0

hey you!

 
latif1369
latif1369
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1083
محل سکونت : خراسان جنوبی

hey you!
شنبه 7 خرداد 1390  9:39 AM

Hey you, out there on your own
Sitting naked by the phone
Would you touch me?
Hey you, with you ear against the wall
Waiting for someone to call out
Would you touch me?
Hey you, would you help me to carry the stone?
Open your heart, I'm coming home.

 
 
«آهای، تو كه آن بیرون در سرما ایستاده‌ای/ تو كه پیر می‌شوی، تنها می‌شوی/ می‌توانی مرا حس كنی؟/ آهای، تو كه در راهروها ایستاده‌ای/ با پاهایی كه می‌خارند و لبخندهای بیرنگ/ می‌توانی مرا حس كنی؟/ آهای تو! كمكشان نكن تا روشنایی را به خاك بسپارند/ بی‌آنكه بجنگی تسلیم مشو/ آهای تو كه آنجا در افكار خودت، برهنه كنار تلفن نشسته‌ای/ می‌خواهی به من دست بزنی؟/ آهای تو كه گوش بر دیوار گذاشته‌ای/ منتظری تا كسی صدایت بكند/ می‌خواهی به من دست بزنی؟/ آهای تو، كمكم می‌كنی كه سنگ را به دوش بكشم؟/ قلبت را بگشا، به خانه می‌آیم/....

Hey you, out there on your own
Sitting naked by the phone
Would you touch me?
Hey you, with you ear against the wall
Waiting for someone to call out
Would you touch me?
Hey you, would you help me to carry the stone?
Open your heart, I'm coming home.

But it was only fantasy.
The wall was too high,
As you can see.
No matter how he tried,
He could not break free.
And the worms ate into his brain.

Hey you, standing in the road
always doing what you're told,
Can you help me?
Hey you, out there beyond the wall,
Breaking bottles in the hall,
Can you help me?
Hey you, don't tell me there's no hope at all
Together we stand, divided we fall.
 

 
«آهای، تو كه آن بیرون در سرما ایستاده‌ای/ تو كه پیر می‌شوی، تنها می‌شوی/ می‌توانی مرا حس كنی؟/ آهای، تو كه در راهروها ایستاده‌ای/ با پاهایی كه می‌خارند و لبخندهای بیرنگ/ می‌توانی مرا حس كنی؟/ آهای تو! كمكشان نكن تا روشنایی را به خاك بسپارند/ بی‌آنكه بجنگی تسلیم مشو/ آهای تو كه آنجا در افكار خودت، برهنه كنار تلفن نشسته‌ای/ می‌خواهی به من دست بزنی؟/ آهای تو كه گوش بر دیوار گذاشته‌ای/ منتظری تا كسی صدایت بكند/ می‌خواهی به من دست بزنی؟/ آهای تو، كمكم می‌كنی كه سنگ را به دوش بكشم؟/ قلبت را بگشا، به خانه می‌آیم/ اما این فقط یك خیال بود/ همانطور كه می‌بینید/ دیوار خیلی بلند بود/ هر قدر تلاش می‌كرد/ نتوانست رها شود/و كرم‌ها مغزش را خوردند/ آهای تو، كه در جاده ایستاده‌ای/ همیشه هر كاری كه بگویند می‌كنی/ می‌توانی كمكم كنی؟/ آهای تو كه در پشت دیواری/ و بطری‌ها را در تالار می‌شكنی/ می‌توانی كمك كنی؟/ آهای تو، به من نگو كه اصلا امیدی نیست/ با هم می‌ایستیم، جدا از هم می‌افتیم...
 

قاصدک
شعر مرا از بر کن
برو ان گوشه باغ
سمت ان نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن

یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد...

http://www.akharin.blogfa.com

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها