فلسفه راه حل چالش هاي جهان معاصر
شنبه 21 خرداد 1390 3:29 PM
به مناسبت همايش روز جهاني فلسفه
فلسفه راه حل چالش هاي جهان معاصر
منيره پنج تني
خبر برگزاري روز جهاني فلسفه در ايران ديگر آنقدرها تازه نيست. اما با گذر روزهاي آبان ماه هرچه بيشتر به برگزاري اين همايش بين المللي در ايران نزديک مي شويم. برگزاري اين همايش داراي ابعاد مهم فرهنگي، اجتماعي و سياسي است. دکتر غلامرضا اعواني رئيس موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه براي اين همايش زحمات بسياري متحمل شده است. با نزديک شدن به برگزاري کنگره «روز جهاني فلسفه» در 29 و 30 آبان ماه و همچنين1 آذرماه، به نزد دکتر غلامرضا اعواني رفتم تا هرچه بيشتر درباره چند و چون اين مراسم بين المللي در ايران گفتگو کنم.
از آن جايي که در خبر گزاري هاي داخلي و خارجي به نحو مبسوط و مفصل اطلاعاتي درباره روز جهاني فلسفه موجود است. از شما مي خواهم براي مقدمه و ورود به بحث به اختصار بفرماييد «روز جهاني فلسفه» چه تاريخچه اي دارد؟ از چه زماني و با چه هدفي تأسيس شده است؟
يونسکو از سال2002 روزي را در هفته سوم نوامبر به فلسفه اختصاص داده و آن را روز جهاني فلسفه ناميده است. هدف يونسکو از تأسيس و نامگذاري اين روز ارتقاء کيفيت فلسفه درسطح جهان و تشويق تمام کشورها براي پرداختن به فلسفه بوده است. سه سال اول روز جهاني فلسفه در مقر و خانه يونسکو در پاريس تشکيل شده و سال هاي پس از آن در کشورهاي مختلفي مانند: شيلي، مراکش، ترکيه، ايتاليا و روسيه برگزار شده است. اين مراسم سال پيش در مسکو و امسال در ايران به اجرا در مي آيد. متناسب با موضوعي که هر سال يونسکو براي اين روز در نظر مي گرفت، موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه و انجمن پژوهشي حکمت و فلسفه ايران از همان سال 2002 اين روز را به طور مرتب و پيوسته برگزار مي کرد. هر سال کشوري از سوي يونسکو براي برگزاري اين روز به صورت بين المللي انتخاب مي شود، مثل ايران که امسال مسئول برگزاري اين روز در سطح بين المللي است و تمام کشورهاي عضو يونسکو براي بزرگداشت آن روز سميناري در حد امکانات تشکيل مي دهند.
چه شد که ايران به عنوان يکي از برگزار کنندگان اين روز انتخاب شد؟ به عبارت ديگر براي برگزاري اين روز در ايران، شما چه فرايند و مراحلي را طي کرديد؟
سه سال پيش به مناسبت روز بزرگداشت مولانا جلال الدين بلخي براي ايراد سخنراني به يونسکو دعوت شده بودم. در همان زمان من جستجو کردم که آيا امکان برگزاري اين روز در کشور ايران وجود دارد؟ يا خير؟ با تحقيقاتي که در اين زمينه انجام دادم متوجه شدم که با انجام نامه نگاري و طي مراحل اداري درباره ارائه درخواست مان امکان برگزاري اين روز در ايران وجود دارد. در همان زمان به ايران بازگشتم و با جلساتي که ما به طور مفصل در ايران براي روز جهاني فلسفه داشتيم، همچنين درباره تاريخ و سير فلسفه در ايران، وجود مکاتب مختلف فلسفي، همچنين ظهور فلاسفه بسيار بزرگ در ايران از فارابي و ابن سينا گرفته تا ملاصدرا، نامه نگاري هاي مفصلي با يونسکو انجام دادم. به علاوه من در اين نامه ها به وجود فلسفه به عنوان يک واقعيت زنده در ايران تأکيد کردم و از فيلسوفان و استادان فلسفه نام بردم که فلسفه را به شاگردان متعددي تعليم مي دادند. همچنين از آثار مکتوب و مهمي که فيلسوفان ايراني از خود به جا گذاشته اند، گزارشي ارائه کردم. در واقع با ذکر اين موارد به آن ها تأکيد کردم که کشور ايران به عنوان يکي از کشورهايي که به لحاظ فرهنگي بسيار کشور غني است و در فلسفه سهم به سزايي داشته است، شايسته برگزاري اين روز است. نامه بنده بررسي شد. آن ها در پاسخ به نامه هاي بنده گفتند که با تمام آنچه من ذکر کرده ام موافق اند و به جايگاه ايران در فرهنگ جهاني واقف هستند. بالاخره قرار شد که يک دروه امکان برگزاري اين روز را به کشور ايران اختصاص بدهند. در نهايت سال 2012 به ايران اختصاص داده شد، و باز با چانه زني ها و نامه نگاري هاي فراوان و متوالي سال 2010 براي برگزاري روز جهاني فلسفه در ايران قطعي شد. از اين پس روال کار به اين شکل بود که ما بايد براي اين مراسم موضوع انتخاب کنيم. از همان زمان ما جلسات متعددي با شرکت فلاسفه و متفکران ايران، روساي دپارتمان ها و دانشگاه ها تشکيل داديم و توانستيم موضوع اين همايش را انتخاب کنيم.
همان طور که گفتيد کشورهاي برگزار کننده مراسم روز جهاني فلسفه، عنوان و موضوعي را براي اين همايش انتخاب مي کنند. اولا مبناي اين انتخاب در سال هاي مختلف چه بوده است؟ ثانيا چرا شما عنوان «فلسفه: نظر و عمل» را انتخاب کرديد؟
در سايت يونسکو موضوعاتي که در اين همايش تا کنون بدان پرداخته شده وجود دارد. در همان سال من فهرست تمام موضوعات را از يونسکو گرفتم و سپس با متفکران داخلي جلسات متعددي تشکيل داديم مانند آقاي دکتر رضا داوري اردکاني که سال ها نماينده ايران در يونسکو بودند، همچنين آقاي مجيدي که هم اکنون نماينده ايران در يونسکو هستند، آقاي دکتر توکل و آقاي دکتر سعيدي و ديگران ما راهنمايي کردند که آنچه مورد نياز يونسکو است اين موضوع «فلسفه: نظر و عمل» است. به خصوص اين چهار نفر در انتخاب موضوع بسيار سهيم بودند و در مورد بعضي از موضوعاتي که ما انتخاب کرده بوديم به ما تذکر دادند که برخي از آن ها مفيد نيستند يا حتي امکان دارد که از سوي يونسکو رد شود. بنابراين ما بر سر عنوان «فلسفه: نظر و عمل» توافق کرديم. اتفاقا وقتي من اين موضوع را به يونسکو ارائه کردم با استقبال روبرو شد. اما آن ها اضافه کردند که اين موضوع بايد با روحيه روز جهاني فلسفه که مورد نظر يونسکو هست نيز ارتباط داشته باشد و آن عبارت است از ارتباط نظر و عمل با توجه با چالش هاي جهان امروز. به عبارت ديگر يعني که ما در جهان امروز چه چالش هايي داريم و نظر و عمل فلسفي چگونه مي تواند ما را در حل اين مسائل و معضلات ياري کند و اين را به موضوع پيشنهادي ما اضافه کردند و در نهايت موضوع به «فلسفه: نظر و عمل با توجه به چالش هاي جهان معاصر» تبديل شد. سپس از ما خواسته شد که محورها را تعيين کنيم.
با توجه به آخرين جملات شما بي مناسبت نيست که ضمن اشاره به محورهاي تعيين شد ه به موضوع هاي مختلف پانل هاي همايش بپردازيد و بگوييد که اين همايش به چه موضوعاتي اختصاص دارد؟
محورها به طور خلاصه عبارتند از فلسفه و اخلاق، فلسفه و سياست، فلسفه و خانواده که در ضمن آن به فلسفه براي کودکان پرداخته مي شود که بسيار مهم و قابل و توجه است، همچنين فلسفه و محيط زيست، دين و معنويت، فلسفه علم و تکنولوژي، فلسفه علم و زندگي روزمره، فلسفه، هنر و ادبيات، فلسفه و آينده و جهاني شدن، فلسفه و حوزه عمومي. بخش ديگري که هم بسيار جديد است فلسفه و جهانگردي مي باشد. اهميت تمام اين موضوعات از اين جهت است که آن ها مسائل روز ما و مسائلي است که به طور عمده با آن ها درگيريم. پس از اينکه ما آن ها را براي يونسکو فرستاديم آن ها دو محور ديگر را به افزودند که عبارتند از: «فلسفه، فرهنگ و صلح» است. زيرا امسال آخرين سال از دهه صلح است که از سوي يونسکو انتخاب شده و يونسکو امسال را سال «تقارب فرهنگ ها» ناميده است و قرار شد که اين موضوع هم به محورهاي قبلي افزوده شود. در نهايت چهارده محور تصويب شد و براي آن پانل هايي تشکيل و روساي آن ها تعيين شد.
استقبال متفکران داخلي براي ارائه مقاله در گنگره چگونه بوده است؟
بسيار خوب بوده است. تمام تلاش ما درگير کردن افراد در موضوعات مختلف بوده است. با اينکه اين موضوعات فلسفي هستند اما در واقع فلسفه در موضوعات مختلف است. تقارب فرهنگ ها، صلح، خانواده، هنر، محيط زيست، تکنولوژي، علم، سياست، دين، اخلاق محور هايي است که به فلسفه ارتباط دارد. اگر بخواهم مثال جزيي تري بزنم به سراغ محيط زيست مي روم. اکنون ما در ايران دانشکده و پژوهشکده هاي متعددي درباره محيط زيست داريم. به همين دليل ما کوشيديم اين افراد را کاملا با موضوعات درگير کنيم. استقبال از ارسال مقالات بسيار گسترده بوده و دانشگاه ها، موسسات، پژوهشگاه ها و ... را شامل مي شود. بنابراين اين همکاري طيف وسيعي را چه در تهران و چه در شهرستان ها در بر مي گيرد.
به نظر مي رسد نو و بديع بودن برخي از محورهاي همايش وضعيت پيچيده اي را ايجاد مي کند و در عين داشتن مزاياي بيشمار معايبي را نيز به همراه مي آورد. موضوعات جديد از يک سو سبب مي شوند ما در عرصه هاي بديعي وارد شويم، دانش و آگاهي بيشتري کسب کنيم، نگاه عميق تر و موشکافانه اي بيابيم، اما همين نو بودن سبب مي شود که ما با شمار اندکي از متفکراني روبرو شويم که در اين حوزها به پژوهش و تأليف مشغول اند. حال پرسش اين است که آيا تا آن اندازه اي که به ما به عنوان کشور برگزار کننده همايش مربوط مي شود، مي توانيم مقالات علمي با کيفيتي درخور همايشي بين المللي ارائه کنيم؟
البته مزاياي اين امر بسيار است. مثلا اين کنگره سبب مي شود مسائلي که در سطح بين المللي مطرح است مثل «فلسفه براي کودکان» جاي خود را بيشتر در ايران باز کند. وقتي در موضوعات ناآشنا مقالات متعددي ارائه مي شود، نتيجه آن آشنا شدن مردم با موضوعات است. اما در پاسخ به پرسش شما بايد بگويم نکته جالب اين است که در ايران هم در اکثر موضوعات پژوهش هاي بسياري شده است اما آن ها منسجم نيست، پراکنده است، افراد يکديگر را نمي شناسند و با يکديگر ارتباطي ندارد. اما اين کنگره مجال نزديک کردن افراد را به يکديگر فراهم مي آورد تا بيش از پيش دانش خود را عرضه کنند. همچنين سبب مي شود که اين کار بيشتر در آينده دنبال شود و به نتايج مفيدي برسد.
استقبال متفکران غير ايراني براي شرکت در اين همايش در ايران و ارئه مقاله تا چه اندازه بوده است؟
با وجود مخالفت هايي که با ايران در سطح جهاني مي شود اما استقبال متفکران غير ايراني بسيار خوب بوده است. شخصيت هاي بسيار برجسته اي به اين همايش مي آيند که يا خودشان داوطلب شده اند يا ما از آن ها دعوت کرده ايم. ما به حدود چهارصد نفر نامه نوشتيم و از ميان آن ها صد نفر را انتخاب کرديم. اين افراد علاوه بر حضور در همايش در موضوعات مختلف مقاله ارائه مي دهند. عده اي هم از نمايندگان يونسکو از کشورهاي مختلف مي آيند. يعني هم نمايندگان يونسکو در کشورها و هم نمايندگان کشورها در يونسکو در کنگره روز جهاني فلسفه در ايران شرکت مي کنند.
يکي از مهمترين برنامه هاي همايش پرداختن به موضوعات بديع براي آشنايي و بسط بيشتر آن ها در ايران است. اما آيا شما براي تعامل ميان فلسفه اسلامي و فلسفه غرب و همچنين معرفي اين فلسفه به انديشمندان غربي و ايجاد بسترهاي نقد آن، تمهيدي انديشيده ايد؟
بله. ما در اين حوزه بسيار کار کرده ايم. اساس شکل گيري کنگره هاي بين المللي در هر کشوري اين است که کشور برگزار کننده به بهترين وجه فرهنگ کشور خود به جهانيان معرفي و عرضه کند. مثلا وقتي روز جهاني فلسفه در کره برگزار شد، ويژگي اش اين بود که کشورهاي شرقي بهتر مي توانستند داشته هايشان را در فلسفه نشان دهند. ايران در فلسفه جايگاه خاصي دارد و تنها کشور و فرهنگ در ميان کشورهاي اسلامي است که يک تاريخ مدون فکر و انديشه و حکمت دارد. شما نمي توانيد هرگز چنين چيزي را در هيچ کشور ديگري بيابيد. تفکر ضد عقلاني اشعريت که مخالف فلسفه بوده و هنوز هم در جهان اسلام بسيار نفوذ دارد و نتيجه آن ممانعت از رشد و بالندگي فلسفه در کشورهاي اسلامي و همچنين ممنوعيت فلسفه در اين کشورها بوده است. با اينکه بسياري از متفکران ايراني مثل غزالي، جويني، ابواسحاق شيرازي اشعري بودند اما خوشبختانه تفکر اشعري نتوانسته به طور کامل در فرهنگ ما وارد شود. همواره در طول تاريخ در بدو پيدايش تفکرات ضد عقلاني ما توانسته ايم بر آن ها فائق شويم. با اينکه که اين تفکر در بين ايرانيان پديد آمد اما خود آن ها نيز به حل و يافتن داروي اين درد موفق شدند. غزالي هنوز هم در جهان اسلام داراي سلطه فکري بي نظيري است اما ايران تنها کشوري است که توانسته بر تفکر غزالي و اشعري گري فائق آيد. البته ما عناصر مثبت تفکر غزالي را گرفته ايم و عناصر منفي آن را کاملا کنار گذاشته ايم. جالب اين جاست که بزرگترين مکتب هاي فلسفي در جهان اسلام در ايران و پس از غزالي ايجاد شده و بسيار دوام داشته است. بنابراين ما نهايت تلاش مان را تا حد امکان براي ظهور و بروز فلسفه اسلامي در اين کنگره کرده ايم. در قم در حدود چهارده دانشگاه و موسسه داراي رشته فلسفه در سطح عالي وجود دارد ما نيز از آن ها دعوت کرده ايم. آن ها در فلسفه اسلامي و غرب مقالات متعددي ارائه و استقبال خوبي کرده اند.
اين تصور در غرب وجود دارد که فلسفه در ايران به ابن رشد ختم مي شود و با او فلسفه در ايران به انتهاي مسيرش رسيد و پس از آن ديگر مجال رشد و بالندگي نيافت. از آن جايي که شما در طول مصاحبه از فلسفه در ايران به عنوان يک واقعيت زنده و جاري ياد کرديد، به نظر شما اين تصور در غرب از چه عواملي ناشي مي شود؟
اين تصور غربي ها علتي نيز دارد. همان طور که مي دانيد غرب وارث فلسفه يونان نبود، بلکه فلسفه يونان را از اسلام اخذ کرد. به جهت اهميتي که حکمت در اسلام و قرآن دارد، ايران وارث حقيقي حکمت هاي وحياني و غير وحياني بود.اسلام وارث تمامي حکمت ها بود و غرب نيز حکمت يونان را از اسلام گرفت. وقتي حکمت از طريق ايران در قرون 11 و 12 ميلادي وارد غرب شد، اين حکمت از طريق کندي، فارابي، ابن سينا و در آخر ابن رشد به غربيان عرضه شد. از آن جايي که تمامي شروحي که ابن رشد بر آثار ارسطو نگاشته بود به زبان لاتين و عبري ترجمه شد، آخرين فيلسوفي هم که آن ها با او آشنا شدند ابن رشد بود و به همين جهت گمان مي کنند که فلسفه اسلامي با ابن رشد تمام شده است، در حاليکه ابن رشد در حدود 595 فوت کرد و همزمان و معاصر با او در ايران ما سهروردي را داشتيم، يعني يکي از بزرگترين مکتب هاي حکمت اسلامي که فلسفه اشراق بوده در همان زمان ابن رشد در ايران حضور داشته است. حتي وفات سهروردي چندين سال زودتر از وفات ابن رشد اتفاق افتاده است. بعد از سهروردي نيز ما مکتب عرفان نظري، خواجه نصيرالدين طوسي، مکتب شيراز و اصفهان داريم. پس از اين توضيحات بايد به شما عرض کنم که ما در اين همايش به اندازه کافي هم از دانشگاه ها و هم از حوزه ها مقاله داريم که همگان را به ادامه و تداوم سنت فلسفي مان آگاه کند.
با اينکه توضيحات شما تا کنون نشان از خير و برکت از برگزاري اين همايش در ايران است. اما لطفا به طور مشخص بفرماييد اين همايش چه منافعي را براي ايران به همراه مي آورد و در سطح بين المللي چه تبعات فرهنگي براي ايران و فلسفه در ايران دارد؟
نکته بسيار مهم و قابل و توجه اين است که ايران يکي از پنج يا شش کشوري است که توانسته درسطح بين المللي به اخذ امتياز برگزاري اين همايش نايل شود. نکته مهم تر اين است که ايران نخستين کشور در بين کشورهاي آسيايي است که برايش چنين امکاني فراهم شده است. اگر کشوري سرمايه علمي و فرهنگي دارد بايد بتواند اين سرمايه را در سطح بين المللي عرضه کند و اين فرصتي است که ما بتوانيم فلسفه و متفکران، داشته ها و آثار خودمان را در سطح جهاني عرضه کنيم و متفکران فرهنگ هاي ديگر را با فرهنگ خودمان آشنا کنيم. همچنين همان طور که گفتيم مي تواند به رشد و بالندگي فلسفه در کشورمان کمک کند. مثلا تا کنون بيش از پانصد يا ششصد مقاله در در ايران نوشته شده است. از راه فراخوان مقاله ارسال مي شود ولي عده اي از افراد هستند که از راه فراخوان، مقاله نمي دهند و به همين خاطر ما حدود سيصد مقاله که رقم کمي نيست سفارش داده ايم. همين فرايندي که افراد را به نگارش به مقاله ترغيب کرده است يک فعاليت علمي است. همچنين ما با انجمن هاي بيشماري از فلسفه گرفته تا محيط زيست و کودک مکاتبه کرده ايم.
در بين محورهايي که تا کنون برشمرديد متناسب با موضوع اين همايش بين المللي يعني «فلسفه: نظر و عمل » جاي «فلسفه و ورزش» خيلي خالي است!
ما اين محور را داشتيم و با يکي از مجامع فلسفي که به اين موضوع مي پرداخت هم مکاتباتي کرديم اما براي رئيس انجمن بين المللي فلسفه و ورزش مشکلي پيش آمد که نتوانست در اين کنگره شرکت کند و هنوز هم احتمال حضور اين افراد و برگزاري اين پانل کاملا منتفي نيست. البته اين موضوع بسيار جديد بوده و در ايران به آن پرداخته نشده است.
البته مجله «اطلاعات حکمت و معرفت» به اکثر محورها پرداخته است. براي مثال ما شماره اي را به «فلسفه فوتبال» و «فلسفه براي کودکان» اختصاص داديم.
بله. اين مورد هم نمونه کارهايي که ما در ايران انجام داديم. آن شماره فلسفه فوتبال را به ياد دارم بسيار خواندني بود. ما کوشيديم تا در تمام محورها بتوانيم ارتباط فلسفه را با تمام اين شاخه ها در کنگره نشان دهيم و متفکران بسياري نيز از خارج کشور در پانل ها شرکت مي کنند.
پرسش ديگر من مربوط به حضور متفکران ايراني است که خارج از کشور زندگي مي کنند. آيا از آن ها دعوت شده و آيا تا کنون مشخص شده است چه کساني به ايران مي آيند؟ به طور مشخص مي خواهم بدانم دکتر سيد حسين نصر به عنوان يکي از فيلسوفان زنده دنيا براي شرکت در اين همايش بين المللي به ايران مي آيند؟
ما افراد بسياري را دعوت کرده ايم. برخي شرکت مي کنند و برخي ديگر به دليل مشغله هايي که دارند نمي توانند در کنگره شرکت کنند. در مورد دکتر نصر پرسيديد؛ ايشان به دليل ناراحتي قلبي و همچنين عمل قلبي که اخيرا داشته اند، نمي توانند در همايش شرکت کنند. اما اميدواريم هر گاه وضعيت مزاجي شان بهبود يافت بتوانيم ايشان را در ايران ببينيم. ما نهايت سعي مان را کرديم که اکثر افرادي که در حد توانايي مان بود دعوت کنيم.
باتوجه به مشکلات سياسي که ميان ايران و برخي از کشورها وجود دارد، آيا امکان باز کردن راه ورود برخي از اين فيلسوفان و انديشمندان به ايران وجود دارد؟
تعدادي از فيلسوفان مهم به ايران مي آيند. بنده سال هاست که درگير انجمن ها، کنگره ها و نمايشگاه هاي بين المللي بوده ام. مثلا در همايش اول کنگره صدرا با حکمت صدرا همکاري داشته ام. متأسفانه در خارج تبليغات ضد ايراني بسيار زياد است و حتي تصورات کاملا غلطي از ايران دارند. مثلا در کنگره اول صدرا که کنگره بسيار بزرگي بود برخي از افراد به ما نامه مي نوشتند و مي پرسيدند آيا در ايران تاکسي پيدا مي شود؟ آيا ايران هتل دارد؟ يا پرسش هاي عجيب و غريب اين چنيني مطرح مي کردند. اما وقتي به ايران آمدند و امکانات و همه چيز را از نزديک مشاهده کردند، مقالات ارائه شده را مطالعه کردند با متفکران ايراني گفتگو کردند، متوجه شدند که ايران تا چه اندازه پيشرفته است و تا حد بسياري با مکاتب فکري جديد آشنا است و پرسش هاي بسيار پيچيده اي درباره اين مکاتب طرح مي کند. وقتي اکثر اين افراد به ايران آمدند و با فرهنگ قديم ما آشنا شدند و عظمت فرهنگي ما را مشاهده کردند خودشان مبلغان فرهنگي ما در خارج از ايران شدند. در هر سميناري که برگزار کرديم اين براي ما تجربه شده است که افراد مخالف به ايران آمدند و اکثريت قاطع آن ها نظرشان عوض شد و کاملا تحت تأثير ايران و متفکران ايراني قرار گرفتند. همين مورد يکي ديگر از اهميت هاي برگزاري همايش را نشان مي دهد که در اوضاع فعلي که همه علم مخالفت را در برابر ايران برداشته اند، متفکران کشورها به ايران بيايند تا با متفکران و روشنفکران ايراني و همچنين فرهنگ غني اين کشور آشنا شوند و تا حد زيادي تغيير جهت دهند.
يکي از تبعات اين همايش مخصوصا با توجه با موضوعي که امسال براي آن انتخاب شده است، عمومي شدن فلسفه و قرار گرفتن هر چه بيشتر آن در دست عموم مردم است. اما از آن جايي که بسياري از فيلسوفان ايراني و حتي غير ايراني قائل به زبان رمز بودند و آثارشان را به زبان رمز مي نگاشتند و فلسفه را متعلق به عده اي از خواص و فقط در دست عده اي از افراد مي دانستند، گو اينکه وضعيت متناقضي پيش مي آيد. حال پرسش اين است که به نظر شما چگونه مي توان بين اين دو وضعيت هماهنگي برقرار کرد؟
اين پرسش بسيار مهمي است. بسياري از قدماي ما معتقد بودند، مسائلي در فلسفه وجود دارد که نبايد شايع شود و در دسترس همگان قرار بگيرد و واقعا هم اين طور است. البته منظور از اين دسته موضوعات بسيار بغرنج است. رياضيات را مثال مي زنم. در رياضيات مسائل پيچيده اي وجود دارد که عوام اصلا قادر به درک آن ها نيستند و هر چه به سطوح بالاتر اين علم برويم، دسترس عامه مردم به اين علم سخت تر مي شود. مثل سطح پيشرفته رياضي که در فضانوردي به کار مي رود. اما ما سطح ديگري از رياضيات داريم که در همه چيز مثل آمار، مهندسي و حتي زندگي روزمره به کار مي رود. در مورد فلسفه هم اين سطوح وجود دارد. مراد از اينکه نبايد در دسترس عوام قرار بگيرد آن دسته از مسائل بسيار پيچيده الهي است که مخصوص حکما است. مثلا اگر برخي از دقائق فلسفه افلاطون يا ابن سينا را به عوام بگوييم نمي توانند آن را درک کنند و شرط حکمت اين است که با مردم به قدر توانايي ادارک شان سخن بگوييم. همان طور که حضرت علي (ع) فرمود: با مردم به اندازه فهم و درک و عقل شان صحبت کنيد. آيا مي خواهيد که مردم خدا و رسولش را انکار کنند. يعني اگر بالاتر از فهم مردم با آن ها سخن بگوييم آن ها خدا و رسول او را انکار مي کنند. بنابراين مسائل پيچيده الهي که حتي اگر علما هم بشنوند ممکن است انکار کنند، نبايد اظهار کرد مگر براي کساني که قدرت فهم آن را داشته باشند. زيرا اين اتفاق در تاريخ فلسفه منجر به قتل بسياري از فلاسفه، عرفا و متفکران شده است. نمونه اش هم سهروردي و منصور حلاج. اما همانگونه که رياضيات کاربردي مي شود و در اختيار عموم قرار مي گيرد براي بخشي از حکمت هم اين اتفاق مي تواند بيفتد. در اين همايش بنا به خواسته يونسکو فلسفه را در ارتباط با جامعه و چالش هاي جهان امروز طرح مي کنيم.
مسأله اي که به جاست اکنون به آن بپردازيم، مسأله بومي کردن علوم انساني و در رأس آن فلسفه است. با توجه به اينکه ما از يک سو برگزار کننده همايش «روز جهاني فلسفه» در سطح بين المللي هستيم و از ديگر سو به طور پيوسته صحبت از بومي کردن علوم انساني و بالاخص فلسفه است، مي خواهم بدانم دقيقا مقصود و تعريف بومي کردن اين علوم چيست؟ و ما با اين کار چه هدفي را دنبال مي کنيم؟
بومي کردن بسيار درست است. اما بومي کردن هر چيزي متوقف بر اين است که آن چيز وجود داشته باشد. اگر آن چيز وجود نداشته باشد که نمي توان آن را بومي کرد. عدم را نمي توان بومي کرد. شخصي به خدمت يکي از حکماي متأخر مرحوم محمد کاظم عصار رفته بود و از ايشان خواسته بود که برايم دارويي بنويس که عقلم زياد شود. مرحوم عصار در جوابش گفته بود که تو بايد عقل داشته باشي که من چيزي براي زياد شدن آن بنويسم وقتي عقلي نداري که نمي توان دارويي تجويز کرد. بنابراين ما مي خواهيم بومي کنيم بايد ابتدا آن را داشته باشيم و سپس بومي کنيم. بنابراين وجود اين علوم بسيار خوب است. اساسا علم اجتهاد است و تمام متفکران بر اساس اجتهاد و نوعي عقلانيت به اين علوم رسيده اند و آن ها را ثبت کرده اند. متفکران در طول تاريخ بسيار زحمت کشيده اند و نمي توان گفت که قصد فريب داشته اند، بلکه آن ها واقعا ما حصل تلاش شان را ثبت کرده اند البته در اجتهاد صواب و خطا هم وجود دارد. بنابراين ما هم بايد بر اساس اجتهاد به علم دست يابيم يعني نمي توانيم دفعتا بگوييم علوم بومي شد! ما هم بايد راهي را که آن ها پيمودند يعني راه اجتهاد را برويم. اگر ما مي خواهيم به اجتهاد ديگري برسيم نبايد از صفر شروع کنيم چون معلوم نيست که ما هم راه درستي برويم. پس ما بايد از آن ها ماحصل تلاششان را بگيريم، راه هايي را که آن ها رفته اند بررسي کنيم، بنگريم که داشته هاي ما چيست؟ وحتي بايد در داشته هاي خودمان هم تجديد نظر کنيم. زيرا اين گونه نيست که همه آن چه ما داريم صحيح است زيرا همان طور که گفتيم دراجتهاد هم صواب و هم خطا وجود دارد. ما نبايد داشته هايمان را بي عيب و اشکال بپنداريم تا بتوانيم راه درستي بيابيم. بنابراين بنده تجويز نمي کنم که بايد علوم را کنار بگذاريم. آن چه مقام معظم رهبري فرمودند کاملا صحيح است اما در اين مسير افراط و تفريط هايي مي شود که نه تنها بومي نمي شود بلکه نتيجه عکس هم مي دهد. بنابراين بايد بومي شود اما با شرکت انديشمندان و متفکران و با برنامه ريزي هاي دقيق و درايت تمام انجام شود.
براي آخرين پرسش آيا قرار نيست به دليل اهميت فلسفه ما نيز اين روز جهاني را وارد تقويم کشورمان کنيم يا حتي روزي تحت نام روز فلسفه داشته باشيم تا بتوانيم توجه عده بيشتري را به فلسفه و جايگاه آن جلب کنيم؟ همچنين موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران در راه رشد کمي و کيفي فلسفه چه گام هاي ديگري برداشته است؟
اين روز و اين مراسم همواره باقي مي ماند. ما بزرگداشت هاي فراواني داريم که آن ها را جشن و سمينار مي گيريم مثل روز ابن سينا، روز سهروردي، روز ملاصدرا. موسسه انجمن و حکمت در راه تبديل شدن به يک مرکز بسيار بزرگ ابن سينا پژوهشي قرار دارد. زيرا براي اولين بار درجهان اسلام ما حال انتشار کليه آثار ابن سينا به صورت انتقادي هستيم. در حدود بيست و پنج نفر از محققان ايراني مشغول اين پروژه هستند و همواره به تعدادشان افزوده مي شود. از طرح هاي ديگر مي توان به سي سال وضعيت فلسفه در ايران، طرح بررسي پايان نامه هايي است که در ايران در رشته فلسفه تأليف شده است و طرح هاي بسياري داريم که در صدد اجراي آن ها هستيم.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب