت تجلیل از ایران باستان تشكیل می داد. به عنوان مثال، یادبود فردوسی كه شاعری اسلامی بود تشكیل شد، ولی شاهنامه وی به عنوان یك اثر، كه زنده كننده ملیت ایرانی و آیین زرتشتی و شاهنشاهی ایران باستان در قبال دیانت اسلام است، معرفی گردید.[5] جشنهای 2500 ساله كه با تبلیغات فراوان داخلی و خارجی برگزار می شد، نمونه دیگری از تبلیغ ناسیونالیسم توسط رژیم پهلوی بود كه موجب تحریك احساسات مذهبی مردم و واكنش شدید امام و بسیاری از مجامع و محافل مذهبی در داخل و خارج شد. بایمت اف محقق روسی در این باره می نویسد: «جشن 2500 ساله شاهنشاهی باعث اختلافات شدید میان روحانیت و شاه گردید. امام خمینی و دیگر روحانیان مردم را علیه رژیم شاه دعوت كردند و نامههای اعتراض آمیز... به شهرهای ایران فرستاده شد. دعوت امام خمینی در واقع یك دعوت عادی سیاسی نبود،بلكه یك فتوای مذهبی بود.»[6] یكی دیگر از این گونه جشنها جشن هایی برای پیروان زرتشت بود كه به بهانه یادآوری همان ایران باستان و دین مردم ایران قبل از اسلام برپا می شد. آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس، در مورد رابطه این جشنها با احساسات و عواطف جامعه اسلامی می نویسد: «آیا باید او به شهبانو اجازه می داد كه كنگره پیروان مذهب زرتشت را برگزار كند؟ و پایان آن را هم با پذیرایی از شركت كنندگان در كاخ سلطنتی جشن بگیرد؟ آن هم درست در وسط ماه رمضان؟ به نظر من و همكاران دیپلمات عرب من ... این گونه كارها در تودههای مردم مسلمان و رهبران مذهبی آنان كه مخالف رژیم بوده اند تأثیر نامطلوب و عمیق بر جای گذاشته است. شاید به نظر او این گونه اقدامات به عنوان روشهای درمانی برای جدا كردن مردم ایران از روشهای اسلامی بود.»[7] یكی دیگر از اقدامات رژیم در این زمینه، تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی بود. شاه، كه در جشنهای 2500 ساله، كوروش را به عنوان صاحب آیین شاهنشاهی و خود را به عنوان میراث دار او معرفی كرده بود، تصور می كرد در جایگزینی كوروش به جای نبی اكرم، محمّد(صلی الله علیه وآله) موفق بوده و فرهنگ ایران قبل از اسلام را جانشین فرهنگ اسلامی كرده است; از این رو، به فكر تغییر مبدأ تاریخ از هجرت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به جلوس كوروش به تخت پادشاهی افتاد. او خود در این رابطه می نویسد: «برای احیای فرهنگ ایرانی با همه اصالت و زیبایی اش باید راه هایی پیدا می شد. مثلا مبنای تاریخ كشور را به آغاز دوران هخامنشیان بازگرداندیم.»[8] امام خمینی(قدس سره) این اقدام شاه را از بسیاری از اقدامات اقتصادی و فرهنگی دیگر، كه موجب از دست رفتن منابع و منافع ملّی می شد، مهم تر دانستند و در باب اهمیت این مسئله گفتند: «در تمام جنایتهای بزرگی كه این مرد كرده است، همه خیانت هایی كه این مرد كرده است، از دادن نفت ما به خارج، از خراب كردن وضع زراعت ما، از خراب كردن فرهنگ ما، از دست دادن حیثیت نظام ما، همه اینها را یك طرف بگذارید، قضیه تغییر تاریخ را یك طرف بگذارید... این اهمیتش بیشتر است. و گمان نكنید كه اگر ملت مهلتش داده بود، قدم همین قدم بود. این همین است كه زرتشتیها به حسب آن زمانها زرتشتیها نوشتند به او كه تاكنون كسی پیدا نشده (به شاه نوشتند) تاكنون كسی پیدا نشده است كه به اندازه شما به مذهب ما خدمت بكند... این قدم اولش بود كه تاریخ را تغییر داد. [1] . محمّد مكی السباعی، «تاریخ آموزش در مساجد»، ترجمه علی شكوئی، مجله مسجد، ش 16، ص 54. [2] . مصطفی ملكوتیان و دیگران، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، ص 17. [3] . مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، 1370، ص 51. [4] . علیرضا ذاكر اصفهانی، ناسیونالیسم رمانتیك در ایران، مندرج در مؤلفه های هویت ملّی در ایران، به اهتمام گروه تحقیقات سیاسی اسلام، ص 139. [5] . محمّدحسن رجبی، زندگانی سیاسی امام خمینی، چ چهارم، تهران، قبله، 1374، ص 38. [6] . Doroshenko, E. A. Shiitskoe dukhovenstvo vsovremennom irane. m, 1975, s. 182. به نقل از: لقمان بایمت اف، انقلاب اسلامی از دیدگاه محققان شوروی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 108. [7] . آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه پاشا شریفی، تهران، نشر نو، 1362، ص 52 و 53. [8] . محمّدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه دكتر ابوترابیان، تهران، 1371، ص 224. |
مهدي ابوطالبي |
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب