0

نگاهی به زن در ادبیات فارسی

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:نگاهی به زن در ادبیات فارسی
پنج شنبه 5 خرداد 1390  9:33 AM


از سوی دیگر حتی وصف عاشقان مشهوری مانند «خسرو و شیرین»، «وامق و عذرا»، «لیلی و مجنون» و «ویس و رامین»، باید فقط در حوزه‌ی افسانه‌ها و ادبیات عاشقانه مطرح و گفته می‌شد و زنان به‌ویژه، اصلن نباید گرد چنین ادبیاتی بگردند و یا آن را بخوانند که مبادا چشم و گوششان باز شود و هواهای ناجور به‌سرشان بزند. چنان‌که عبید زاکانی می‌گوید:
«از خاتونی که قصه‌ی «ویس و رامین» خوانَد، مستوری توقع مدارید.»
و «ملامحمد مجلسی» در کتاب «حلیة‌المتقین» سفارش می‌کند که سوره‌ی «نور» را که از داستان عاشقانه‌ی یوسف و زلیخا، سخن می‌گوید، باید به دختر یاد داد ولی نباید گذاشت که او سوره‌ی «یوسف» را بخواند. در بالاخانه‌ها بدو اجازه نشستن نداد و هرچه زودتر او را به خانه‌ی شوهر فرستاد.

بزرگ‌ترین مأخذی که می‌توان وضع زنان را پیش از اسلام در آن ها بررسی کرد، داستان‌های «جامی» و «شاهنامه» است. در «شاهنامه» زنان بسیاری با ویژگی‌های برجسته‌ای وصف شده‌اند که «رودابه»، «تهمینه»، «فرنگیس»، «گردآفرید» و «منیژه» از آن جمله‌اند. در مقابل آن‌ها زنانی چون «سودابه» و «مالکه» نیز خیانت‌کار و ناپارسا قلمداد شده‌اند.
از داستان‌ها و نوشته‌های شاهنامه چنین برمی‌آید که همسران بزرگان، در حرمسرا بوده و دور از چشم دیگران می‌زیسته‌اند؛ درحالی‌که زنان طبقات پایین‌تر جامعه از آزادی بیش تری بهره‌مند بوده‌اند.
وظیفه‌ی اصلی زن در این زمان ، زادن فرزند، بزرگ کردن او، خانه‌داری و اطاعت از شوهر بوده است. نازایی از خصوصیات منفی زن شمرده ‌شده و مرد می‌توانست در صورت نازا بودن زن، او را رها کند. در زادن فرزند نیز شرط اصلی، زادن پسر بوده و وجود دختر جز دردسر و بدنامی برای پدر حاصلی نداشت.


کرا از پس پرده دختر بوَد / اگر تاج دارد، بداختر بود
چنین داد پاسخ که دختر مباد / که از پرده، عیب آورد بر نژاد

 

دختر به دلیل آزاد نبودن در معاشرت با مرد و عدم تجربه، اغلب به نخستین مردی که برمی‌خورد، با کم‌ترین آشنایی دل می‌باخت. بسیار اتفاق می‌افتاد که در گرماگرم عشق و دلباختگی از خانه‌ی پدر می‌گریخت تا با مرد دلخواهش ازدواج کند. در این صورت پدر می‌توانست او را شکنجه کرده و یا از ارث محرومش سازد. چنین مواردی باعث می‌شد که پدران، داشتن دختران را ننگ می‌شمردند. در «گرشاسب‌نامه» وقتی «گورنک‌شاه» با خبر می‌شود که دخترش با «جمشید» رابطه ای دارد، خشمگین شده، می‌گوید:


چنین گفت دانا که دختر مباد / چو باشد به جز خاک، افسر مباد
به‌نزد پدر، دختر ار چند دوست / بتر دشمن و مهترین ننگش اوست.

 

از دوران باستان و وضع زنان در آن زمان که بگذریم، به آیین زردشت می‌رسیم. در آن جا نیز با وجود آن ‌که حق مالکیت به زنان داده شده و آنان را به آموختن دانش و علم تشویق کرده‌، باز هم محرومیت‌های زیادی برای زنان وجود داشته است.
در «مهرسپندان» آمده‌است که «به زنان گستاخ مباشید تا به شرم و پشیمانی نرسید. راز به زبان مبرید تا رنجتان بی‌بر نشود.» اطاعت محض از شوهر نیز تأکید شده‌است. در «ارداویراف‌نامه» که موضوع سفر «ارداویراف»، روحانی زردشتی به دنیای دیگر، یا دنیای پس از مرگ است، آمده که او در دوزخ به زنی می‌رسد که نافرمانی و بدزبانی کرده و در مورد آن‌چه دیده چنین می‌نویسد:
«دیدم روان زنی که زبان به گردن همی‌کشید و در هوا آویخته بود. پرسیدم این روان از که است؟ سروش پاک و ایزد آذر گفتند که این روانِ آن بدکار زن است که به گیتی، شوی و سرور خود را پست انگاشت، نفرین کرد و دشنام داد و پاسخ‌گویی کرد.»

گفته می‌شود که در صدر اسلام زنان مسلمان معاشرت بیش تری با مردان داشتند. اما در سال‌های بعد با تشکیل دربار و حرمسراهایی به‌شیوه‌ی ایرانیان و سایر ملل قدیم، توسط امویان و سپس عباسیان و سلسله‌هایی که بعدها آمدند، رواج مدنیت و شهرنشینی، زیادشدن تعداد کنیزان و غلامان در بین مسلمان‌ها، زنان به‌تدریج در اندرون‌ها و حرمسراها محبوس گشتند. در محیطی که سادگی و صمیمیت زندگی از بین رفته بود و تجمل و فساد جای آن را گرفته بود، مردان بیش تر و بیش تر در باره‌ی زنان نظر بد یافتند و بیش تر از پیش عرصه را بر آنان تنگ ساختند. داستان‌های زیادی در باره‌ی مکر زنان رواج یافت و اقوال و امثال بسیاری در جهت خراب کردن شخصیت و جایگاه درست زن ساخته شد.
این‌گونه تعصبات آن‌چنان گسترده شد که حتی فریضه‌ی علم آموزی را تحت‌الشعاع قرار داد و برای زن منع گردید.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها