پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
چهارشنبه 18 خرداد 1390 10:31 AM
سهراب سپهری
|
پنداری ما به عادتی کهن (یا بخوانید کهنه) بیشتر شیفتگان کلامیم تا نقش، خاصه کلام رنگین. هم از این روست که سهراب نقاش به دفعات مقهور سهراب شاعر بوده است. اگرچه شاعرانگیاش را گاهی ساده و دور از جسارت تمام یک هنرمند حاضر در متن جامعه دیدهام، اما نقشهای شاعرانهاش را ستایش کردهام بیشبهه، که بیوقفه نقاشانه بوده است. گویی کلامهای گمشدهاش را یافته و پرده ـ پرده نگفتههایش را نواخته. شجاع و بیاعتناء به منتقد کسل و بیتحرکی که ناشکیب است و معترض به همه آنچه برایش آشنا نیست. نقاشیهایش چنان آشنا و هم آشناییزداست که پاک و تازه به انتظار قضاوت، نگاهت میکند. مطمئن و خرسند. بیاینکه قصد ورود به فلسفه و جهانبینی سهراب ـ که عمدتاً همان سهراب شاعر است ـ داشته باشیم؛ چنان از خاطرههای دور و نزدیک مخاطب بهره میبرد که انارهای سیاه طرحهایش را به سرخی و تازگی میزند و گلدانهایش گویی هر دم گل می دهد. نقاشیهایش سرشار از نشانههای کلامی است: درخت، کلاغ، انار، مادر، کاشان، سنگ و... که حاوی تلفیق معانی قدیم و شخصی نقاش است. خلقتی عاریه با مفاهیم افزوده. گاهی در وسوسههای تأویلپذیری، مربعهای سادة نقاشیهایش به همان بیتابی بند رختهای شعرش میماند و گاه گویی نقشش را از تعریف و ترکیب کالیگرافی و حتی خط ژاپنی بر میگزیند و در خلق فرمهای رها به امضاء نام خود نظر دارد. و اگر تکنیکهای نقاشی را در ظرافتهای پرکار اجرایی بدانیم، تابلوهایش از تکنیکهای متحیرکننده تهی است. خالی و پرجاذبه. اما اگر تکنیک را پیوند و همخوانی اثر با ذات تفکری آن بدانیم، آثارش سرشار از ابداع و کشفهای نو به نوی تکنیکی است. سهراب استاد خلاصهگویی و سطوح خالی و منفی در طراحی و نقاشی است و از طرفی شواهد بسیاری از انواع انتخابهای هندسی و کمپوزسیونهای کلاسیک را میتوان در نقاشیهایش نشان داد. تعلیقی از چرایی و بیچرایی در جریانی از خود محوری حس و خرد. اغلب کودکی است هیجانزده از جعبة تازه رنگها که بیهیچ فوت وقت به سراغ بوم و مقوا میرود و بیاعتناء به همة بایدها و نبایدها به خلوت رفته و با تحفهای خوشایند باز میآید. گاهی چنان ساده، خالص و صمیمانه طرح و نقش میزند که نقاشیاش بیواسطه و بیهیچ رد آشکاری از خود فیزیکی نقاش دیده میشود و گاه همچنان پردهخوان و نقالی دیر کار در میان اثر و چشم، در کنار قاب نقاشی میایستد. سهراب و نقاشیهایش آیا به تمام معنا یک رئالیست کم حوصله است؟ یا امپرسیونیست راوی؟ هیجانی است یا مدرن منطقگرا؟ انتزاع است یا یک بازگشت بومیگرا؟ سنت شکنی است یا چشم به رایحههای ظهور پست مدرنیسم نورسیده دارد؟ به این ترتیب انتخاب رویهای مشخص و ثابت برای تحلیل آثار نقاشی سهراب کار چندان سادهای نیست. نقاشیهای سهراب را تنها میتوان با دنیای صاف خود او شناخت. |
سعید فلاح فر |