پاسخ به:مجله هنر / نقاشی : تاريخ نقاشى ايران
پنج شنبه 12 خرداد 1390 11:24 AM
ساسانيان، نقاشى سغدى و نقاشى مانوى
|
||
با تأسيس امپراتورى ساسانى شرايط سياسى و اجتماعى تازه بهوجود آمد که در تحول هنر ايرانى تأثير قاطع گذاشت. | ||
شالودهٔ هنر ساسانى در زمان پادشاهى اردشير يکم ريخته شد. تأثيرات غربى بر هنر ساسانى غيرقابل انکار است، ليکن هنر ساسانى براساس عناصر کهن ايرانى و آسياى غربى پايهريزى شده است. هنر ساسانى از برخى ويژگىهاى هنر پارتى هم بهره گرفت و در مجموع زبان تازهاى را بهوجود آورد که عميقاً از قابليتهاى ذوق و انديشهٔ ايرانى برخوردار بود. البته وجه شاهانه در هنر ساسانى غالب است، اما کاربرد انواع نقشمايههاى گياهى و جانورى با معانى نمادين نيز در هنر ساسانى معمول بود. تکرار اين مواد تصويرى بيش از همه با مقاصد تبليغ سياسى و ترويج آئينى ارتباط داشت. | ||
در هنر ساسانى نمادپردازى بر بازنمايى واقعگرايانه ترجيح داشت. در اواخر عصر ساساني، تأثيرات هند و آسياى ميانه افزايش يافت. | ||
مجموع مدارک عينى از ديوارنگارى ساسانى به تکه نقاشىهاى ديوارى ايوان کرخه (حوالى شوش)، حاجىآباد (فارس)، حصار (دامغان)، تصاوير طرحگونهٔ تختجمشيد و نيز بقاياى ديوارنگارههاى دورا - اُروپوس و شوش، خلاصه مىشود. در يک نگاه کلي، اين آثار ادامهٔ نقاشىهاى پارتى است. | ||
|
||
در دوران پيشا اسلامى نواحى نواحى بخارا و سمرقند به نام سُغه خوانده مىشد. از سدهٔ پنجم تا ربع اول سدهٔ هشتم ميلادي، شکوفايى هنرى بىسابقهاى در اين نواحى پديد آمد. اين دوره مقارن بود با فعاليت بازرگانان سغدى در اين نواحي. در آن زمان، ديوارنگارى در معابد، کاخها و خانههاى سغديان رواج بسيار يافت. بقاياى آنها در افراسياب (سمرقند)، ورخشا (نزديک بخارا) و خصوصاً پنجيکنت (حوالى سمرقند) کشف شده است. | ||
نقاشى سغدى از تنوع قابل ملاحظهاى برخوردار بود. موضوعات مذهبي، حماسي، تاريخ و عاميانه در آنها بهکار مىرفت. شايد سنت اوليهٔ نقاشى سغدى بر هنرهاى پارتى و خوارزمى استوار شده باشد. مضمونهاى حماسى و تاريخى بيشترين اهميت را در ديوارنگارى سغدى داشتند. | ||
ديوارنگارى سغدى از تأثير جريانهاى فرهنگى منطقه دور نماند. نقاشان سغدى موازين هنرى خاص خود را تا زمان تسلط اعراب حفظ کردند. بعدها ترکان مسلمان با جذب الگوهاى فرهنگى سغديان عامل انتقال دستآوردهاى هنرى آنان به نواحى باخترى شدند. | ||
|
||
مانويان آسياى ميانه نيز به نوبهٔ خود بر جريان هنر دورهٔ اسلامى تأثير گذاشتند. حتى برخى پژوهشگران، نقاشى مانوى را پايهٔ نگارگرى ايرانى - اسلامى مىدانند. | ||
آئين مانى که زبان زنده و شاخص روح ايرانى بود، از همان آغاز ظهور براى تبيين و توجيه الهيات مانوى و کاربرد آن براى تبليغت، ضبط، ثبت و بيان اصول آئيني، از هنر بهره گرفت. | ||
تصاوير، ديوارنگارهها، نگارهها و نقاشىهاى روى ابريشم مانوى فراوانتر از بناها است و به مفهومى درخور اهميتى بيشتر. نقاشى در ميان مانويان سنتى پسنديده بود، چون ارتباط ويژه با بانى اين آئين، مانى داشت و لقب نقاش چين يا مانى نقاش، خاص او بود. برخى نويسندگان بر توانايى وى در نقاشى تأکيد کردهاند و فردوسى به تحسين او پرداخته است. | ||
دربارهٔ فن نگارگرى مانوى سند مکتوبى در دست نيست. تقريباً تمامى اسناد نقاشى مانوى از ناحيهٔ تورفان بهدست آمده که عمدتاً به سدهٔ نهم ميلادى (سده سوم هـ.) تعلق دارند. برخى تأثيرات هنرمند و بر نقاشى مانوى و نيز پيوند اين نقاشى با ديوارنگارههاى سغدى قابل ملاحظه است، اما اثرپذيرى آن از هنر بودايى بارزتر بهنظر مىآيد. | ||
بدونشک مانويان به پيروى از مانى بهکار تصوير و تذهيب کتاب مىپرداختند. سنت کتابنگارى مانوى تا مدتها در آسياى ميانه پايدار ماند و سپس توسط سلجوقيان در سراسر ايران گسترش يافت. نقاشان مانوى از مفاهيم نمادين بهشکل نقشمايههاى قراردادى استفاده مىکردند و گزينهٔ رنگى آنها شامل لاجوردي، آبى روشن، نارنجي، سرخ و سبز بود. | ||
|
||