امیر پازواری
شنبه 31 اردیبهشت 1390 12:53 AM
اميركيست و اميري چيست ونگاهي به روايت عاميانه
بنا به روايت عامه و نيز روايت باورگونه در مقدمه كتاب كنزالاسرار امير پازواري جلد يك امير شخصيتي است چند بعدي يك جا اميرشيخ العجم و درجاي ديگر كشاورز و باغبان و درجايي چوپان و درجايي رويگر ( يا قلي چي ) و در جايي گالش و گاوزبان در جاي ديگر نيز فروشنده دوره گردي كه بارش نفت است و گاهي نيز درويش مي نمايد و از طرفي هيچ صاحب نظري تاكنون قاطعانه نگفته كه كدام سراينده دوازده هجايي تبري امير مورد بحث ما است اگر سروده هاي دوازده هجايي تبري سينه به سينه و نامكتوب و هم چنين سروده هاي دوازده هجايي مكتوب در كنزالاسرار منسوب به امير پازواري را در ترازوي سنجش كلام و لهجه بريزيم مي بينيم كه چند گونه اختلاف در بين سروده ها وجود دارد كه از جمله مي توان نگاه شاعرانه بر واژه ها و مخدوش بودن وزن و قافيه و يا هجارا نام برد و با كمي دقت براين چند وجه تا حدودي مي فهميم كه سراينده فلان چند بيتي از مردم كجا و يا كدام نقطه از مازندران است. حال يك چهار بيتي از كتاب كنزالاسرار جلد دوم صفحه هفت كه راوي ميگويد :
اميرگنه كه مه دوس خوشحاله يا نا همون اول حسن و جماله يا نا
مس دو نرگس سرخ گل آله يا نا سوال مشت مونگ برفه هلاله يا نا
نشكوفته گل و خرم بهاره يا نا حوري صفت و پري رخساره يا نا
اوي زمزم آسا به زلاله يا نا دندون در و لو عقيق لا عله يا نا
با كمي حوصله ودقت ميتوان گفت سراينده چهار بيت بالا شخصيتي است عاشق و عارف و آگاه به نكات ريز و درشت شاعري كه با نگاه شاعرانه بر واژه ها و شكل موزون دادن به آنها در سروده خود زيبايي آفريد و نگفته است كدام دوست قطعاً مخبر از افراد مورد اعتماد اوست كه ناگفته مي داند امير از كدام دوستش مي پرسد. مانند قلي چاربيدار طالب هرچه هست روايت است و بدرستي معلوم نيست كه آيا از سروده هاي امير گمشده ما مي باشد يا خير. ولي به احتمال مي توان گفت كه بايد از سروده هاي شيخ العجمي باشد كه ما به دنبالش مي گرديم و لهجه درگفتار مي گويد سراينده بايد از مردم بار فروش و يا روستاهاي بخشهاي آن و يا روستاهاي شرق آمل باشد مانند گل و در كه در آمل و طراف آن گل و در مي گويند و لهجه سروده فوق از لهجه هاي بومي و رايج دوره قاجار تا به روزگار ما مي باشد كه حداقل در دو قرن اخير تغييري در آن به وجود نيامد. اگر در جايي تغييري به چشم آيد به دليل آن است كه هر زباني دچار استحاله خواهد شد ماننده واژه هاي تيلر - كمباين - راديو - تلويزيون - كامپيوتر - رادياتور كه امروزه جزو فرهنگ ما شده اند و هيچ مردمي را از اين گريزي نيست .
باز هم روايتي ديگر از صفحه 130 جلد 1
امير گنه دشت پازوار خجيره گشت پازوار رو در بهار خجير
بي ريشه ريكاي زلف دار خجيره چيت قلمكار بوته دار خجير
بي پيرايگي و عرياني سروده بالا مي گويد كه سراينده شاعر هست ولي اهل فن نيست و نگاهي شاعرانه بر اين همه واژه موجود درفرهنگ و ادب بومي مازندران را ندارد حقيقتاً يا كشاورز است يا علائق خاطري به كشاورزي و دشت دارد.
باز هم روايتي ديگراز صفحه 159
امير گنه گشت ليته كو خجيره گشت ليته كو پرند كو خجيره
شاه موزي بن وارنگ بو خجيره پنج روز ييلاق هر كجه بو خجيره
باز هم بي پيرايگي و عرياني مسروده اي ديگر با اين تفاوت كه سراينده كسي است چوپان و يا داراي علائق خاطري با چوپان و اطراق موقت چوپاني در زير سايه درخت شاه بلوط از اطراف و يا اكناف بخشها و روستاهاي حشمسرا گونه ميان بندر و بالا بند آمل زيرا ليته كو دهستاني واقع در جنوب غربي آمل و پرند روستايي است . حشمسرا گونه در جنوب ليته كو واقع در ميان بند واژه هاي سروده فوق چنين مي گويند. همان بهتر كه از زبان خود سروده بگوئيم و باز هم روايتي نا مكتوب از چوپان و چوپاني
اميرگنه كه كردي چنه رحاته كرد لا بالين كردي و دس چوه
وه خرد و خراك و ولي تلم دوه هر كي كرده يار دارنه وه دل كهوه
و باز هم روايتي نامكتوب از گالش و گالشي و مناطق مورد علاقه سراينده
لارجون چي خشه هوا هميشه بوخش منگل چي خشه هردم بواره وارش
آسا چي خشه گو بپتور گالش شاه موزي بن سخ و كباب و آتش
يا روايتي ديگر به گونه اي ديگر ولي با همان مضمون
چلو چي خشه هردم بواره وارش منگل چي خشه لا و سرين و بالش
آسا چي خشه گو بپنور گالش شاه موزي بن سخ و كباب و آتش
عامه را وي بدانيم كه هستند سروده هاي تبري دوازده هجايي شنيده ها همه از نظر ايشان اميري است و كاري ندارند كه مربوط به كدام دوره از تاريخ و يا از سروده هاي كيست و كلاً به مضامين آن كار دارند و اگر يك دوبيتي يا چند بيتي را مناسب حال خود و يا جمعي ديده اند آنرا مي خوانند والا توجهي به سروده هاي اين يا آن ندارند. مثلا" كتاب كنزالاسرار حاوي بيش از 425 عنوان و نزديك به 2000 بيت سروده دوازده هجايي دوبيتي و يا چند بيتي تبري است. پس چرا عامه كاري به بقيه سروده هاي مكتوب و منسوب به امير پازواري ندارد. خوب عنايت فرمائيد و سروده چهار بيتي زير را كه درعنوان 22 كتاب كنزالاسرار جلد دوم صفحه 18 است مورد دقت قراردهيد و بعد توجهي به روايات عامه نمائيد و ببينيد كه آيا در هيچ كجا و از هيچكس شنيده ايد و اينك سروده مورد نظر
چمن به چمن گل به گل خال به خال كت قمر به قمر رخ به رخ آل به آل كت
خطاب به خطا چم به چم دال به دال كت گره به گره بند به بند مال به مال كت
گرده به گردن كش به كش بال به بال كت صدف به صدف در به در لعل به لعل كت
فزون به فزون مه به مه سال به سال كت امير به جفا دم به دم حال به حال كت