0

مجله هنر / نقاشی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله هنر / نقاشی
دوشنبه 16 خرداد 1390  3:05 PM

 

استاد جمشید عباچی‌زاده
استاد جمشید عباچی‌زادهاستاد جمشید عباچی‌زاده از فعالان عرصه هنر در شهر تبریز می‌باشد. ایشان متولد ۱۳۲۶ در محله‌‌ی شتربان (دَوَچی) این شهر می‌باشد.
  آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفتگویی ب ایشان در خصوص آثارش می‌باشد كه توسط یكی از دوستان وی تنظیم شده است.
محله‌ی شتربان به زبان تركی دَوَچی یكی از محله‌های قدیمی تبریز است. شخصیت‌ها و خانواده‌های بزرگی چون حاج حسین فشنگچی، هریسی‌ها، سلطان قرآئی‌ها، حریری‌ها، توكلی‌‌ها و خیلی‌های دیگر كه بین ما نیستند، در این محله زندگی می‌كردند. اكثر خانه‌ها بزرگ بود با پنجره‌های چوبی گردویی منقوش به خطوط و اسلیمی‌های متعدد، حیوانات و پرندگان تزیین یافته. درهایی كه به كوچه منتهی می‌شد، بزرگ و چوبی بود با دستگیره‌ی فلزی به‌شكل دست انسان یا كله‌ی شیر یا صورت یا گل‌میخ‌های فلزی.
دعاهای كه روی كاشی‌های و سرامیكی لعاب‌دار به رنگ فیروزه‌ای، سرمه‌ای، یشمی نقش بسته بود صفای دیگری داشت و حیاطی كه حوض بزرگ با ماهی‌های سیاه و قرمز و باغچه‌های بزرگ پُر از گل‌های شمعدانی و شب‌بو داشت و درختان گلابی و گوجه و هلو و سیب و انار و انجیر. ساختمان‌ها همه یك یا دو یا سه طبقه بودند، با پشت‌بام كاه‌‌گِلی و ایوان‌هایی با ستون‌‌های بلند كه سر ستون‌ها تزیین شده بود.
زمستان‌ها مردم اكثراً یا از كرسی و یا از بخاری هیزمی استفاده می كردند. با مرحوم پدرم شب‌ها بعد از خوردن شام كنار كرسی می‌‌نشستیم و تا پاسی از شب مشغول تمرین و آموزش طراحی از پدرم می‌شدم. پدرم به تجارت فرش و نخ و پشم اشتغال داشت اما فوق‌العاده به هنر علاقه‌مند بود. در طراحی مهارت خوبی داشتند. عموی كوچكم به‌ پدرم می‌گفت جمشید باید پزشك بشود و پزشكی بخواند. پدرم هم موافق این حرف بود اما عموی بزرگم مخالفت می‌كرد و می‌گفت این دست‌ها باید دست هنرمند باشد.
اولین نقاشی من در سن سه یا چهار سالگی به درخواست عموی بزرگم كه هم شعر می‌گفت و هم نقاشی می‌كرد، طرح شد و آن نقش یك كبوتر سفید با مداد بود. از آن به بعد با تشویق و راهنمایی‌ دایی‌، عمو بزرگ و پدرم و همچنین پسر عمویم كه بهروز نام داشت، این كار را ادامه دادم. چند سال بعد در كلاس پنجم ابتدایی در سال ۱۳۳۹ اولین نمایشگاه طراحی من شامل هشتاد تابلو طراحی و سیاه قلم در اوایل مهر ماه درجشن مهرگان برپاشد.
بعد از دوره‌ی شش ساله دبستان وارد دبیرستان شدم در این دوره بود كه به وسیله دبیران نقاشی از جمله آقایان عرفان، حداد، رسام و در سایه تشویق و راهنمایی‌های آن‌‌ها با نام هنرستان هنرهای زیبا میرك تبریز آشنا شدم. و حالا بسیار خوشحال و شاد بودم كه خواهم توانست تحصیلات هنری‌ام را در آن جا ادامه بدهم. همیشه با فكر و خیال هنرستان دمخور بودم. من حتی بدون این‌كه ساختمان هنرستان را ببینم آن را در خواب دیده بودم و همچنین صبح روزی را كه برای ثبت‌نام به آن‌جا رفتم.
در دوره‌ی سه ساله‌ هنرستان، تحت تعلیم استادانی چون مرحوم نخجوانی، آقایان پشت‌پناه و عبدالحمید فاطمی، طراحی و نقاشی آموختم. مرحوم عبداله باقری استاد تذهیب ما بودند و مرحوم آشوت بابایان نیز مجسمه‌سازی به ما یاد می‌دادند. ما سه روز در هفته دروس نظری داشتیم و سه روز كار عملی. ساعت هشت صبح، چه نظری و چه عملی كلاس‌ها شروع می‌شد و تا ساعت دوازه ظهر ادامه می‌یافت. از دوازده تا دو بعد ‌از ظهر به صرف ناهار و استراحت در منزل می‌گذشت.
دوباره می‌آمدیم هنرستان و تا ساعت ۵/۴- ۵ مشغول بودیم. بعد از سه چهار سال تمرین و پشتكار و تجربه اندوزی، در طراحی و تذهیب و مجسمه‌سازی و آبرنگ و رنگ روغن و خلاصه در تمام دروس نظری و عملی با نمرات خوب در سال ۱۳۳۸ به اتمام رساندم. از هم‌دوره‌یی‌‌های هنرستان، می‌توانم به اسامی زیر اشاره كنم: ابراهیم چاپچی، همایون سلیمی، یعقوب امدادیان، احمد ایمانی، یعقوب عمامه‌پیچ، كریم صفائی، مهدی یوسف‌نیا، بهروز كیا.
یك روز در تهران اتفاق بسیار خوب و به‌یاد ماندنی برایم رُخ داد و آن آشنایی با استاد محمود فرشچیان بود. با‌ آقای كریم صفائی با هم به زیارت استاد رفته بودیم. ایشان در آن سال (۱۳۴۶) در هنرستان هنرهای زیبای دختران مشغول به خدمت بودند كه در منطقه دروازه‌ دولت واقع شده است. گویا هنرستان كمال‌الملك هم حوالی هنرستان بود. از این پس از محضر استاد استفاده‌ی زیادی بردم.
مدتی هم با مطبوعات در زمینه‌ی طراحی همكاری كردم . در اوقات فراغت نیز به یادگیری زبان خارجی و نقاشی مشغول بودم. در همان سال‌ها (۱۳۵۱) نمایشگاهی از آثار خودم را در انجمن فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته تهران برپا نمودم.
من و دوستانم در اكثر آزمون‌ها و اداره‌های دولتی پذیرفته شده بودیم اما من چون می‌خواستم برای ادامه تحصیلات عالی و مطالعه به آمریكا بروم از استخدام سرباز زدم، البته چند تا پذیرش از دانشگاه‌های معتبر و معروف در رشته هنرهای تجسمی برایم آمده بود.
در سال ۱۳۵۱ برای تحصیلات عالی به اروپا رفتم. در سه دانشگاه‌های هنری مهم آن‌جا قبول شدم اما دانشگاه رُم یعنی آكادمی عالی هنرهای زیبا رُم ایتالیا برایم از همه جذاب‌تر بود. شش ماه دوره زبان ایتالیایی را در شهر «پروجا» گذراندم. پس از پذیرفته شدن در آزمون زبان، به شهر ُرم آمدم و برای آزمون هنر هم یك ماه در دانشكده‌ كار كردم، كه بعد از یك ماه نتیجه‌ها را اعلام كردند كه من در آزمون طراحی با امتیاز عالی قبول شدم و بدین سبب بدون گذراندن سال اول و سال دوم كارم را شروع كردم. در سال آخر نیز با نمرات ۳۰ Lode در تمام دروس نظری و عملی تحصیلاتم را به پایان رساندم.
در آكادمی رُم استادان خوبی داشتم. استاد طراحی و نقاشی ما پروفسور زیوِری بودند، مجسمه‌سازی‌ را پروفسور گِركُو و هنر چاپ را پروفسور فرانچِسكِّتی تدریس می‌كردند.
من در سال ۱۹۷۸ در گالری «لابو تقّادل كوادرو» و در سال ۱۹۸۰ در گالری «سان‌ماركو» رُم ایتالیا نمایشگاه‌های انفرادی داشتم و البته در چندین نمایشگاه گروهی هم شركت داشتم كه بسیاری از آثارم هنوز در آن‌جا موجود می‌باشد.
در سال ۱۳۵۷ به ایران آمدم مشغول تدریس شدم و تا كنون در دانشسرای هنر، انستیتو معماری و دكوراسیون، هنرستان هنرهای زیبا، دانشكده الزهرا، آموزشكده‌ی فنی تبریز، دانشكده هنر، دانشگاه جامع علمی و كاربردی، دانشگاه آزاد تدریس نموده‌ام.
در این مدت چند سال به لطف خدا هنرجویان و دانشجویان ممتاز و خیلی خوبی داشتم كه الان خودشان در دانشگاه‌های ایران و خارج از كشور تدریس می‌كنند.
من در مكتب‌های مختلف هنری زیادی كار و مطالعه كرده‌ام حدود چهار هزار طراحی و سیاه‌قلم و نقاشی رنگ و روغن، آبرنگ، پاستل، مداد رنگی، آكرلیك، گواش، كارهای چاپی، حجم‌سازی، تذهیب و مینیاتور دارم. البته سال‌هاست كه دیگر تذهیب و مینیاتور كار نمی‌كنیم و خلاصه نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی من را می‌توانید در بروشور این نمایشگاه ملاحظه می‌فرمایید.
من در شیوه‌های مختلف كار و تجربه دارم اما فعلاً روی طراحی و رنگ در شیوه‌های مختلف طراحی سورئال و اكسپرسیونیسم و اكسپرسیونیسم انتزاعی و غیره متمركز هستم و چند ساعتی را در روز به این كار می‌گذرانم.
 
نویسنده : محمد كسرایی آذر
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها