پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
پنج شنبه 19 خرداد 1390 5:48 PM
نقش طبیعت در نگارگری
|
طبیعت نه تنها در نقاشی، بلکه در تمام هنرهایی که نیاز به قوه خلاقه و استعدادهای فردی دارد تأثیر بسزایی میگذارد. یک موسیقیدان صداها را از رودخانه، پرندگان، غرش آسمان و... میگیرد و در نتهای خود میآورد. استادان مینیاتور ایرانی همواره برای رنگ آمیزی، از زیباییهای طبیعت و محیط زیست استفاده کردهاند. این رنگآمیزی بهخاطر تصویر زیبای واقعی طبیعت بوده و در بعضی مواقع استادان از اصول تصویر نگارگری طبیعت هم استفاده کردهاند، اصولا نگاه هنر و فرهنگ ایرانی به طبیعت نگاهی معنوی است که فرهنگ ایرانی از نخستین روزهای ظهور آن، رویکرد قدسی به طبیعت داشته است، از زمان زرتشت که هر درخت به مثل بشر بود، تا دوران بعدی که شکلی اسلامی گرفت. مثلاً در مورد گل لتوس ( نیلوفر آبی ) میگفتند این گل نماد عالم تجلی است که روی آبهای تیره ظهور میکند و بعد شکوفه و گل نیلوفر به وجود میآید یا در مورد درخت سرو که به نام درخت «پارسیک» میشناسند، اینطور گویند که سرو پنجهزارسالهای در ابر کوه است که بهدلیل عمر درازش به غار جاودانگی تبدیل شده و سرو بهخاطر پایداری و ایستاییاش نماد آزادگی است. در معارف اسلامی تمام آفرینش الهی به بهترین وجه است و از طبیعت درس خداشناسی، اثبات وجود خداوند، توحید و وحی گرفته میشود. اهمیت طبیعت از نظر قرآن بهگونهای است که همگان را به سیر و نظر در دانشگاه طبیعت فراخوانده است. یکی از عناصر طبیعت در نگارگری ایرانی باغ است و باغ تمثیلی از بهشت گم شده خداوند در زمین است. باغ در فرهنگ ایرانی مفهوم گستردهای دارد. در بسیاری از هنرهای این سرزمین مفهوم باغ متجلی شده است چه در مضامین فرهنگ عامه و چه در معماری و نقوش حجاری شده. در آثار مینیاتور هم توجه ویژهای به آن شده است، در واقع نوعی حکمت نهفته است. بهعنوان مثال مینیاتوری میبینید که هر کس در تکهای از آن مشغول به کاری است، عدهای درحال ساز زدن و خواندن هستند، یا بچهای از لانهای جوجه بر میدارد و عدهای دیگر در حال صحبت هستند، اما در جایگاهی خاص باغبانی در حال رسیدگی به درختان و سبزه باغ است بنابراین در مفهوم آن حکمتی نهفته است و آن بهشت گمشده خداوند در زمین است، در دوران مانی شاخ و برگهای گیاهی به ظاهر بر گونهای بیان تصویری خیالی استوار شده است. به اعتقاد مانی، مدارج تکامل روح بسیار متنوع است و همچنین نفوس از خورشید به آسمان و فضای لایتناهی با ستونی از نور فاخر و با شکوه میپیوندند و در این سیر، خورشید بهعنوان نمادی از منزلگاهی برای تزکیه به شمار میرود. آوردن درخت سه تنه در نقاشیهای مانی، نمادی از قرینگی، حیات و زندگی است. گل لتوس یا نیلوفر آبی مظهر پاکی و تقدس در تمامی ادیان بوده است و یکی از عناصر مورد استفاده در سبک و هنر مانی است. اما در دوران سلجوقی تزئین درختان، آرایش گلها و ملائکه و فرشتگان که بالهای گشوده دارند وجوه مشترکی است که تأثیر هنر مسیحی را در این آثار به نمایش میگذارد. در سبک تبریز اول، آوردن اژدها در شاهنامه دموت از عناصر چینی است که وارد نگارگری ما شده است، البته با دو برداشت متفاوت. در چین اژدها جزء نیروهای کیهانی است که در طبیعت آشکار است اما در ایران یک عنصر منفی معرفی شده است که در یکی از نگارههای ما اژدهایی است که به دست بهرام شکست خورده است. در سبک شیراز، طبیعت با درختانی پرشکوه معرفی شده است که گاهی از چارچوب اثر فراتر رفته و از این به بعد بهعنوان عنصری محبوب تقریباً در تمام مجالس از ضروریات کار محسوب شده و بهطور مکرر اجرا شده است. بسیاری از محققان بر این باورند که چنین حالتی در ارائه درختان و شکست کادر که در آثار این مکتب بسیار چشمگیر است، از مکتب شیراز است. مهناز پوتی |
همشهری آنلاین |