سقوط ستاره در چاله
« سوگند به ستارهوقتيکه از بالا به گودال فرو می افتد (يا فرو می ريزد)».
«هَوی» فعل گذشته از مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی:فرو افتادن يا فرو ريختن از بالای زمين يا از روی زمين به درون زمين است. يعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غيره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر يا پيشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن يا فرود آوردن يا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپيما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ايراد شدن و از بالا به زمين فرو افتادن يا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از اين واژه برای فرود آمدن هواپيما استفاده می کنند. برای بيان فرود آمدن هواپيما ميايست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چيز بدرد نخور يا چيزِ بحال خود رها و ول می شود است. مانند: سرنگون شدن يک رژيم بدرد نخور يا ميوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائين آمدن است ـ و اِنهيار بمعنی: فرو ريختن ناشی از پوکی است).
نکته آيه "فرو افتادن يا فرو ريختن ستاره در چاله" است:
وقـتی ستاره ای خيلی بزرگ باشد، (بيش از 100000 برابرزمين باشد) نيروی جاذبهو فـشار درستاره نوترونی آنقـدر زياد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود وبه چاله تبديل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتريکی استکه جرم آن تقريباً مساوی پروتون است و در کليه هـسته های اتمی بجز هستههيدروژن وجود دارد).
چاله ها چنان نيرویجاذبه قـوی دارند که حتی نور نـيـز نمی تواند آنهـا راترک کند. به اين خاطر ديده نمی شوند و چاله سـياهناميده شده اند، (آدم می تواند آنها راهنگامی که گاز مارپيچ (به شکل تصوير) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببيند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زيادی از خود ايجاد می کند). اين چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یامی بلعند و در خود فـرو می برند. و به اين شکل به تعبير قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
(علت اينکه قرآن «مکيدهشدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـياه» را«فرو افتادن ستاره در گودال» تعبير کرده اين است که سمت فرو افتادن (يعنی سمت پائين) سمت کشش نيروی جاذبه است، وسمتی که ستاره توسط نيرویِ جاذبه چاله سياه کشيده می شود نيز همان سمت پائين می شود.به اين دليل «مکيده شدن ستاره» توسط چاله سياه را «فرو افتادن يا فرو ريختن ستاره در چاله» ناميدهاست).