0

برهاین اثبات خدا

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

برهاین اثبات خدا
یک شنبه 1 خرداد 1390  2:45 PM

براهین و راه‌های اثبات وجود خدا بسیار زیادند تا جایی که میرزا مهدی آشتیانی نقل می‌کند فخر رازی تعداد این براهین را به هزار برهان رسانده است.[1]
در یک دسته‌بندی کلی شهید مطهری [2]این براهین را به سه قسم تقسیم کرده است:
1- براهین فطرت یا براهین انفسی (راه دل و حسّ خداجویی)
در این راه، انسان به وسیله شهود بی‌واسطه، خدا را درک می‌کند و در واقع، وجود خدا برای انسان بدیهی است. فطرت خداجویی و خداشناسی و خداپرستی در عمق وجود انسان قرار دارد و آیاتی از قرآن بر این حقیقت دلالت دارند. از جمله:

« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا » (روم/30)
"روی خود را به سوی دین پاک خدای بازگردان، همان فطرت خداپرستی که خداوند همه انسان‌ها را بر آن آفریده است."

نام "راه" شاید نسبت به "برهان" بر این طریقه ترجیح داشته باشد. زیرا راه فطرت، برهان فلسفی نیست. البته می‌توانیم به وسیله براهین فلسفی وجود فطرت را در انسان اثبات کنیم.

2- براهین خداشناسی از راه آثار یا خلقت خدا
این نوع برهان، از راه‌های گوناگونی قابل تقریر است. برخی از این تقریرها عبارتند از:
الف) از طریق حدوث عالم و مخلوقات
ب) از طریق وجود نظم و تشکیلات فوق‌العاده جهان خلقت
ج) از طریق توجه به غایات و اهداف موجودات
در این نوع براهین، نوعی استدلال وجود دارد که خدا را به وسیله آیات و نشانه‌ها، اثبات می‌کند. در حقیقت همان آیات و نشانه‌ها واسطه اثبات وجود خدا قرار می‌گیرند.

3- براهین فلسفی خداشناسی
این راه عقلی و فلسفی محض و از طریق وجود و موجود به طور کلی طی می‌شود. در این راه هم اگر چه نوعی استدلال وجود دارد و خدا با واسطه اثبات می‌شود لکن آنچه واسطه قرار می‌گیرد آیات و نشانه‌ها نیستند (چنان‌که در براهین نوع دوم بود) بلکه واسطه‌ها، یک سلسله اصول عقلی (بدیهی یا نظری) هستند.[3]
براهین فلسفی نیز خود به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1- براهینی که از طریق غیر خدا، وجود خدا را اثبات می‌کنند مانند براهینی که تکیه بر ابطال دور و تسلسل دارند.
2- براهینی که از طریق غیرخدا وجود خدا را اثبات نمی‌کنند بلکه با تکیه بر اصل هستی خدا را اثبات می‌کنند که از آنها به "براهین صدیقین" یاد می‌شود.[4]
اگر بخواهیم تقسیم فوق‌ را به نحو حصر عقلی بیان کنیم به گونه‌ای که شامل همه انواع براهین از جمله براهین وجود نیز شود چنین می‌گوئیم:
براهین اثبات وجود خدا به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1- براهینی که مستقیماً به وجود خدا نمی‌پردازند بلکه به اثبات وجود فطرت خدا‌جویی می‌پردازند و این نکته را متذکر می‌شوند كه خدا از استدلال بی‌نیاز است. (براهین فطري)
2- براهینی که مستقیماً به اثبات وجود خدا می‌پردازند که این نوع براهين خود به دو قسم تقسیم می‌شوند:
1. براهيني كه از صرف تعريف و مفهوم خدا، وجود خدا را اثبات ميكنند و براي اثبات وجود خدا بر هیچ شی‌ در خارج تکیه نمی‌کنند. (براهین وجودی)
2. براهینی که بر وجود شیء یا اشیائی در خارج از ذهن تکیه می‌کنند و با وجود آن خدا را اثبات می‌کنند که خود دو دسته‌اند:
الف) براهینی که خدا را با تکیه بر وجود چیزی غیر از وجود خدا، اثبات می‌کنند به طوری که اگر آن شیء انکار شود براهین قادر به اثبات وجود خدا نیستند مانند براهین حدوث و امکان یا براهینی که به واسطه بطلان دور و تسلسل، وجود خدا را اثبات می‌کنند.
ب) براهینی که وجود خدا را اثبات می‌کنند اما نه با تکیه بر وجود غیر او بلکه فقط با تکیه بر اصل واقعیت وجود خدا را اثبات می‌کنند. به طوری که اگر همه چیز (غیر از اصل هستی و واقعیت ) انکار شود باز هم وجود خدا اثبات می‌شود که این دسته را "براهین صدیقین" می‌نامند.[5]

نکته
برخي از محققين براهين وجودي را « مفهوم محور» مي‏نامند. براهيني که تکيه بر وجودي غير از خدا و غير از اصل هستي تکيه مي‏کنند را براهين «مخلوق محور» و براهيني که با تکيه بر اصل هستي (و نه موجودي خاصّ) وجود خدا را اثبات مي‏کنند براهين «موجود محور» مي‏نامند. [6]راز اين نام گذاري هم معلوم است که، براهين وجودي مبتني بر مفهوم هستند، براهيني که تکيه بر وجودي غير از اصل هستي مي‏کنند، تکيه بر مخلوق خاصّي مي‏کنند، حال آن مخلوق يا ممکن بالذّات است مانند براهين وجوب و امکان، براهين غايت شناختي، براهين حرکت و امثال آن و يا متکی بر دور وجودي، تسلسل وجودي و امثال آن مي‏باشد.
نکتهاي که در اين قسم برهان وجود دارد اين است که اگر آن مخلوقي که حد وسط برهان قرار گرفته شود انکار شود ديگر آن برهان قادر نخواهد بود وجود خدا را اثبات کند و اين همان تفاوت اساسي اين قسم از براهين اثبات وجود خدا با براهين صدّيقين است که در براهين صدّيقين، «اصل هستي» يعني همان که مرز بين فلسفه و سفسطه بود و بديهي است، حدّ وسط برهان قرار مي‏گيرد، حتی اگر همه مخلوقات هم انکار شوند هيچ اشکالي به برهان صدّيقين وارد نمي‏شود. تنها اگر کسي اصل هستي را انکار کند در آن صورت فقط بايد او را بر اين امر بديهي آگاه کرد؛ زيرا «اصل هستي» حتي با تحقق پيدا کردن يک موجود، تحقق پيدا مي‏کند.
از جمله طرفداران براهین دسته نخست (براهين فطرت) میتوان علامه طباطبایی (در بين متفکّران مسلمان) و الوین پلنتینجا (از ايمان گرايان مغرب زمین ) را نام برد.[7]
بلکه مي‏توان گفت برهان صدّيقين علامه طباطبائي دليل اثبات واجب نيست بلکه خود دليل بي نيازي واجب به اثبات است. چنان که ايشان حتي آياتي از قرآن که به نحوي بر اثبات وجود واجب تکيه مي‏کند را به گونهاي تفسير کرده است که در آن آيات هم، وجود خداوند مفروض گرفته شده است، نه اينکه آيات قرآن به اثبات وجود خداوند بپردازند.[8]
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها