پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
چهارشنبه 18 خرداد 1390 6:02 PM
محمود جوادیپور
|
● گفت وگو با محمود جوادیپور، نقاش دانشكده هنرهای زیبا كه در سال ۱۳۱۹ تأسیس شد، تنها به سه رشته معماری، نقاشی و مجسمهسازی محدود بود كه از این سه رشته، مجسمهسازیاش هم به دلیل كمبود جا متوقف ماند. كلاسهای معماری و نقاشی نیز ـ باز به دلیل كمبود جا ـ نه در فضای دانشگاه، بلكه در مسجد مروی در خیابان ناصرخسرو تشكیل میشد. فضایی عجیب و غریب شكل گرفت، یك طرف بوم و رنگ و سه پایه بود و جوانها در حال نقاشی كردن و یك طرف مردمی كه وضو میگرفتند و نماز میخواندند. بعد از مدتی به دلیل انعكاس بد این تضاد، دانشكده به صورت شبانه به دانشكده فنی دانشگاه تهران منتقل شد. این ها بخشهایی از خاطرات شفاهی محمود جوادیپور است از تأسیس دانشكده هنرهای زیبا. دانشكدهای كه خود در آنجا زیرنظر علیمحمدحیدریان ـ شاگرد كمالالملك ـ و یك استاد فرانسوی به نام خانم امینفر كه فارغالتحصیل بوزار پاریس بود تحصیل كرد. دانشكدهای كه صادق هدایت، كتابخانهاش را اداره میكرد و دانشجویان نقاشی و معماری در فضایی گرم و تازه، تجربیاتشان را با هم رد و بدل میكردند. محمود جوادیپور، امروز در سن هشتاد و هفت سالگی در آتلیه كوچك خود در كنار تابلوهای نقاشیاش بر دیوار ـ تابلوی كوزهها، نقاشی خط، پرترهها و طبیعتها ـ فقط نقاشی میكند و سالهاست كه دیگر تدریس را كنار گذاشته است. میگوید در زندگی دو چیز را همیشه خیلی دوست داشتم؛ نقاشی و موسیقی. نقاشی را به صورت حرفه اصلی پی میگیرد و از موسیقی تنها به شنیدن صفحات مختلفی كه در طول زندگیاش جمع كرده است، قناعت میكند. با جوادیپور ـ از نقاشان نسل اول معاصر ایران ـ درباره تفاوت فضاهای آموزشی دوران تحصیلاش با دانشكدههای امروز، ورود گرافیك به دانشگاه و… در زمینه یك قطعه موسیقی آرام گفت وگو كردیم. در مورد تأسیس دانشكده گرافیك، حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد كه شما این رشته را در دانشكده راه انداختید یا مرحوم مرتضی ممیز. در مورد تأسیس این دانشكده و نقش خودتان و مرحوم ممیز در این رشته توضیح بفرمایید. من سال ۱۳۱۹ ـ ۲۰ وارد دانشكده هنرهای زیبا شدم و سال دوم دانشكده به دلیل اینكه مخارج زیاد تحصیل، تحمیلی به پدر و مادرم نباشد، در چاپخانه بانك ملی ایران به عنوان نقاش استخدام شدم كه بعد از ظهرها در آن جا كار میكردم. از زمانی كه وارد چاپخانه شدم، سعی كردم با طرز كار تمام ماشینآلات و دستگاهها آشنا شوم. كاری كه در آنجا میكردم كارهای گرافیكی بود و انواع و اقسام سفارش هایی كه به چاپخانه میآمد از طرح اسكناس تا اوراق بهادار، كتاب و كارهایی برای مؤسسات مختلف به عهده من بود. من در واقع گرافیك، را در سال ۱۳۲۲ در همان چاپخانه بانك ملی شروع كردم و همین طور ادامه دادم تا اینكه به وسایل چاپ رنگی در آن جا برخوردم كه استفاده نمیشد و كسی آنها را نمیشناخت. در آن زمان چاپ رنگی در ایران وجود نداشت. من به خاطر زبان آلمانی كه بلد بودم تصمیم گرفتم چاپ رنگی را در آن جا دنبال كنم. از رئیس چاپخانه اجازه گرفتم و با آن وسایل كار كردم تا این كه در سال ۱۳۲۳ برای اولین بار در ایران چاپ رنگی راه انداختم. بعد از آن چاپخانههای دیگر كمكم به چاپ رنگی دست زدند. دانشكده را سال ۱۳۲۶ تمام كردم مدتی سفر كردم به شهرهای مختلف و نقاشی میكردم. در آن زمان گالری در ایران وجود نداشت و مجبور بودیم برای ارائه آثارمان دست به دامن انجمنهای فرهنگی خارجی شویم. و این مسأله برای من ناگوار بود. به همین دلیل با یكی ـ دو تا از دوستهایم، پنج دهنه مغازه را در خیابان شاهرضای سابق (انقلاب فعلی) نبش خیابان بهار اجاره كردیم و دیوارهای مابین را برداشتیم و آنجا تبدیل شد به گالری آپادانا، اولین محل تجمع هنرمندان. مسأله دیگر، خط ـ نقاشی بود كه مطرح شد. من در سال ۳۰ با بورس دولت آلمان به مونیخ رفتم ودر آكادمی مونیخ در رشته نقاشی و گرافیك مشغول تحصیل شدم. در آن جا من از خط فارسی به عنوان عنصر اصلی كار استفاده كردم كه خیلی طرفدار پیدا كرد. از آن كارها تعدادی را به ایران آوردم و به نمایش در آوردم كه خیلی مورد توجه شاگردان دانشكده هنرهای تزئینی و هنرستانهای هنری قرار گرفت و آرام آرام خیلیها به این سمت كشیده شدند. ▪ تأسیس دانشكده گرافیك هم توسط شما انجام شد؟ نه، تأسیساش با من نبود، اما از اصرار و نق زدنهای من این كار انجام شد، من در سال ۱۳۳۰ به اروپا رفتم، سال ۳۲ برگشتم و در دانشكده هنرهای زیبا استخدام شدم. از همان روز ورودم نق زدنهایم را شروع كردم كه گرافیك رشته مهمی است و برای ما لازم است. دوستان من میخندیدند و میگفتند چرا اینقدر راجع به گرافیك صحبت میكنی؟ ▪ غیر از شما كسان دیگری هم بودند كه كار گرافیك بكنند؟ نه، اصلاً كسی نمیدانست گرافیك چیست. یعنی گرافیك از خیلی قدیم در ایران وجود داشت. فرمانهای رسمی و لوحها همه در حیطه گرافیك و چاپ سنگی بود كه معمولاً در هندوستان چاپ میشد، اما گرافیك به صورت امروزی كه با امور روزمره مردم سر و كار داشته باشد وجود نداشت. گرافیك به این صورت از تاریخ ۱۳۲۳ آغاز شد. ▪ تأسیس دانشكده گرافیك چه سالی بود؟ دانشكده گرافیك سال ۴۷ تأسیس شد. آقای ممیز كه شما میفرمایید سال ۳۵ وارد دانشكده شد و در آن زمان من چند سالی بود كه تدریس میكردم. یك روز چند تا كار مدادی آورد به من نشان داد و من به او گفتم تو خیلی برای گرافیك استعداد داری. برو دنبال این رشته و او هم رفت و موفق شد. سال ۴۷ دانشكده گرافیك را هم تأسیس كرد. ▪ اساس آموزش در دانشكده گرافیك به چه صورت بود؟ درسها مقداری با نقاشی مخلوط بود، یعنی آموزش طراحی و نقاشی در رشته گرافیك هم بود. بعدها كمكم تكنیكهای مربوط به چاپ اضافه شد مثل چاپ سیلك اسكرین كه با وسایل ابتدایی انجام میشد. اما امروز دانشكده گرافیك نسبت به رشتههای دیگر در دانشكدههای خارج از ایران، خیلی عقب نیست. ▪ وضعیت رشته نقاشی در دانشكدهها چه طور است؟ در مورد گرافیك نظرتان این است كه خیلی عقبتر نیستیم، آیا در مورد نقاشی هم همین طور است؟ وضعیت دانشكده نقاشی خوب بود. یعنی تا اوایل انقلاب خوب بود. این رشته خیلی پیشرفت و ترقی كرده بود، اما وضع دانشگاهها كه به هم خورد، دانشجوهای جدید در یك فضای خالی شروع به درس خواندن كردند. چون اغلب استادهای باتجربهتر از ایران رفتند و این دانشكده از لحاظ استاد خالی ماند. به همین دلیل رشته نقاشی مقداری افت كرد و با وجود شاگردان زیادی كه برای رشته نقاشی آمدند، به اندازه كافی استاد وجود نداشت. شاگردانی كه امروز نقاشی كار میكنند خیلی توجهشان به آن طرف مرز است و سعی میكنند كارهای آنان را تقلید كنند و فكر نمیكنند كه ما ایرانیها پشتوانه ۷-۸ هزار ساله تمدن و فرهنگ داریم و كشورهای آن طرف، همه از ما جوانترند. جوانها باید به پیش پا و پشت سر خودشان نگاه كنند و از این پشتوانه در كارشان به صورتی جدید و نو استفاده كنند. از استادان و نقاشان قدیمی بارها شنیده شده كه در آن زمان منابع دست اول بسیار كم بود یا اصلاً وجود نداشت، با این حال جریانات هنری در آن سالها به وجود آمد كه نظیرش را امروز با وفور منابع و حضور اینترنت و دسترسی آسان به جریانات هنری روز غرب نمیبینیم. جریانات هنری آن سالها نسبت به جامعه آن زمان، بسیار پیشرو بود. در صورتی كه امروز كمتر این اتفاق میافتد. خوب، اینترنت امروز كارها را خیلی آسان و سریع كرده است و فرد را از به كار انداختن ذوق و تفكر واداشته است. در حالی كه در قدیم، فرد خودش مسیری را دنبال میكرد و به جایی میرسید. این مسائل، خلاقیت را كم كرده است. حلاقیت باید براثر تجربه و تلاش بوجود بیاید. بعد از تشكیل دانشكدههای هنرهای زیبا، به خلاقیت خیلی اهمیت داده شد. در زمان كمال الملك، مرسوم بود كه هنرمندان یا از روی دست هنرمندان مشهور كپی كنند، یا از روی طبیعت. اما بعد از تأسیس دانشكده، كپی، تصویربرداری از آثار قدیمی و تقلید از طبیعت دیگر مطرح نبود و به راه تازهای توجه شد. از سال ۱۳۱۹ كه دانشكده تأسیس شد، عدهای كه پیشگامان آن دوره هستند آموزههای قدیم را كنار گذاشتند و به راه جدیدی قدم گذاشتند و از این تعداد عده زیادی از دنیا رفتند و ما سه ـ چهار نفر هستیم كه هنوز وجود داریم. ـ آیا روشهای تدریس امروز در دانشگاهها همان شیوههای قدیم است یا فرق كرده است؟ ـ در آن زمان، ما استادهایی داشتیم كه ما را با طراحی دقیق آشنا میكرد و از آن طرف هم كلاسهایی داشتیم كه خلاقیت را در ما تقویت میكرد. یعنی صبح یك سوژه ذهنی به ما میدادند ـ مثلاً بازار آهنگرها ـ و ساعت دوازده ظهر از ما تحویل میگرفتند. الان هم باید همین شیوهها باشد ولی چیزی كه مهم است راهنماست كه امروز خیلی كم شده است. استادهای امروز اغلب جوانند، خودشان تجربه زیادی ندارند. در كل فضا خیلی عوض شده است. ▪ آقای جوادیپور، در كارهای شما تنوع موضوعی و تكنیكی بسیار دیده میشود. از پرتره گرفته تا طبیعت، طبیعت بیجان، نقاشی خط و … چرا به طور تخصصی و مستمر روی یك موضوع و یك شیوه كار نكردید؟ من معتقدم كه هنر در آزادی مطلق به وجود میآید و اگر آدم مثل پیله ابریشم دور خودش تار درست كند، تا آخر عرش درون این تار اسیر میشود. هنر، جنبههای مختلف دارد. شما وقتی یك ایده را میخواهید نشان دهید ممكن است با یك تكنیك، قویتر و بهتر آن را ارائه دهید و با تكنیك دیگری نشود. این كار تمرین زیادی میخواهد كه آدم در مسیرهای مختلفی خودش را آزمایش بدهد تا بتواند از عهده انواع تكنیكها برآید. در نتیجه در كار من یكنواختی وجود نداشته. ▪ آیا سمتهای اجرایی زیادی كه داشتهاید، شما را از كار كردن روی یك خط و مسیر مشخص باز نداشت؟ خوب، هر كسی در كنه وجودش یك نوع تفكری دارد. مثلاً كسی كه مذهبی است سعی میكند تمام سوژههای كاریاش را با آن تفكر همراه كند، یا كسی كه دوست دارد تفریح و تفنن به كارش بدهد، سعی میكند كاریكاتور كار كند، یا كسی كه از منظره خوشش میآید دنبال منظره میرود. این ها به سلیقه و طرز تفكر هنرمند برمیگردد. هنرمند دنبال هر كدام از این ها كه میرود باید با تكنیك خاص آن كار كند. بعضی از هنرمندها فقط یك زاویه تكنیكی پیدا میكنند و همه كارهایشان را در همان زمینه نشان میدهند و بعضیها این حالت را دوست ندارند و دوست دارند آزاد باشند و تنوع را ترجیح میدهند. این به توان هنرمند بستگی دارد كه بتواند كارش را در تكنیكهای مختلف ارائه دهد. |
هدی امین |