نماز؛ ميزان تشخيص انس با خدا
سه شنبه 20 اردیبهشت 1390 12:18 AM
اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نمأز است.
در بحار جلد 69 صفحه 391 بابي دارد به نام جوامع للمكارم الاداب، در اين باب آن خصوصيات خوب را كه انسان بايد داشته باشد و آدابي كه براي آنها هست بيان فرموده است، روايات عجيبي در اينجا آورده است، عجيب از نظر آن مضامين و حقايقي كه در اين روايات هست. روايت 66 از محاسن البرقي نقل كرده با سند از امام صادق(ع): «قال الله تبارك و تعالي انما اقبل الصلوه لمن تواضع لعظمتي» خدا فرموده است كه من نماز را قبول مي كنم از كسي كه در برابر عظمت من خاضع باشد.
در حقيقت در اين روايت شرايطي كه در قبول شدن نماز هست بيان فرموده است، البته تفسير و شرح روايت و شرايطي را كه در اينجا ذكر فرموده است بسيار طولاني است، اما در مجموع با همين ترجمه اجمالي مي توانيم بفهميم كه شروط يا شرايط سنگيني براي قبول شدن نماز در پيشگاه خداي متعال است. اصلش اين است كه عبادت انسان قبول بشود و اگر قبول نشود چه فايده اي مي تواند داشته باشد، اينكه انسان تكليف را به صورت صوري انجام داده است؛ البته بي فايده كامل هم نيست؛ باز از مجموعه روايات و اشارات آيات استفاده مي شود كه كسي كه نمازش قبول نشده با آنكه نماز نمي خواند يكي هم نيست، تكليفي انجام داده باز يك چيزي است اما قبول شدن، مسئله ديگري است.
معناي قبولي عمل
آنچه كه انسان را به خدا نزديك مي كند، به جوار خدا راه مي دهد، عمل هاي قبول شده است، نه هر عملي، هر عملي انسان را به خدا نزديك نمي كند (اين نكته ها خوب يادتان باشد) هر عملي انسان را به سوي خدا نمي برد، آن عملي كه مقبول باشد انسان را به جوار خدا راه مي دهد، به سوي خدا مي برد.
ببينيد چقدر فرق مي شود بين عملي كه قبول شده و عملي كه قبول نشده است، حقيقت بالاتر و عميق تر از اين است. عمل مقبول معني اش اين است كه انسان را به سوي خدا مي برد و عمل قبول مي شود يعني خود انسان مقبول حق مي گردد و بنابراين قبول شدن عمل غير از اينكه اين معني را دارد و انسان را به جوار خدا راه مي دهد و انسان را به خدا نزديك مي گرداند و به سوي او مي برد، غير از اين معني، معني عميق تري هم دارد؛ يعني عمل وقتي مقبول مي شود، انسان را مقبول خدا مي گرداند، آنچه را كه خدا قبول مي كند اصلش خود انسان است، خود بنده است، خدا بايد خود انسان را بپذيرد، به جوارش راه بدهد و به زبان ديگر خدا كه انسان را به جوار خودش راه بدهد از طريق قبول شدن عمل هاي انسان است؛ بنابراين مقبول افتادن يك عمل بسيار بالاتر از اين است، روي همين حساب هم آنها كه مي فهمند سعي مي كنند عملشان قبول شود، فقط سعي در عمل نمي كنند، اصل سعي شان بر اين است كه عملشان، عمل مقبول باشد.
آنها كه نمي فهمند مانند من و شما مي گويند، همين قدر عملي انجام بدهيد؛ آنها كه مي فهمند، غير از اينكه سعي مي كنند در عمل، سعي اصلي را در اين قرار مي دهند كه عملشان مقبول باشد، چون فاصله بين عمل قبول شده و عمل قبول نشده، همان فاصله عمل قبول شده و قبول نشده است، اين جمله را غير از اين نحو، نمي شود ادا كرد.
انس با خدا
شما وقتي به حال خودتان هستيد بالطبع انجذاب و كشش روح شما، انس روح شما با كيست؟ با چه آرام مي شود؟ به سوي چه چيز ميل دارد؟ اين از خصوصيات روحي است، بالاخره هر كسي با چيزي، چيزهايي آرامش دارد، با آنها مأنوس است، به سوي آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به اين مي گويند انـس. بين عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر كسي با چيزهايي مأنوس است منتهي در محاسبه خوب دقت كنيد، شما خودتان را فريب ندهيد كه بگوييد ما مأنوس با خدا هستيم؛ اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نمأز است.
اين را هم بايد بفهميد كه انجذاب روح شما با خداست، يا با غير خدا، به خدا مأنوس است يا به غير خدا؛ اين را هم خواستيد بفهميد باز به ميزان نماز مراجعه كنيد، ببينيد وقتي شما شروع به نماز مي كنيد از خدا در فرار هستيد، اينجا و آنجاييد، حتي به زور سعي مي كنيد خودتان را در نماز نگه داريد و فكر و دلتان اين و آن سو مي رود و نمي توانيد، بفهميد انس با خداست يا غير خدا؟ غير خدا؛ اين ميزان است. اگر انسان به ميزان مراجعه نكند خودش را فريب مي دهد.
انسان بايد خودش را بررسي كند و بفهمد كه انس او با چيست؟ آن وقت وقتي نتيجه گرفتيد كه روح ما وقتي ما باشيم و روح ما كه تا به خودش واگذار بكنند به غير خدا مأنوس است، به سوي غير خدا آرام است، ميل دارد، به سوي اينها كشيده مي شود و از خدا در حال فرار است، فكر مي كنيد با اين بافت روحي اگر به آن سو برويم چه مي شود؛ ما بايد به زور به سوي خدا راه پيدا كنيم يا با انس و كشش؛ به زور كه نمي شود، وقتي طبيعت روح ما اين است كه از خدا فرار مي كند، وقتي كه از بدن هم قطع علاقه مي كند همين روح است، اين روح به سوي خدا نمي رود، ميل ندارد، فرار مي كند؛ اين مصيبت است ديگر، اين يكي كه بسيار مصيبت بزرگي است، نمي فهميم و نخواهيم فهميد با اين اوضاع كه اين چيست.
اما در اين وضع و حال مي شود انسان توسل بكند به اوليا از جمله حضرت زهرا(س) كه نظري كند كه اين مشكل حل بشود و اگر اين مسئله حل شود خيلي مشكل ها براي من و شما حل مي شود و آن وقت ديگر وقتي به نماز مي ايستيم، مأنوسيم، خوشحاليم، خسته نمي شويم، اينطور نماز نمي خوانيم كه زود تمام كنيم و برويم بنشينيم صحبت كنيم، اين حالت فرار است، توسل كنيد و نتيجه بگيريد؛ در اين وقتها كه گريه مي كنيد از فرصت استفاده كنيد توجهي از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحيتي در مجلس باشد...
منبع: هفته نامه صبح صادق 90/02/19
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه