گوهر شاد خانم کی
بود؟
کارگر عاشق او سرانجامش
چه شد؟
مسجد گوهرشاد و کشف
حجاب؟
شیوه ساخت
مسجد؟
حقوق حیوانات و گوهرشاد
خاتون چگونه بود؟
آورده
اند که گوهر شاد خاتون همسر شاهرخ تيمورى زنى مومن و
پارسا بود
اول - مى خواست در کنار
حرم امام رضا عليه السلام مسجدى
بنا کند . چون مى خواست عمل صالحى انجام دهد به همه کارگران و معماران
اعلام کرد
دستمزد شما را
دو برابر مى دهم ولى شرطش اين است که فقط با وضو کار کنيد و در حال
کار با يکديگر مجادله و
بد زبانى نکنيد و با احترام رفتار کنيد. و اخلاق اسلامى
و
ياد خدا را رعايت
کنيد
.
دوم - گفته اند او
به کسانى که به وسيله حيوانات مصالح و
بار به محل مسجد مى آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حيوانات آب و
علوفه قرار
دهيد و اين
زبان بسته ها را نزنيد و بگذاريد هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف
بخورند . بر آنها بار
سنگين نزنيد و آنها را اذيت نکنيد . اما من مزد شما را
دو
برابر مى
دهم
....
سوم - روايت
کرده اند که
گوهر
شاد
روزى طبق
معمول براى سرکشى کار ها به محل مسجد رفت . در اثر باد مقنعه
و
حجاب او کمى کنار رفت و
کارگر جوانى چهره او را ديد . جوان بيچاره دل از کف داد
و
عشق
گوهر
شاد
صبر و طاقت از او
ربود تا آنجا که مريض شد و
بيمارى او را به مرگ نزديک کرد
.
مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى ديد تصميم گرفت جريان
را به گوش ملکه گوهر شاد
برساند .وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نيست
.
او موضوع را به
گوهر شاد
گفت
و منتظر عکس العمل
گوهر
شاد
بود
.
ملکه با خوشرويى گفت اين
که مهم نيست چرا زودتر به من نگفتيد تا از ناراحتى
يک بنده خدا جلو گيرى کنيم ؟ و به مادرش گفت برو به
پسرت بگو من براى ازدواج با تو
آماده هستم ولى فبل از آن بايد دو کار صورت بگيرد . يکى اينکه مهر من
چهل روز
اعتکاف توست در
اين مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط
نماز و عبادت خدا را به
جاى آور. و شرط ديگر اين است که بعد از آماده شدن تو .
من
بايد از شوهرم طلاق
بگيرم . حال اگر تو شرط را مى پديرى کار خود را شروع کن
.
جوان عاشق وقتى پيغام
گوهر شاد را شنيد از اين
مژده حالش خوب شد و گفت چهل روز که چيزى نيست اگر چهل سال هم بگويى
حاضرم . او رفت
و مشغول
نماز در مسجد شد به اميد اينکه پاداش نماز هايش ازدواج و وصال گوهر
شاد
باشد
.
روز چهلم گوهر شاد
قاصدى فرستاد تا از حال
جوان خبر بگيرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان
گفت فردا
چهل روز تو تمام
مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود
را
انجام
دهد
.
جوان عاشق که ابتدا
با عشق گوهر شاد به
نماز
پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شيرين کرده بود جواب
داد
:
به گوهر شاد خانم بگو
اولا از تو ممنونم و دوم اينکه من ديگر نيازى به ازدواج با
تو
ندارم
.
قاصد گفت منظورت
چيست ؟ مگر تو عاشق گوهر
شاد خانم نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهر شاد من را بيمار و بى
تاب کرد هنوز
با معشوق
حقيقى آشنا نشده بودم ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى
نمى
خواهم . من با خدا
مانوس شدم و فقط با او آرام مى گيرم . اما از گوهر شاد هم ممنون
هستم که مرا با خداوند
آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقيقى را پيدا کنم
…..
مسجد
گوهرشاد
حدود چهارصد سال پیش، گوهر
شاد خانم، همسر شاهرخ حاکم خراسان،
دستور داد تاکنار قبر امام هشتم، حضرت امام رضا علیهالسلام ، مسجدی
بسازند. حتما
شما دوستهای خوبم
تا به حال وقتی به پابوس امام رضا علیهالسلام رفتید، این مسجد
رو دیدید و در آن نماز هم خواندید. راستی بچهها! تا
به حال چیزی راجع به قیام مسجد
گوهر شاد بر ضدّرضاخان شنیدید؟ سالها پیش، یک روز رضاخان دستور داد که
«از امروز،
زنها دیگر نباید با
حجاب از خانهها بیرون بیایند». مردم مشهد که خیلی از این حرف
ناراحت شده بودند، داخل مسجد گوهر شاد جمع شدند و بر
ضد رضاخان شعار دادند
.
سربازهای رضاخان هم که آن
وقتها به آنها قزّاق میگفتند، به مسجد حمله کردند و
خیلی از مردم را به شهادت
رساندند
.
رضاخان
. این پادشاه ظالم، نوکرِ
دشمنان مردم ایران بود و همیشه به حرف آنها گوش
میداد. او خیلی قُلدر و زورگو بود و همیشه به مردم
ستم میکرد. تازه، او هیچ
اعتقادی به اسلام و دین نداشت و میگفت که زنهای مسلمان، باید بدون
حجاب به کوچه و
خیابان بیایند.
فکر کنم حالا این موجود کثیف و بد را شناختهاید. بله، منظور من
رضاخان است. رهبر عزیز ما، در
سخنانی راجع به رضاخان، او را «مردِ قُلدر نادانِ
بیسواد» خواندهاند و او را نوکر دشمنان ما معرفی
کردهاند
.
حجاب
راستی دختر خانمهای با
حجاب! هیچ میدونید برای
این که
شما الان بتونید در کمال آرامش، با حجاب توی کوچه وخیابان بروید، چه آدمهای
خوبی به شهادت رسیدهاند.
سالها پیش وقتی رضاخان حجاب را ممنوع کرد، مشهدیها توی
مسجد گوهرشاد جمع شدند و رضاخان هم آنها را شهید
کرد. میدونید آن موقع چند نفر
شهید عدهای هم زندانی شدند. توی کتابهای تاریخِ اون وقتها نوشته شده
که حدود دو
هزار نفر توی یک روز
شهید شدند و حدود هزار و پانصد نفر هم به وسیله مأمورهای ظالم
رضاخان، به زندان افتادند
.
منبع:گفتمان
قرانی