نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی
چهارشنبه 22 تیر 1390 10:16 PM
نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی |
مقدّمه انقلاب اسلامی ایران مهم ترین جنبش اسلامی معاصر است كه نماد و مظهر اسلام گرایی در عصر حاضر به شمار می آید. این انقلاب حركتی بود كه به جهت ویژگیهای خاص و منحصر به فرد خود، شگفتی همه اندیشمندان غربی و شرقی را برانگیخت و به تعبیری، وجدانهای غربی را در دو بعد دولتی و مردمی تكان داد[1] و به صورت معمایی برای تحلیلگران سیاسی و اجتماعی جلوه گر شد. آنچه این معما را پیچیده تر كرد، شخصیت امام خمینی(قدس سره)بود كه نقش اساسی در پیروزی انقلاب و تشكیل حكومت ایفا كرد[2] و اساساً پایه ریزی جمهوری اسلامی، حاصل تلاش شخصیتی چون امام خمینی(قدس سره)بوده است.[3] اندیشمندان غربی تصور نمی كردند كه از یك نهاد علمی ـ سنّتی، كه به گمان آنها یكی از نهادهای جمود و فرو رفتن در فضاهای علمی و روحی است، مردی بیرون بیاید كه انقلابی بزرگ را رهبری كند، دولتی هماهنگ با زمانه تأسیس كند و غرب را نه تنها محكوم سازد، بلكه با آن از موضعی سخن گوید كه رسالتی جهانی را برای همگان به ارمغان آورد. هم اینك نیز پس ازسال ها، رسانههای غرب گاه از امام به عنوان كسی كه جهان را تكان داد و گاه كسی كه مسیر تاریخ را تغییر داد، نام می برند. انقلاب او را در كنار انقلابهای كبیر فرانسه و روسیه ـ سه جنبش مهم سیاسی عصر حاضر كه روشهای سیاسی را دگرگون ساخت و ویژگیهای فرهنگی این دوران را رنگی دیگر بخشید ـ می دانند.[4] این ویژگیها موجب شد كه این حركت مورد توجه جدّی اندیشمندان غرب و شرق قرار گیرد و همه سعی در تبیین و تحلیل آن داشته باشند. از این رو، هر كدام به نوعی این حركت را تحلیل كردند. اما این تحلیلها بسیار مختلف، متنوع و گاه متناقض می نماید. آنچه این نظریه پردازان را دچار مشكل كرده و موجبات تناقض را در این نظریهها فراهم آورده این است كه بر اساس تعاریف و كلیشههای موجود غربی، چگونه امام خمینی(قدس سره) به عنوان یك عالم سنّتی، در اوج دوران مدرن و حاكمیت مدرنیته، انقلابی به راه می اندازد كه در عمل حركتی فرامدرن تلقّی می شود؟ در خصوص انقلاب اسلامی، اندیشمندان غربی با حركتی روبه رو هستند كه از یك سو، نمی توان نام آن را جز انقلاب گذاشت، و از سوی دیگر، محور اصلی این حركت، پدیده ای به نام مذهب است كه به زعم آن ها، نماد جمود و تحجّر و عقب ماندگی و مانع ترقّی و پیشرفت است. به عبارت دیگر، موج اعتراضهای مذهبی برای مبارزه و مخالفت با شاه به انگاره هایی استناد می كند كه به سیزده سده پیش باز می گردند و در عین حال، خواسته هایی در زمینه عدالت اجتماعی و غیره را مطرح می كند كه به نظر می رسد در راستای اندیشه یا كنش ترقّی خواهانه حركت می كنند.[5] آری، امام خمینی(قدس سره) در اوج ناباوری تحلیلگران بین المللی با عقاید مذهبی، كه غرب آنها را كهنه و قرون وسطایی می دانست، جهان را تكان داد.[6] نظریه پردازان ماركسیست با انقلابی رو به رو می شوند كه از سویی، خارج از جنگ طبقات بود و از سوی دیگر، مذهب كه همواره در نظر ایشان عنصری روبنایی بوده، در این انقلاب نقش زیربنایی را ایفا می كند. طرفداران نظریات دوركیم و وبر ـ كه معتقدند جوامع در سیر عقلانی شدن، عناصر اسطوره ای و رمزآلود را به حاشیه می رانند و به تدریج، عقل گرایی جانشین عنصر قدسی می شود و این فرایند افسون زدایی از جهان را فرایندی ناگزیر برای همه جوامع می دانند ـ با انقلابی مواجه می شوند كه بازگشتی است به عنصر قدسی. ساختارگرایان نیز با انقلابی رو به رو می شوند كه نظامی را با ساختار سیاسی گسترده بروكراتیك و ارتشی قدرتمند، كه نه تنها تحت هیچ گونه فشار بین المللی نبود، بلكه هم پیمانان و پشتیبانان بین المللی نیز داشت، بدون نقش اساسی دهقانان فرو ریخت. آنها با انقلابی رو به رو می شوند كه گویی در آن نوعی «ساخته شدن» و «معماری» وجود دارد. انقلابی كه عنصر رهبری، ایدئولوژی و نحوه بسیج توده ای، بسی عاقلانه و قاعده مند پیش می رود. گویی رهبری انقلاب آن را گام به گام معماری می كند و هندسه آن را ترسیم می نماید و معمار انقلاب، كه هیچ گاه وجود خارجی نداشت و به افسانه شبیه تر بود تا واقعیت، در آن تحقق خارجی پیدا می كند. به همین جهت، هر دسته از نظریه پردازان غربی در تحلیل انقلاب اسلامی به نوعی با مشكلی جدی رو به رو هستند. به نظر می رسد، عمده مشكلات نظریه پردازان غربی در تحلیل نادرست انقلاب اسلامی ناشی از این است كه آنان نقش اصلی پیروزی انقلاب اسلامی را كه آموزههای شیعی و عناصر و مؤلفههای فرهنگ سیاسی شیعه بوده است، نادیده گرفته اند; امری كه در ادبیات سیاسی مدرن و بر اساس مبانی نظریههای مدرن غربی، قابل درك و توضیح نیست. چه بسا به همین دلیل، بسیاری از تحلیلگران انقلاب اسلامی، كه بر اساس نظریات غربی به تحلیل انقلاب پرداخته اند، در بحث از علت اصلی پیدایش انقلاب، مذهب و مؤلفههای دینی را نادیده گرفته و در عوض، بر عواملی مثل توطئه، استبداد، اقتصاد و مدرنیزاسیون تأكید دارند. این نوشتار در پی بررسی و تبیین میزان نقش فرهنگ سیاسی شیعه در پیدایش انقلاب اسلامی ایران است. تبیین مفهوم فرهنگ سیاسی شیعه واژه فرهنگ در فارسی معادل كلمه «culture» در انگلیسی، و كلمه «الثقافه» در عربی است. از نظر لغوی، به معنای دانش و ادب، عقل و خرد، تعلیم و تربیت، و كتاب لغات است.[7] از نظر اصطلاح جامعه شناسی، مجموع رفتارهای اكتسابی و ویژگی اعتقادی اعضای یك جامعه معین را فرهنگ می گویند.[8] واژه فرهنگ سیاسی، كه معادل عبارت «Political culture» در انگلیسی و «الثقافه السیاسیه» در عربی است، پس از جنگ جهانی دوم در ادبیات توسعه سیاسی مطرح شده است. این واژه را نخستین بار گابریل آلموند در علم سیاست به كار برد. تعبیر فرهنگ سیاسی را همچنین می توان در نوشتههای جامعه شناختی و مردم شناختی كسانی مانند ساموئل بوراندر، آدام اولام، روت بندیكت، مارگارت مید، آبرام كاردینر، رالف لینتون و... كه در زمینه فرهنگ و شخصیت كار كرده اند دنبال كرد.[9] برای فرهنگ سیاسی تعاریف مختلفی آمده كه به بعضی از آنها اشاره می كنیم: از نظر آلموند هر فرهنگ سیاسی توزیع خاصی از ایستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارتهای سیاسی است.[10] در تعریف دیگری در مورد فرهنگ سیاسی گفته اند: «جنبههای خاصی از فرهنگ عمومی جامعه كه به زندگی سیاسی نظر دارد و به مسائلی چون "چگونه حكومت كردن" و "چگونگی حكومت" می پردازد، فرهنگ سیاسی می نامند.»[11] سیدنی وربا در تعریف فرهنگ سیاسی می گوید: «فرهنگ سیاسی عبارت است از نظام باورهای تجربه پذیر، نهادها و ارزش هایی كه پایه و مبنای كنش سیاسی است.»[12] هرچند تعاریف مختلفی در مورد فرهنگ سیاسی وجود دارد، اما می توان اشتراكاتی را در تمام این تعریفها پیدا كرد. با توجه به تعاریف فوق، فرهنگ سیاسی را می توان این گونه تعریف كرد: مجموعه ای از نظام اعتقادی، ارزشها و نمادهای موجود در یك جامعه است كه به رفتارهای سیاسی در برابر نظام سیاسی جهت می دهد. با توجه به تعریف فرهنگ سیاسی، فرهنگ سیاسی شیعه عبارت است از: «مجموعه ای پیوسته از نظام اعتقادی، ارزشها و نمادهای مذهب تشیع كه از منابع شیعی به دست می آید و مبنای كنش و واكنشهای شیعیان در برابر نظامهای سیاسی و حكومتها بوده است.» در این بخش هریك از این موارد را به تفصیل مورد بررسی قرار خواهیم داد. الف. نظام اعتقادی نظام اعتقادی شیعه عبارت است از اصول و فروع دین اسلام بر اساس مذهب تشیع. این نظام اعتقادی، یكی از اركان مهم فرهنگ سیاسی شیعه است كه عناصر آن شدیداً به هم پیوسته و دارای انسجام درونی شدید هستند. از جمله عناصر مهم این نظام اعتقادی، كه در رفتار سیاسی شیعیان تأثیر مستقیم داشته اند، عبارتند از: امامت: شیعیان معتقدند كه به همان دلیل كه ارسال پیامبران ضرورت دارد، وجود امامان معصوم(علیهم السلام) نیز با توجه به خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ضروری و لازم است. در بحث امامت، شیعه اعتقاد دارد كه آخرین امام معصوم یعنی امام زمان (عج) زنده بوده و در غیبت به سر می برد و روزی از پس پرده غیبت ظهور خواهد كرد و شیعیان موظفند زمینه ظهور آن امام(علیه السلام) را فراهم نمایند. در دوران غیبت، فقها به عنوان نوّاب عام امام زمان (عج) مرجع امور مذهبی و دینی مردم هستند كه از طریق اجتهاد، احكام شرعی و امور مربوط را بر اساس مذهب تشیع استخراج نموده، و مردم نیز از آنان تقلید می نمایند. در مسئله حكومت نیز یكی از این فقها، به عنوان ولی فقیه مسائل مربوط به حكومت و اداره جامعه را بر عهده دارد. از جمله مفاهیمی كه از اصل امامت به دست می آید و در رفتار سیاسی شیعیان مؤثر است، مفهوم غیبت، انتظار، اجتهاد و ولایت فقیه است. معاد: یكی از اصول اعتقادی شیعیان ـ كه تأثیر بسزایی در فرایند شكل گیری رفتارهای سیاسی شیعیان داشته ـ اعتقاد به وجود جهانی دیگر، ماورای این دنیای مادی است; جهانی كه انسان پس از مرگ به آن منتقل می شود. بر اساس اعتقادات شیعه، در جهان پس از مر گ، زندگی انسان ابدی و دایمی خواهد بود و فنا در آن عالم راه ندارد. [1] . عماد بِزی، «امام خمینی (ره) در پژوهش های غربی»، ترجمه مهدی اسدی، مجله حضور، ش 18، ص 175. [2] . مایكل كیمل، پیامبران نوین و مثل های كهن: افسون ها و تقالید، به نقل از عماد بِزی، پیشین، ص 177. [3] . بابی سعید، هراس بنیادین، ص 104. [4] . عماد بِزی، پیشین. [5] . میشل فوكو، ایران روح یك جهان بی روح، ترجمه افشین جهاندیده و نیكو سرخوش، تهران، نشر نی، 1379، ص 55. [6] . ویلیام بیمان، نشریه Zavatra چاپ مسكو، كیهان هوایی، 25/8/73، به نقل از: میراحمد رضا حاجتی، عصر امام خمینی، قم، بوستان كتاب، 1379، ص 28. [7] . علی اكبر دهخدا، فرهنگ لغات، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1336، ج 37، ص 227 و 228. [8] . بروس كوئن، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، 1370، ص 59. [9] . Behnam, M. Reza; Cultural Foundations of Iranian Politics, p. 5. به نقل از: یداللّه هنری لطیف پور، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 24. [10] . همان، ص 25. [11] . عبدالرحمن عالم، «فهم فرهنگ سیاسی»، فصلنامه سیاست خارجی، سال نهم، ش 4، ص 151. [12] . عبدالعلی قوام، سیاست های مقایسه ای، تهران، سمت، 1373، ص 73. |
مهدي ابوطالبي |
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب