0

سلسله مقالات جامعه و مهدویت

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سلسله مقالات جامعه و مهدویت
شنبه 25 تیر 1390  9:29 PM

خبرگزاری فارس:اگر بر میزان و كیفیت شناختمان به حضرت صاحب الامر ـ عج الله تعالی فرجه الشّریف ـ بیفزاییم, قهراً بر محبت و گرایش قلبی ما نسبت به آن وجود شریف, افزوده خواهد شد و در پس آن, آثار حاصل از این محبت, زندگی ما را رنگ مهدوی بخشیده و به ما در طی طریق انتظار نیرو می دهد.

در این نوشتار پس از بیان ویژگی های محبت, محبّ و محبوب, معرفت به عنوان راه ایجاد محبت معرفی می گردد. نتیجه آن است كه اگر بر میزان و كیفیت شناختمان به حضرت صاحب الامر ـ عج الله تعالی فرجه الشّریف ـ بیفزاییم, قهراً بر محبت و گرایش قلبی ما نسبت به آن وجود شریف, افزوده خواهد شد و در پس آن, آثار حاصل از این محبت, زندگی ما را رنگ مهدوی بخشیده و به ما در طی طریق انتظار نیرو می دهد.

محبت
محبت حالتی است میان محب و محبوب كه سرچشمه آن قلب و درون است, لیكن نمود آن در ظاهر و در افعال و اعمال محب به روشنی پیدا است. محبتی كه جلوه عینی پیدا می كند, و به محب جهت می بخشد.
محبت, امری طرفینی است. محب می سوزد و محبوب جذب می كند.
محبت تمنا می كند و محبوب دامان خویش را برای تمنای محب می گستراند.
حال باید دید محبت آدمی به كدام محبوب تعلق می گیرد؟
اینجا است كه بحث فطرت و خصایص فطری انسان مطرح می شود.

ویژگی فطری انسان
انسان فطرتاً كمال جو است. مطلوب انسان هر چه باشد, خصیصه فطری كمال طلبی باعث می شود پس از نیل به آن مطلوب, باز هم قانع نشده و مرتبه ای فوق آن را طلب كند.
بر این اساس ما به عنوان یك انسان, همواره در پی یافتن فرد اكمل هستیم و سعی در نزدیك شدن و همانندی با وی داریم. برخی انسانها كمال را در قدرت می دانند, لذا كسی را كه از قدرت بیشتری برخوردار است ستاره آمال خویش می سازد و همواره در جهت آشنایی و تقرب به او در تلاشند. برخی دیگر كمال را در علم می دانند و ...
با وجود این میل فطری قوی, تشخیص ندادن مصداق حقیقی باعث می شود كه انسانها مصادیق بدیل را دنبال كنند و دچار سرخوردگی و پوچی گردند.
اما آن مطلوب كه كاملترین , زیباترین, پدر قدرترین و مجموعه ای از " ترین ها " است ( البته در امور خیر و نیكو ) چیست؟ یا بهتر بگوییم: كیست؟
اگر سعی در ارضاء حقیقی تمایلات فطری خویش ( همان فطرتی كه الهی است ) داشته باشیم, در خواهیم یافت كه همه هر آن چه در نهاد ما تب و تاب نیل بدان هست, در امام زمان وجود دارد.
انسانِ نِی از نیستان جدا مانده ای است, كه ناله غم و غربت او تنها پس از نیل به مقام قرب حق, آرام می گیرد و این غرقه ی دریای حیرت , تنها پس از رسیدن به حق است كه ساحل امن و امان را درك می كند و كشش فطری او به جواب در خور خویش می رسد.
خداوند آفریننده ما, حجتی بر ایمان و در سر راه زندگی مان نهاده كه دقیقاً وجودش مطابق با خواستها و نیازهای فطری ماست. اگر طالب جمالیم و صاحبان جمال را دوست می داریم, جلوه ی جمال حق او است كه همه ی زیبایی ها را در خود جمع كرده است. همانطوریكه جدّ گرامیش فرمود: المهدی طاووس اهل الجنّه[1], وجهه كالقمر الدّری[2] كأنّ وجهه الكوكب الدری.[3]
و همینطور سایر مواردی كه مطلوب فطرت سلیم است, نوع كامل و به عبارت بهتر كاملترین آنها, در وجود صاحب الامر هست. به عنوان مثال, درباره ی عدالت خواهی و روش پسندیده ی حضرت در حكومت و ... می توان به روایاتی اشاره نمود:
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: زمین را از عدالت پر می كند تا جایی كه مردم به فطرت اولی خود باز می گردند, نه خونی به ناحق ریخته می شود نه خوابیده ای را بیدار می كنند.[4]

معرفت، راه رسیدن به محبّت
محبت تابع معرفت و شناخت است و هر چه شناخت بیشتر شود, محبت شدیدتر خواهد بود.[5]
راه ایجاد و تعمیق محبت به ولی عصر ـ عج الله تعالی و فرجه الشّریف ـ آن است كه انسان به صاحب الزّمان ـ علیه السّلام ـ به عنوان مطلوب كامل خویش معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد تا نهایتاًبه این باور برسد كه مصداق اكمل هر خیری در وجود حجت عصر است.
این شناخت و معرفت دو لایه و یا به تعبیری دو سطح دارد.
معرفت در سطح عام كه همان جنبه ی عقیدتی است, یعنی شناخت امام مفترض الطاعه و معرفت خاص كه شناخت امام است, با لحاظ ویژگی ها و توصیفاتی كه در عبارات معصومین و ادعیه و زیارات در خصوص ایشان آمده است.
لذا شناخت امام و حجت هر زمانی, همواره مورد تأكید بوده است.
نظیر : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه.
مشكل امت اسلام پس از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ عدم معرفت به حجت زمان خود بود. امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ نیز از همین ناحیه ضربه خورد و حادثه كربلا هم معلول همین امر بود. كما این كه بسیاری از دشواریها و مسائل و مشكلات امروز جامعه ما هم مستقیماً از عدم شناخت ولی زمان نشأت می گیرد.
مفتاح و گره گشای دشواریهای ما در مسیر ارتباط با امام زمانمان و بهره مندی بیشتر از وجود ذی جود او, معرفت به او است.

یك سؤال
اگر بپذیریم كه اولاً فطرتاً انسان كمال جو است و ثانیاً وجو ولی عصر ـ عج الله تعالی فرجه الشّریف ـ كامل ترین مطلوب, پس چرا محبوب غالب افراد چیزی جز وجود نازنین امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشّریف ـ است؟ مگر می شود انسان خلاف فطرت و سرشت خویش عمل كند؟
جواب:
به دلیل نقص معرفت !
در واقع اگر فردی مصداق واقعی آن كمالات و خیرات درست تشخیص ندهد, به كوی مهدی ـ عج الله تعالی و فرجه الشّریف ـ راه نمی برد و به دامان او عرض نیاز نمی كند. مصادق جایگزین را دنبال می كند. اگر معرفت به امام زیاد شود, قطعاً بر محبت به او نیز افزوده می شود تا جایی كه شخص , جز او را شایسته محبت ورزیدن نمی داند, چشم را می خواهد برای دیدن رخسار او, گوش را بخاطر شنیدن كلام او و جانش را برای نثار به پای قدم او.
با شناخت امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشّریف ـ جانِ واله و شیدای ما, گمشده خویش را یافته و به امن و امان و طمأنینه می رسد, آنگاه كه معرفت به مولا حاصل شود, قدم جای پای او گذاشته می شود و كلام انسان همان خواهد شد كه مولای محبوب می پسندد و عمل انسان آن خواهد شد كه مولای محبوب می خواهد و ... بزرگان گفته اند عشق آمدنی است, آوردنی نیست.
السلام علیك ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب الغوث الرحمه الواسعه وعداً غیر مكذوب.[6]

جایگاه محبت
محبّت واژه ی زیبایی است كه نزد همه ی انسانها و فرهنگها ارزشمند تلقّی می شود و نگاه هر گروهی از انسانها به عالم هستی, اساس تفسیر این واژه است.
آنان كه نگاه واقع بینانه تری به عالم هستی دارند, ارزش سرمایه ای كه فقط یك بار در اختیار آنان قرار گرفته و بدنبالش ابدیت و جاودانگی است را با همه ی وجودشان درك كرده و در یافته اند كه خور و خواب و شهوت و ... هیچ یك ارزش آن را ندارند كه با روح انسانی كه ثمر آن كمال بی نهایت است, مبادل كنند.آنان معادله روح خویش را فقط كالای محبّت می بینند و لحظه ای محبّت را در روح خود با تمام جهان هستی معادل می شمرند, كه سالار شهیدان فرمود: و خسِرت صفقه عبد لم تجعل له من حبّك نصیباً؛ كالای آن بنده كه از محبت خود چیزی نصیبش نفرموده ای خسارت برده است.[7]
عاشق شو ارنه روزی كار جهان سر آید ناخوانده درس مقصود از این كتاب هستی
اما نكته اساسی اینجاست: به كه محبت كنیم؟ و برای چه محبّت بورزیم؟

محبوب كیست؟
عده ای دارای همتی پست وهدفی زودگذر هستند و چون كودكان فریفته هر چیز زبونی قرار می گیرند. در شب معراج خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ خطاب می كند: یا احمد احذَر ان تكونَ مثل الصبی اذا نظر الی الاخضر و الاصفر اَحَبَّه و اذا اُعطی شیئاً مِنَ الحلُو و الحامض اغتَرَّ به مانند كودكان و خردسالان مباش كه چون چشمشان به سبزی و زردی ( مظاهر دنیوی) بیفتد و یا چیزی به آنها چشانیده شود فریفته می شوند.[8]
بــد نـامی حیات دو روزی نـبـود بـیش وانهم كلیم با تو بگویـم چسان گذشت
یك روز صرف بست دل شد به این و آن روز دگر به كندن دل زین وآن گذشت
اگر انسان بر اساس محبّت قیام كند و دارای همتی بلند باشد, دنبال محبوب حقیقی می رود, ابراهیم خلیل برهان توحیدی را از راه محبت مطرح می كند:
" انّی لا احبّ الافلین " چیزی كه از بین رفتنی است, شایستگی محبّت ندارد و چون رفتنی است عامل رنج می شود.
از این رو تنها انسانهای الهی كه فقط به خدا دل بسته اند, امنیت روحی راستین دارند و در قیامت هم از سختیهایش در امانند.
عن الصادق ـ علیه السّلام ـ فمن احبّ عزوجلّ احبّه و مَن احبّه الله كانَ مِنَ الامنین.[9]
و به این جهت است كه هر روز از خداوند رسیدن به این راه را می خواهیم. عن الصادق ـ علیه السّلام ـ اهدنا الصراط المستقیم یعنی ارشدنا الی لزومِ الطریق المودّی الی محبتك.[10]
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

محبت طرفینی است
رابطه عاشق و معشوق طرفینی است؛ یحبّهم و یحبّونه, رضی الله عنهم و رضوا عنه, فاذكرونی اذكركم. اثر این محبّت آن است كه هر گامی به سوی محبوب بر می داری او چندین برابر به تو نزدیكتر می شود؛ من تقرّب الی شِبراً تقرّبتُ الیه ذرعا.[11]
سید ابن طاووس سالروز بلوغ فرزندش را جشن گرفت و گفت این شادمانی به شكرانه ی آن است كه نمردی و سنّ تو به حدی رسید كه سخن خدا متوجه تو شود و از امروز تو مخاطب سخن الهی هستی.
در چنین هنگامی داستان عاشق و معشوق , داستان پروانه و سوختن و فدا شدن و نور شدن است كه عاشق جز از معشوق نبیند,. بابی انت و امّی؛ یعنی فدایت شوم, در تو نیست و نابود شوم به گونه ایی كه نه اسمی بماند و نه رسمی.
من خسی بی سر و پایم كه به سیل افتادم او كــه می رفت مرا هم بـه دل دریـا بـرد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بــودم و مهــر تــو مرا بــالا بـرد
خم ابروی تو بود و كـف مینوی تـو بـود كه به یك جلوه زمن نام و نشان یكجا برد[12]
و اینجاست كه عاشقان حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ این گونه با محبوب خویش سخن می رانند كه: فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمع ما خوّلنی ربّی بین یدیك؛[13] آن چه را از مال و جان و فرزندان و خانواده و تمام آن چه خدایم به من عطا كرده در مقابل شما می بخشم.

محبت و هدایت
با همه ی وجود, همراه او می روی كه مبادا از راه بمانی. امیر مؤمنان فرمود: بنگرید به دودمان پیامبرتان و به جهتی كه در حیات انتخاب كرده اند ملتزم باشید و از اثر آنان پیروی كنید؛ آنان هرگز شما را از هدایت بیرون نخواهند برد و به ضلالت و هلاكت بر نخواهند گرداند اگر آنان از طلب چیزی باز ایستادند شما هم بایستید و اگر حركت كردند, شما هم حركت كنید؛ از آنان سبقت نگیرید كه گمراه شوید و از آنان عقب نمانید كه به هلاكت افتید.[14]

لوازم محبت
اینجاست كه اگر محب صادق گشتی, رنگ محبوب بخو می گیری و بوی او داری. عبدالله ابن حمّاد به سال 229 به واسطه مردی از امام صادق ـ علیه السّلام ـروایت كرده كه یكی از یاران آن حضرت بر او وارد شد و عرض كرد فدایت گردم به خدا قسم من, شما و هر كس كه دوستدار شماست را دوست می دارم, ای سرورم چقدر شیعه شما زیاد است حضرت فرمود: بگو آنان چه مقدارند؟
عرض كرد بسیار زیاد حضرت فرمود می توانی آنان را بشماری؟
عرض كرد: تعداشان بیشتر از اینهاست, امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: آگاه باش هرگاه آن عده وصف شده كه سیصد و ده و اندی هستند شمارشان كامل شود آنگاه چنان كه شما می خواهید، خواهد شد. لكن شیعه ماكسی است كه با عیب جویان ما هم نشینی نمی كند و با بدگویان ما, هم سخن نمی شود و آنان را كه با ما دشمن هستند دوست نمی دارد و با دوستان ما دشمنی نمی ورزد و مانند كلاغ حرص نورزد و ... [15]
هر گاه سنخیت با محبوب پیدا كنی, او تو را دعوت خواهد كرد, چرا كه نه تنها تو عاشق او هستی كه او عاشق تر! نه تنها تو منتظر دیدن او هستی كه آن عزیز زهرا هم در دیدن چنین عاشقانی در انتظار! به علی ابن مهزیار اهوازی فرمود: یا اباالحسن قد كنا نتوقعك لیلاً و نهاراً ما الذی اَبطأ بك علینا؟[16] شب و روز انتظار آمدن تو را داشتیم چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟!
دلت را خانه ی ماكـن, مصفا كردنش با من به مادرد دل افشا كن, مداوا كردنش با من
اگـر گـم كرده ای ای دل كلید استجابت را بیا یك لحظه با ما باش پیدا كردنش با من
اگر عمری گنه كردی مشو نومید از رحمت تو نام توبه را بنویس امضا كردنش بـا من

________________________________________

[1] . منتخب الاثر, ص 147.
[2] . منتخب الأثر, ص 185.
[3] . معجم احادیث المهدی, ج1, ش72.
[4] . بحار, ج52, ص 280.
[5] . المحجه البیضاء, 8 كتاب محبت و شوق.
[6] . مفاتیح الجنان, زیارت صاحب الزمان, معروف به زیارت آل یس.
[7] . مفاتیح الجنان, دعای عرفه امام حسین ـ علیه السّلام ـ .
[8] . ارشاد القلوب, ج1, باب 54, ص 199.
[9] . المیزان, ج1, ص 38.
[10] . بحار, ج87, ص 19.
[11] . بحار, ج87, ص 19
[12] . از علامه طباطبایی.
[13] . مفاتیح الجنان, زیارت حضرت صاحب الامر ـ عج الله تعالی و فرجه الشّریف ـ .
[14] . نهج البلاغه, خطبه 97.
[15] . غیبت نعمانی, ص 290, با اندكی تلخیص.
[16] . دلائل الامامه .

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها