0

وجوه مشترك بسيار ميان "سبز "هاي ايران و "كودتاچي "هاي هندوراس

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

وجوه مشترك بسيار ميان "سبز "هاي ايران و "كودتاچي "هاي هندوراس
شنبه 26 دی 1388  2:52 PM

 "اينگو نيبل "، تحليل‌گر برجسته مسائل بين‌المللي، با انتشار مقاله‌اي در مجله "گهايم "، با اشاره به پيوندهاي مستحكم روابط ايران و كشورهاي عضو اتحاديه آلبا در آمريكاي لاتين، به تشريح برنامه‌هاي بي‌ثبات‌سازي دولت ايالات متحده آمريكا در اين كشورها پرداخت. به نوشته اين تحليل‌گر سياسي، هنوز 24 ساعت از اعلام پيروزي احمدي‌نژاد در انتخابات رياست جمهوري ايران نگذشته و اولين تظاهرات مخالفان به جريان نيفتاده بود كه لدين در وبلاگ خود نوشت، شايعاتي وجود دارد كه پرسنل امنيتي ونزوئلا نيز براي مقابله با تظاهرات شركت كرده‌اند. اينگو نيبل در ادامه مي‌نويسد: دريافت‌كنندگان اين پيام هواداران موسوي در ايران بودند و حاميان آن از كشورهاي خارجي. اين شايعه از يك سو توسط وبلاگ‌نويسان صهيونيست گسترش پيدا كرد و از سوي ديگر راه خود را به سمت تهران، يعني جايي كه تظاهرات‌كنندگان شعارهاي سياسي ضد ونزوئلايي سر مي‌دادند پيدا كرد.
متن كامل مقاله مذكور در ادامه مي‌آيد./

كودتاي نظامي روز 28 ژوئن سال 2009 در هندوراس كه در جريان آن "مانوئل سلايا " رئيس‌جمهور اين كشور از قدرت بركنار شد، پس از شكست طرح "تغيير رژيم " در تهران، دومين تلاش براي اجراي كودتا بود كه توسط باراك اوباما، رئيس‌جمهور جديد آمريكا انجام گرفت. اين اولين حمله مستقيم آمريكا و اتحاديه اروپا به "اتحاديه بوليواري براي آمريكاي لاتين " (آلبا) است.

كشورهاي ونزوئلا، كوبا، بوليوي، نيكاراگوئه و اكوادور، هندوراس و چند كشور جزيره كارائيب به اتحاديه آلبا تعلق دارند. پس از آن كه سلايا موفق نشد در روز 5 ژوئيه به كشور خود بازگردد، "هوگو چاوز "، رئيس‌جمهور ونزوئلا، در شبكه تلويزيوني فرامليتي آمريكاي لاتين موسوم به "تله‌سور " حاضر شده و اعلام كرد: "دولت كودتا در هندوراس توسط امپراطوري يانكي‌ها حمايت مي‌شود. " كودتا در هندوراس براي فرمانده انقلاب بوليواري "آغاز يك حمله " است كه هم اكنون در بوليوي نمايان شده است. اين فرمانده بازي را با تلاش براي متزلزل ساختن موقعيت "اوو مورالس "، از هم‌پيمانان خود در اتحاديه آلبا آغاز كرد.

در ادامه، جريان به اين صورت است كه بحران سياسي هندوراس هم‌سو با مسائلي همچون سياست‌هاي منطقه‌اي و ژئواستراتژيكي منسجم شده است. اين بحران نبايد به طور جداگانه به عنوان نتيجه يك كودتا مورد نظر قرار بگيرد، بلكه به عكس، بايد به عنوان پيش‌درآمدي در نظر گرفته شود كه با نيروهاي مشخصي در آمريكا و اروپا "استعمار طلبي " دولت‌هاي چپ‌گرا در اتحاديه آلبا را به دقت مورد بررسي قرار داده و مي‌خواهد به آنها تجاوز كند. به همين جهت، هندوراس اولين مهره اين بازي است كه بايد سقوط كند تا بقيه كشورهاي عضو اتحاديه آلبا را به همراه خود از پا در آورد. از طرفي، چون كشورهاي ونزوئلا، كوبا، بوليوي و نيكاراگوئه كه از اعضاي آلبا هستند روابط سياسي و اقتصادي خوبي با جمهوري اسلامي ايران دارند، نمي توانند در خصوص پيشرفت در خاورميانه و نقش اسرائيل در آمريكاي لاتين بي‌تفاوت بمانند.

* ايران و ونزوئلا؛ هم‌پيمانان ژئواستراتژيكي

دو كشور ونزوئلا و كوبا در سال 2004 اتحاديه آلبا را تاسيس كردند و پيامد آن، برقراري روابط دو جانبه موجود بين اين دو كشور در حال حاضر در زمينه‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي است. كاراكاس با نرخ ويژه به هاوانا نفت ارسال مي‌كرد و در مقابل آن، دانش كوبايي‌ها در خصوص تامين تجهيزات پزشكي در محله‌هاي فقيرنشين، از بين بردن بي‌سوادي و رونق دوباره كشاورزي را به دست مي‌آورد. جهت برقراري روابط دو جانبه، اولين گام براي هر دو كشور اين بود كه خود را از نفوذ صنعت و اقتصاد اعتباري آمريكاي شمالي جدا كنند و نمونه‌اي باشند تا نشان دهند كشورهاي آمريكاي لاتين و كارائيب چطور مي‌توانند از يك زيان اساسي كه در همه آنها مشترك است رهايي يابند. اين زيان، در اولين مرحله به مسائلي چون فقر و كمبود مواد غذايي، بيكاري و بي‌سوادي، فقدان تكنولوژي و همچنين بدهكاري به كشورهاي خارجي مربوط مي‌شود. همسو با اين مسائل، تاسيس آلبا همچنين به معني توسعه نوعي ديوار حفاظتي در برابر سياست خارجي بود كه رهبران انقلابي دو كشور ونزوئلا و كوبا به آن نياز داشتند تا از طريق آن در برابر هر نوع دخالت آمريكا و اتحاديه اروپا از خود محافظت كنند.

در عواقب منطقي اين سياست، از يكسو توسعه آلبا از طريق پذيرش اعضاي جديد و انجام اقدامات جانبي همچون توزيع نفت ونزوئلا در پتروكاريبه قرار داشت و از سوي ديگر، سرمايه‌گذاري بر روي پروژه‌هاي مشترك در بانك آلبا. در ژوئن 2009، كشور اكوادور به عنوان جديدترين عضو در اتحاديه بوليواري وارد شد و همچنين "مائوريسيو فونس "، رئيس‌جمهور جديد السالوادور، پس از انتخابات اعلام كرد كه مي‌خواهد روش نيكاراگوئه و هندوراس، دو كشور واقع در آمريكاي مركزي را دنبال كرده و به آلبا بپيوندد. اين مساله موجب شد كه در آمريكاي مركزي گروه پيوسته منطقه‌اي آن اتحاديه، به يك جايگزين حقيقي براي الگوي اقتصادي سرمايه‌داري آمريكا و اتحاديه اروپا تبديل شود كه در 100 سال اخير هيچ قدرت خاصي نتوانسته بود مشكلات اساسي نام برده شده در آمريكاي لاتين را تعديل كرده و يا از ميان بردارد.

از آنجايي كه دو كشور صاحب قدرت در شمال با شعار سرمايه‌داريِ "براي خودت هيچ رقيبي ايجاد نكن بلكه او را از خودت جدا كن! " علاقه چنداني نداشتند كه تكنولوژي‌هاي خود را با جوامع آمريكايي تقسيم كنند، كشورهاي عضو آلبا بايد بخش‌هاي ديگر جهان را نيز در نظر مي‌گرفتند كه ببينند آيا در آن قسمت‌ها هيچ كشوري آمادگي آن را داشت كه به جرات آنها را تحت حمايت خود قرار دهد يا خير. پس از مدتي آنها متوجه شدند كه در كنار روسيه و چين، "محمود احمدي‌نژاد "، رئيس‌جمهور ايران، نيز علاقمند است به آنها در زمينه انتقال دانش و فناوري كمك كند. دولت تهران به رغم وجود همه تفاوت‌هاي سياسي، مذهبي و فرهنگي، بر آن شد كه درهاي خود را به سوي آمريكاي لاتين باز كند، زيرا اين اقدام امكان آن را براي ايران فراهم مي‌كرد كه بر روي سودهاي ناشي از قيمت بالاي نفت سرمايه‌گذاري كند و از طرف ديگر، بر تلاش كشورهاي غربي براي انزواي اين كشور غلبه كند. ايران براي كشورهاي آمريكاي لاتين يك هم‌پيمان واقعي بوده و هست، زيرا توانسته به رغم وجود تحريم‌هايي كه توسط كشورهاي غربي به آن تحميل شده، فناوري خود را به طور وسيعي مستقل از توليدات آمريكا و اتحاديه اروپا توسعه دهد.

* ايران و ونزوئلا دست‌هاي آمريكا را بسته‌اند

مسئله ديگر، توسعه همكاري‌هاي بين قاره‌اي است كه در اولين گام براي اين هدف، ونزوئلا و ايران توانستند آمريكا را تحت فشار قرار دهند. اين دو كشور و همچنين بقيه كشورهاي عضو آلبا طي دهه‌هاي پيش چندين بار تجربه كرده‌اند كه واشنگتن هنگامي كه منافعش ايجاب كند هيچ منعي از اين بابت ندارد كه با ابزارهاي سياسي، نظامي و سرويس اطلاعات مخفي خود در امور اين كشورها دخالت كند. آمريكا به عنوان بزرگترين مصرف‌كننده نفت خام در جهان، به همان اندازه به واردات اين دو كشور وابسته است. بنابراين وضعيتي تكرار مي‌شود كه واشنگتن در سال 2002، زماني كه نئوكان‌هاي "جرج بوش "، رئيس‌جمهور وقت آمريكا، جنگي خلاف حقوق ملل عليه عراق طراحي كردند، در آن قرار داشت. از آن جايي كه كارشناسان امور استراتژيكي در پنتاگون بايد تلاش مي‌كردند كه مانع از انتقال نفت "صدام حسين " از طريق تنگه هرمز شوند، مجبور بودند كه پيش از آغاز جنگ تامين نفت از ونزوئلا را تضمين كنند. بنابراين، مي‌توان اين مساله را از علل شكست كودتاي روز 11 آوريل 2002 در ونزوئلا دانست. اين كودتا، به دليل اين كه مردم چاوز را - كه دستگير شده بود- مطابق قانون اساسي دوباره به سمت خود بازگرداندند، منجر به شكست شد.

همين وضعيت هم‌اكنون دوباره تكرار مي‌شود، تنها با اين تفاوت كه به جاي عراق، ايران وارد ماجرا شده است. براي آمريكا اين مشكل وجود دارد كه نمي‌تواند به هيچ يك از اين دو كشور به طور جداگانه حمله كند (يا به اسرائيل اجازه دهد كه ايران را بمباران كند)، چرا كه ديگر هيچ نفتي از ونزوئلا يا كشورهاي حوزه خليج فارس به دست نمي‌آورد. با اين پيش زمينه، هر گونه حمله از جانب آمريكا يا اسرائيل به ايران، نوعي حمله به ونزوئلا- و بالعكس- ارزيابي مي‌شود. هر كس كه در تحليل خود، از روابط بين ونزوئلا و ايران چشم‌پوشي كند، يا معلومات وي در اين خصوص بسيار محدود است و يا آگاهانه به عنوان دشمن انقلاب ايراني و بوليواري فعاليت مي‌كند.

* تدابير اسرائيل براي جلوگيري از گسترش نفوذ ايران در آمريكاي لاتين

رژيم‌ها در تل‌آويو به اين مساله توجه نمي‌كنند كه چطور ايران از يك سو حضورش را در آمريكاي لاتين پي در پي گسترش مي‌دهد و از سوي ديگر موضع‌گيري قطعي هم‌پيمان خود، چاوز، را در خصوص جنگ تهاجمي صهيونيست‌ها عليه لبنان (2006) و غزه (2009/2008) دريافت مي‌كند. سه سال پيش ديپلماسي اسرائيل در خصوص روابطش با آرژانتين موفق شد در "بازار مشترك جنوب " در آمريكاي لاتين (مركوسور) موقعيت خوبي به دست آورد، در حالي كه ونزوئلا هنوز هم درباره پذيرش عضويت كامل اين بازار تجاري مردد است و آخرين بار احزاب مخالف راست‌گرا در پارلمان برزيل مانع از عضويت آن شدند. كشور برزيل به همراه آرژانتين، پاراگوئه و اوروگوئه، مركوسور را تاسيس كردند. طبق اخباري كه در روز 30 مي سال 2009 از وزارت خارجه اسرائيل به بيرون درز كرد، "دني آيالون "، معاون وزير امور خارجه اين رژيم در نظر داشت در نشست سازمان كشورهاي آمريكايي (OAS) كه قرار بود در روز دوم و سوم ژوئن در هندوراس برگزار شود، با نمايندگان چند كشور آمريكاي لاتين ملاقات كند. در ادامه اين خبر، اعلام شده بود كه آنها در نظر دارند از اين طريق از پيشروي ايران جلوگيري كنند. اين اطلاعات، بخشي از مبارزه وزارت خارجه تل‌آويو بود كه "آويگدور ليبرمن " اولترا صهيونيست آن را هدايت مي‌كرد.

در روز 26 مي سال 2009، بسياري از خبرگزاري‌هاي اروپايي با مراجعه به يك گزارش محرمانه وزارت خارجه اسرائيل گزارش دادند، ونزوئلا و بوليوي از طريق تامين اورانيوم تهران از برنامه هسته‌اي ايران حمايت مي‌كنند. اين گزارش، تاكنون صريح‌ترين حمله رژيم صهيونيستي به دو رقيبش در آمريكاي لاتين است. تا امروز، اسرائيل اين مساله را كه "شركت‌هاي امنيتي محرمانه " توسعه سياسي منطقه را تحت تاثير قرار داده‌اند پنهان كرده بود.(1) گذشته از اين، سفارتخانه‌هاي اسرائيل در كشورهاي آمريكاي مركزي، به طور مرتب شركت در سمينارهاي آموزشي را براي كارمندان شاغل در شعبه‌هاي وزارت‌خانه‌هاي اسرائيل در شهرهاي مختلف پيشنهاد مي‌كردند. اين واقعيت‌ها ثابت مي‌كند كه تل‌آويو نه تنها ايران، بلكه هم‌پيمانان آلبا را نيز به دقت زير نظر داشته است.

* ونزوئلا در معرض حمله تحريك‌كنندگان و انتقاد شديد آمريكا

ونزوئلا و آمريكا در ماه ژوئن دوباره سفيران خود را تعويض كردند در اواسط ماه ژوئيه، بار ديگر تيرگي در روابط دو جانبه آنها را تهديد كرد. از عوامل محرك اين تيرگي، مصاحبه "هيلاري كلينتون "، وزير امور خارجه آمريكا، با شبكه تلويزيوني "گلوبوويژن "، كانال تلويزيوني مخالفان ونزوئلا، بود. كلينتون در خصوص روابط ونزوئلا-ايران اظهار داشت: "من فكر مي‌كنم اين موضع‌گيري سياسي كه كشوري خود را هم‌رديف با رژيمي قرار دهد كه تعداد زيادي از مردمش رژيم خود را قبول ندارند، به هيچ عنوان عاقلانه نيست. " وزير امور خارجه آمريكا درباره انتخاب مجدد چاوز به رياست جمهوري ونزوئلا نيز اعلام كرد: "آنچه ما اميدواريم در ماه‌هاي آينده در ونزوئلا ببينيم، درك اين مساله است كه تو يك رهبر بسيار قدرتمند باشي و بتواني عقايد بسيار سختي داشته باشي بدون اين كه براي به دست آوردن قدرت بيشتر تلاش كني و منتقدانت را به سكوت واداري "! كلينتون ضمن سخنان خود، به نقش گلوبوويژن به عنوان يك فرستنده تلويزيوني خصوصي كه در كودتا عليه چاوز در سال 2002 نقش داشت، اشاره نكرد. وي اما به طور غير مستقيم جانب كساني را گرفت كه در گلوبوويژن، به خاطر گزارشات نادرست، اخيرا بار ديگر مورد انتقاد رئيس‌جمهور و هوادارانش قرار گرفته‌اند. كلينتون گفت: "من فكر مي‌كنم كه در كشور شما همانند كشورهاي ديگر، حمايت از مطبوعات بايد در مقابل فشارهاي متقابل سياسي وجود داشته باشد. "

در كنار اين حملات "غيرنظاميان "، ونزوئلا بايد همچنين از حملات نظامي نيز مي‌ترسيد. به همين دليل، چاوز، رئيس‌جمهور اين كشور، در روز اول ژوئن، شركت خود در مراسم معرفي رسمي "مائوريسيو فونس " به عنوان رئيس دولت السالوادور را لغو كرد. "نيكلاس مادورو "، وزير امور خارجه ونزوئلا، در گفت‌وگو با مطبوعات گفت، مقامات امنيتي متوجه شدند كه نمايندگان سياسي حزب مخالف اين كشور قصد داشتند خودروي حامل رئيس‌جمهور را پيش از شروع پرواز و يا پس از فرود هواپيما در سان‌سالوادور با گلوله مورد هدف قرار دهند. عاملين احتمالي اين توطئه، با افرادي همچون "آلخاندرو پنيا اكسكلوسا "(2) و "لوئيس پوسادا كاريلس "(3)، از نمايندگان سازمان سيا، در تماس بودند. لوئيس پوسادا كه در آمريكا زندگي مي‌كند، يك تروريست آمريكايي كوبايي‌تبار است كه به اتهام بمب‌گذاري در يك هواپيماي مسافربري كوبا در هاوانا، قرار بود به كشور اصليش، كوبا تسليم شود، اما دولت آمريكا از آن امتناع كرده بود. آلخاندرو پنيا نيز حزب فاشيستي "آرنا " در السالوادور را در طول رقابت‌هاي انتخاباتي هدايت مي‌كرد. خطر اين حملات، اعضاي انقلاب بوليواري در چند كشور را تهديد مي‌كرد. در روز 8 مي سال 2009، يك واحد پليس نظامي(PM) در كاراكاس، انبار اسلحه وسيعي شامل بسياري از سلاح‌هاي جنگي را توقيف كرده و 3 شهروند جمهوري دومينيكن و يك فرانسوي را دستگير كرد. نام اين شخص فرانسوي، "لوران فردريك بوكوت "(4)، است كه در تيراندازي مهارت خوبي داشت. "طارق الايسامي "، وزير كشور ونزوئلا، در گفت‌وگو با مطبوعات گفت: "ما مي‌توانيم با ارائه مدرك ثابت كنيم كه اين نوع از سلاح‌ها توسط سازمان‌هاي تروريستي نظامي جهت هدايت اقدامات براي بي‌ثبات‌سازي حكومت‌ها مورد استفاده قرار مي‌گيرند. "

* بوليوي؛ جنگ بي‌انتها

در روز 5 ژوئيه سال 2009، "اوو مورالس "، رئيس‌جمهور بوليوي، بار ديگر خود را مجبور ديد كه از "دخالت آشكار " آمريكا در امور داخلي كشور خود انتقاد كند. اين بار علت اين بود كه واشنگتن اظهاراتي در خصوص حذف قانون جديد ضمانت مالي قوه مجريه "لا پاز " براي بوليوي مطرح كرده بود. مورالس پرونده دخالت‌هاي آمريكا در سياست‌هاي دولت بوليوي را از سال 2006، يعني از زمان رسيدن وي به رياست جمهوري اين كشور، مورد تجزيه و تحليل قرار داد و در مقابل، وزارت خارجه آمريكا نيز حذف مزاياي مالياتي و تعرفه‌اي براي بوليوي را در دستور كار قرار داد. بوليوي فقيرترين كشور آمريكاي جنوبي است و به حمايت‌هاي مالي كشورهاي خارجي وابسته است. اين كه واشنگتن براي نفوذ در سياست يك كشور، مزايايي را حذف مي‌كند تنها به اين مورد منتهي نمي‌شود. شبيه اين مورد نيز با حمايت اروپايي‌ها در نيكاراگوئه به وقوع پيوست.

اينها براي او كافي نبودند. دولت مورالس همچنين بايد خود را از توطئه‌هاي جنايتكارانه حفظ مي‌كرد. در 22 مي سال 2009، دولت بوليوي طبق مصوبه "0138 " تصميم گرفت كه دارايي‌هاي اشخاص و شركت‌هايي را كه "با فعاليت‌هاي تروريستي " در ارتباط هستند، توقيف كند. اين مساله توسط "آلوارو گارسيا لينرا "، معاون رئيس‌جمهور بوليوي، در يك كنفرانس مطبوعاتي مطرح شد. چريك‌هاي سابق توصيف كرده بودند اين حكم يك "هشدار " براي كساني است كه "روياي از هم‌پاشي بوليوي را در سر مي‌پرورانند ". لينرا ضمن اظهارات خود به حادثه‌اي كه در روز 16 آوريل سال 2009 در سانتاكروز به وقوع پيوست، اشاره كرد. در اين واقعه، به دنبال يك درگيري مسلحانه، سه تروريست مظنون اروپايي كه حملاتي را عليه رئيس‌جمهور و ديگر اعضاي كابينه بوليوي طراحي كرده بودند، كشته شدند. "هوگو آچه "(5) و "آلخاندرو ملگار "(6)، از عوامل پشت پرده مظنون و سرمايه‌گذاران اين توطئه بودند و مصوبه جديد اولين‌بار براي اين افراد مي‌توانست مورد استفاده قرار گيرد. اين مقررات مي‌توانست به "كاترين رابسوك "(7)، صاحب شركتي از سانتاكروز، و "ادواردو گيلارت "(8)، مدير مسئول شركت امنيتي آرياس خسارت وارد كند.

اما اين توطئه‌ها همچنان ادامه داشته و نزديك‌تر مي‌شدند تا جائي كه حتي براي بستگان و خويشاوندان مورالس نيز اتفاق مي‌افتاد. به طوري كه در روز 8 ژوئن 2009، "روفينا مورالس ايما "، عمه 73 ساله‌ي رئيس‌جمهور بوليوي، هنگامي كه براي گرفتن حداقل حقوق بازنشستگي‌اش كه 200 بوليويانو (20 يورو) بود، از خانه خارج شده بود، كشته شده و جنازه به شدت مجروح شده وي پس از دو هفته پيدا شد. مورالس در اين خصوص اعلام كرد: "مرگ عمه من بسيار مشكوك است. " وي اين مساله را تلاش براي ارعاب شخص خود مي‌بيند.

*جنگ جديد اسپانيا عليه كوبا

كشور كوبا در ميان اتحاديه كشورهاي عضو آلبا نه تنها به واسطه سن "رائول كاسترو "، رئيس‌جمهور انقلابي آن و برادرش "فيدل كاسترو "، نسبت به بقيه كشورهاي عضو تمايز دارد، بلكه به دليل مقاومت در برابر حملات امپرياليستي، تجربه‌هاي گوناگوني از مرگ و زندگي به دست آورده كه همتايان جوانش آنها را در اختيار ندارند. اين آگاهي‌ها، در تركيب با دانش كوبايي‌ها و افراد فعال در اين حوزه كه در حال حاضر توانسته‌اند با زيان‌هاي زيادي كه آمريكاي لاتين را تهديد مي‌كرد به طور موثر مقابله كنند، به اين جزيره‌ي كارائيبي اهميت ژئواستراتژيكي ويژه‌اي داده است، همانند روسيه كه اين آگاهي‌ها را قبلا در ميان احزاب سوسياليستي‌اش در اختيار داشت. زماني كه سياست داخلي كشور كوبا دچار نوسان شد، تاثير عمده‌اي هم بر اتحاديه آلبا گذاشت.

با اين پيش زمينه، بايد به تلاش‌هاي مركز اطلاعات ملي اسپانيا(CNI) كه سرويس اطلاعات مخفي نظامي اسپانيا نيز نام دارد، و در خصوص رهبري كوبا جاسوسي كرده و در آن نفوذ داشت نيز توجه داشت.(9) روزنامه دولتي "ال‌پائيس " مادريد، در روز 28 ژوئن 2009 توصيف كرد كه چطور مركز اطلاعات ملي اسپانيا تلاش مي‌كند درباره "كنرادو هرناندز "، نماينده‌ي خود، از طريق مردمي كه از يك سو در راس حكومت قرار دارند و از سوي ديگر همچون "كارلوس لاهه "، معاون رئيس‌جمهور كوبا كه توسط رسانه‌هاي غربي به عنوان "گورباچف كوبا " مورد توجه قرار گرفته، در مركز توجه رسانه‌ها قرار دارند، اطلاعاتي را به دست آورد. آيا نقشه‌هاي اسپانيا كه در جهت آماده كردن تداركات لازم براي "تغيير رژيم " در هاوانا طراحي شده بودند تاكنون مشخص نشده‌اند؟

هرناندز، شهروند كوبايي ذكر شده، نماينده تجاري دولت منطقه‌اي باسك در هاوانا بود و روابط تنگاتنگي با لاهه، "فيليپ پرز روكه " و ديگر افراد ارشد حزب و حكومت كوبا داشت. اسپانيايي‌ها از ضبط ويدئويي مخفيانه هرناندز در زماني كه رائول كاسترو در فوريه و مارس دولت خود را تشكيل داد و اقدامات آنها را بي‌نتيجه گذاشت، بي‌نهايت ناخشنود شده بودند. طبق گزارش "ال‌پائيس "، رئيس دولت كوبا دو فيلم ويدئويي را آماده كرده بود كه يكي از آنها به طور خلاصه در 3 ساعت و ديگري به صورت بلند مدت در 6 ساعت، زيربناي يك حزب را نشان مي‌داد كه با اخراج لاهه و روكه، ديگر هيچ مفهومي نداشت. پس از آن، در سال 2007، سازمان امنيت ملي كوبا موفق شد يك مورد از گفتگوهاي بين هرناندز و افسران و فرماندهان اسپانيايي وي را به همراه تصوير و صدا ضبط كند. طبق گزارش ال‌پائيس، نماينده‌ي تجاري، در هر دو فيلم ويدئويي اعتراف كرده كه براي مركز اطلاعات ملي اسپانيا فعاليت مي‌كرده است. روزنامه اسپانيايي اين چنين گزارش داده بود كه كوبايي‌ها هنگامي كه اين نماينده تجاري مي‌خواست حق وساطت غير قانوني خود را از معاملاتي كه آنها را دلالي كرده بود دريافت كند، مورد تهديد قرار داده بودند.

به غير از لاهه و روكه، مقامات برجسته ديگري از كشور كوبا كه با هرناندز تماس داشتند نيز بايد از مقام خود كناره‌گيري مي‌كردند: "فرناندو راميرس دي استنوس "(11)، مدير سابق روابط بين‌الملل حزب كمونيست كوبا؛ "اوتو ريبرو "(12)، معاون رئيس‌جمهور از شوراي وزيران و نماينده طرح ملي "نبرد ايده‌ها "؛

پسر عموي لاهه، پزشك جراح براي معالجه فيدل بود. وي هنگامي كه در خصوص برخي "تفسيرات ضد انقلابي " سخن گفت، سوء‌ظن سازمان امنيت ملي كوبا را نسبت به خود برانگيخت. پس از آن كه پسر عموي اين جراح به وي گزارش داد كه "خوزه رامون ماچادو ونتورا "، معاون رئيس‌جمهور كوبا توانسته است او (لاهه) را به عنوان معاون جديد رئيس‌جمهور قرار دهد، اين پزشك اظهار تاسف كرد كه چرا به هنگام مداواي فيدل، براي كشتن وي اقدام نكرده بود. "كارلوس والنسيخا "(13)، معاون سابق فيدل، بايد مقامش را به لاهه واگذار مي‌كرد. اين شخص هنگامي مورد سوءظن قرار گرفت كه در سال 2006، برگزاري مراسم جشن تولدش در كاخ انقلاب را با وجودي كه مي‌دانست رئيسش در همان زمان با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كند، لغو نكرد.

روزنامه ال‌پائيس، در ادامه در روز 12 ژوئيه 2009 گزارش مي‌دهد كه در فيلم ويدئويي، همسر هرناندز نيز صحبت كرده است. وي مقام سرهنگ دوم در وزارت كشور كوبا را داشت و به عنوان پزشك زن در سلامتي فيدل و ديگر اعضاي حكومتي مسئول بود. همسر هرناندز گفته بود كه همسرش خواستار ارائه اطلاعات از جانب وي در خصوص وضعيت سلامتي فيدل شده بود. هرناندز اطلاعات خود راجع به انتخاب ماچادو ونتورا را پيش از آن كه اين خبر رسما منتشر شود از طريق لاهه به دست آورد. غير از اين نماينده تجاري، همه افراد نامبرده در آزادي به سر مي‌برند و -در موقعيت‌شان- در شغل‌هاي غيرنظامي خود مشغول به فعاليت بوده و همچون گذشته از اعضاي حزب كمونيست كوبا هستند.

اين رويدادها نشان مي دهند كه چرا رائول كاسترو تغييراتي در حكومت خود ايجاد كرده و موقعيت‌هاي شغلي قبلي را كه در دست اين افراد بود به نيروهاي امنيتي كوبا واگذار مي‌كند. اين وقايع همچنين نشان دهنده آن هستند كه اقدامات براي بي‌ثباتي كوبا، نه تنها توسط آمريكا صورت گرفته، بلكه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا نيز در اين اقدامات دخيل بوده‌اند. اين مساله از سوي ديگر اين حق را به فيدل كاسترو مي‌دهد كه به سبب برگزاري نشست اتحاديه اروپا-آمريكاي لاتين در سال 2008، در خصوص واشنگتن و بروكسل هشدار دهد اين دو گرگ، "كلاه قرمز "هايي كه در اين مورد جزء اتحاديه آلبا محسوب مي‌شوند را تهديد مي‌كنند. كودتاي هندوراس نشان داد كه فرمانده كوبا با هشدار خود در اين خصوص درست به قضاوت نشسته است.

* هندوراس؛ پيش‌درآمد پيروزي مجدد نئوليبرالي

در آمريكاي لاتين موجي در جريان بود كه با اين سوال شروع مي‌شد: "چرا هرگز در آمريكا هيچ كودتايي وجود نداشته است؟ ". پاسخ به اين صورت است: "زيرا در واشنگتن سفارت آمريكا وجود ندارد! ". در حقيقت مي‌توان گفت كه در صورت تناسب داشتن با منافع آمريكا، هيچ كودتايي بدون اطلاع يا حتي حمايت از جانب نمايندگان محلي آمريكا در منطقه صورت نمي‌گرفت. ايالات متحده در هندوراس در خصوص ايجاد يك پايگاه نظامي با حداقل 600 سرباز و همچنين اعطاي بهره بسيار زياد به ماموران مخفي، قوانيني را مقرر كرده كه با مولفه‌هاي اقتصادي و يا جغرافيايي متناسب نيست اما با علايق ژئواستراتژيكي آمريكا تطابق دارد. نام افرادي كه تحت پوشش ديپلماتيك در اين زمينه فعاليت مي‌كنند در نام‌هاي صفحه 28 مجله "گهايم "(14) وجود دارد. از اين رو، نه ديپلمات‌هاي آمريكايي و نه نمايندگان آنها متوجه نشدند كه آلماني‌ها نيز از پيشگامان كودتا عليه "مانوئل سلايا " بودند كه در درون حزب ليبرال وي(PLH) فعاليت داشتند.

بدين سان، در پايان ژوئن، "بنياد فريدريك نويمان براي آزادي " (FNS)، وابسته به حزب دموكرات آزاد آلمان، ماموريتش براي كودتا در هندوراس را براي افكار عمومي كشور آلمان سودمند عنوان كرد.(15) اما آلمان، در كشور همسايه هندوراس، يعني نيكاراگوئه، نيز در حال انجام ماموريت بود. جايي كه در آن سعي مي‌كرد شركاي درگير در حزب ليبرال خود را در موقعيتي عليه "دانيل اورتگا "، رئيس‌جمهور اين كشور قرار دهد. به همين جهت، FNS به همكاري با "كارلوس آلبرتو مونتانر "، نماينده سازمان سيا و تبعيدي معروف كوبايي رجوع كرد. فعاليت‌هاي اين شخص در برابر رهبران دموكراتيك معرفي شده در دو كشور آمريكاي مركزي متناسب با ايده‌هاي نئوكنسرواتيو (محافظه‌كاري جديد) آمريكا بود. "كريستين لوت "، نماينده FNS مسئوليت فعاليت در اين منطقه را بر عهده داشت.

پس از آن كه در روز 28 ژوئن نظاميان، مانوئل سلايا، رئيس‌جمهور هندوراس را از سمت خود بر كنار كردند، لوت به عنوان نماينده FNS اين كودتا را بسيار خوب توصيف كرد. وي در گزارش كشوري خود در روز 2 ژوئيه، محكوميت كودتا توسط سازمان ملل و سازمان كشورهاي آمريكايي را نوعي "تحميل‌گري " از جانب سلايا و كشورهاي عضو اتحاديه آلبا عنوان كرد. لوت در اين رابطه همچنين در گزارش خود نوشته است: "با وجودي كه بركناري رئيس‌جمهور سلايا بر اساس قانون صورت گرفته، اما رئيس‌جمهور بركنار شده در نظر دارد با همكاري هم‌پيمانان خود، چاوز و اورتگا، در حالتي اضطراري بار ديگر با نيروي نظامي به قدرت باز گردد. " در روز كودتا، هوگو چاوز، رئيس‌جمهور ونزوئلا، هر گونه دخالت نظامي در هندوراس را ممنوع اعلام كرده بود. وي تنها به سازمان كشورهاي آمريكايي تاكيد كرد كه او هيات نمايندگان اعزامي آنها را كه توسط يكي از واحدهاي سازمان ملل به طور نظامي حمايت مي‌شوند مي‌خواهد تا سلايا را براي بازگشت به قدرت همراهي كنند. نيكاراگوئه به عنوان دومين كشور فقير واقع در منطقه كارائيب به هيچ عنوان در شرايطي نيست كه به مداخله نظامي در هندوراس بپردازد.

با اين وجود، لوت ادعاهاي خود را درست مي‌دانست. در روز 5 ژوئيه، وي بار ديگر اين اجازه را پيدا كرد كه در روزنامه محافظه‌كار "دي‌وُلت " آلمان اظهارات خود را بر زبان آورد. لوت در گفت‌وگو با اين روزنامه، اظهارات رئيس‌جمهور ونزوئلا را نادرست و خلاف قانون خواند: "نيروهاي نظامي در نيكاراگوئه واقع در مرز هندوراس آماده هستند. " لوت با اظهاراتش در رديف نئوكان‌هاي آمريكايي قرار گرفت كه در مركز آمريكا آتش‌‌افروزي را ايجاد كردند تا بتوانند از اين كه اتحاديه آلبا بتواند پروژه‌اي پيشرفته را عليه نئوليبراليسم در آنجا مستقر كند، مانع شوند. در پايان ژوئيه، "جيمي دارمبلوم " كه مركز نئوكنسرواتيو موسسات "هودسون " در آمريكاي لاتين را رهبري مي‌كرد، چاوز و اورتگا را به دليل روابطشان با "محمود احمدي‌نژاد "، رئيس‌جمهور ايران، "داراي شغل و حرفه‌اي با استبداد واقعي " دانست.

به تناسب با اين وضعيت، FNS اكنون چند سال است كه عليه نيكاراگوئه عمل مي‌كند. به مناسبت انتخابات محلي سال 2008، موسسه‌اي در ماناگوآ سميناري تحت عنوان "سوسياليسم و پوپوليسم: علل فقر " برگزار كرد. در نشست پاياني اين سمينار، "ادواردو مونته آلگره "، كانديداي ليبرال شهرداري ماناگوآ، اظهار داشت كه بر اساس گزارش FNS، "اورتگا تلاش مي‌كند در اين كشور به يك ديكتاتوري دست پيدا كند و ديكتاتورها نه فرصت‌هاي شغلي ايجاد مي‌كنند و نه توسعه و اين مسائل تنها در شرايط دموكراتيك و آزادانه امكان‌پذير است. " پس از آن كه ساندينيست‌ها آشكارا در انتخابات محلي پيروز شدند و حزب مخالف شديدا مدعي "تقلب در انتخابات " شده بود، لوت نوشت: "وجود يك تقلب احتمالي در انتخابات و حزب مخالف آشتي‌ناپذير ممكن است عميق‌ترين شكاف را از زمان جنگ داخلي در اين كشور ايجاد كنند. " حتي اگر آخرين مساله ذكر شده در محاسبات FNS وجود داشته باشد، اين موضوع كه آنها با كارشناسان مربوط همكاري كنند مشخص نيست.

FNS در سال 2006 يك سفر به منظور سخنراني را با حضور "كارلوس آلبرتو مونتانر " ضد كوبايي به آمريكاي لاتين سازمان داد كه مونتانر را در اين سفر تنها به عنوان نويسنده معرفي كرده بودند. جايي كه سر و كله مونتانر به طور ناگهاني در آنجا پيدا شده بود با سازمان سيا چندان فاصله‌اي نداشت. وزارت امور خارجه كوبا به وي به چشم يك نماينده آمريكا نگاه مي‌كرد. سرويس‌هاي اطلاعات مخفي خارجي آمريكا پس از انقلاب كوبا بر روي جنبشي براي بازيابي سرمايه‌گذاري كردند كه مونتانر جوان نيز در آن مشغول به فعاليت بود. وي در سال 1961 در حملات بمب‌گذاري در صنعت توتون‌سازي كوبا شركت كرد. مونتانر پس از فرار از كوبا نزد نيروهاي ويژه ارتش آمريكا در پادگاني وابسته به وزارت دفاع آمريكا در شهر "فورت بنينگ " آموزش‌هاي نظامي كسب كرد. در آنجا بود كه سازمان سيا وي را براي خدمت فراخواند. مونتانر در سال 1973 در بمب‌گذاري نافرجام سفارت كوبا در پاريس همكاري كرد. پس از آن، وي در اسپانيا فعاليتي ضد كوبايي با هدف منزوي ساختن اين جزيره كارائيبي توسط مادريد و اتحاديه اروپا را سازماندهي كرد. مونتانر همزمان به عنوان نويسنده، معاون رئيس‌جمهور از ليبرال‌هاي بين‌المللي و عضو حزب دموكرات پايگاه‌هاي كوبايي (PDC) فعاليت مي‌كرد و به واسطه تماس با "گيلرمو دو گورتزار "(16)، مشاور سياست خارجي "خوزه ماريا آسنار "، نخست وزير اسپانيا، به عنوان يك گروه سياسي، قانوني شده بود. هر كسي كه مونتانر با وي در ارتباط بود مظنون به ايجاد بي‌ثباتي در كشور ميزبانش مي‌شد.

در خصوص تلاش‌هاي FNS براي بي‌ثبات‌سازي نيز چندين بار گزارشي توسط سرويس اطلاعات خارجي آلمان(GFP) ارائه شد. در اواسط ژوئن، گزارشي در خصوص بهره‌برداري از "اقليت‌هاي مردمي " در جمهوري اسلامي ايران جهت بي‌ثبات‌سازي دولت احمدي‌نژاد منتشر شد. سرويس اطلاعات خارجي آلمان در روز 30 ژوئن با اسناد و مدارك، گزارشي در اين خصوص ارائه داد كه چطور مانوئل سلايا در سال 2005 با كمك "پيتر شرودر "، مشاور سياسي حزب دموكرات آزاد آلمان به قدرت رسيد. هنگامي كه سياست رئيس‌جمهور سلايا ديگر با افكار (نئو)ليبرال تطابق نداشت، FNS بر روي "روبرتو ميچلتي "، رئيس‌ دولت كودتا و "الوين سانتوز "، كانديداي احتمالي رياست جمهوري متمركز شد. شرودر دو هفته پيش از كودتا با اين دو نفر ديدار كرده بود. FNS در سايت اينترنتي اسپانيولي‌زبان خود اين مساله را "مشاوره استراتژيك " كه در روزهاي 13 تا 16 ژوئن در هندوراس برگزار شد ذكر كرده است. در گفت‌وگوها با حزب ليبرال هندوراس اين رويداد اقدامي "براي دفاع از دموكراسي در اين كشور " عنوان شده است. FNS در ادامه نوشت: "شركت‌كنندگاني كه همه در رقابت‌هاي انتخاباتي رياست جمهوري سهيم بودند بر روي يك طرح استراتژيكي كار مي كردند، كه از طريق اين طرح آنها با تهديدها و چالش‌هايي كه به خاطر تطابق با قانون اساسي سيستم سياسي هندوراس وجود داشت مقابله كنند. " حزب دموكرات آزاد در خصوص اين مساله كه آيا اين "طرح‌هاي استراتژيك " كودتاي نظامي را نيز شامل مي‌شود چيزي بيان نكرد. دخالت FNS در امور داخلي نيكاراگوئه و هندوراس از سياست‌هاي مداخله‌جويانه دولت آلمان در آمريكاي لاتين است كه در سال 1973 با كمك سازمان سيا در شيلي به براندازي "سالوادور آلنده " منجر شده بود.

از سال 1999 تاكنون، مؤسسات "فردريش ابرت "، وابسته به حزب سوسيال دموكرات(FES)، و "كنراد آدناور "، وابسته به حزب دموكرات مسيحي(KAS) آلمان، براي هدايت احزاب مخالف ونزوئلا و صدمه زدن به وجهه دولت‌هاي بوليواري در كشورهاي خارجي از هيچ اقدامي چشم‌پوشي نكردند. به خصوص اينكه، "گئورگ ايكهوف "، نماينده موسسه كنراد آدناور در كاراكاس بر روي اين مسئله تمركز كرده بود كه چاوز و سياستش را با هيتلر و ناسيونال‌سوسياليسم مقايسه كند. با توجه به بي‌نتيجه ماندن حملات بر ضد فرماندهان سياسي، اين سوال پيش مي‌آيد كه آيا ايكهوف، با گزارشاتش در نظر دارد زمينه مناسب را براي عملكردهاي "كادر نظامي اشتاوفنبرگ ونزوئلايي " آماده كند يا خير. در بوليوي، موسسه كنراد آدناور(KAS) مشتركا به همراه موسسه فريدريك نويمان براي آزادي(FNS)، برخي از نيروهاي سياسي را تحت حمايت خود قرار مي‌دادند. قرار بود دولت مركزي اوو مورالس از ادامه فعاليت اين نيروهاي سياسي كه بخش عمده دارايي‌هايشان از منابع زيرزميني تامين مي‌شد، جلوگيري كند تا شايد از اين طريق آلماني‌ها براي قدرتي كه در مركز سياست است مزاحمت كمتري ايجاد كنند.

* "موج سبز "؛ مخلوق جديد سيا و موساد

منابع موثق در شركت مطبوعاتي "گهايم " اطلاع داده‌اند كه سازمان جاسوسي آمريكا(سيا) به همراه همتاي اسرائيلي‌اش موساد، گروهي را كه خودشان آن را به نام "فدائيان انقلاب اسلامي " مي‌خوانند تاسيس كرده‌اند. آنها در موقعيتي هستند كه در مدتي كوتاه مي‌توانند ضربه‌هاي محكمي بزنند. آنها مي‌خواهند با اين نام ظاهرا نشان دهند كه نماينده فدائيان "انقلاب اسلامي حقيقي " هستند كه طبق ادعاي آنها توسط احمدي‌نژاد به آن خيانت شده است. به هنگام رهبري مخالفان در ايران توسط مير حسين موسوي، "فدائيان انقلاب اسلامي " مي‌خواستند خود را به عنوان اشخاص سياسي حزب مخالف جاي دهند. سازندگان اين گروه در "لانگلي " و تل‌آويو در نظر دارند كه ابتدا "منافع ايران " در كشورهاي عضو اتحاديه آلبا را مورد حمله قرار دهند.

در روزهاي 26 و 29 ژوئن، هنگامي كه در دو مورد افرادي ناشناس از درون يك تظاهرات در مقابل سفارت ايران در برن و استكهلم يك بمب آتش‌زا به سمت نمايندگي ديپلماتيك جمهوري اسلامي پرتاب كردند، افكار عمومي اروپايي‌ها به طور هماهنگ در خصوص اين وقايع آماده شده بود. در حمله انجام شده در سوئد، يكي از مقامات رسمي سفارت ايران به شدت زخمي شده بود. اما جريان "فدائيان " در دنياي اسپانيولي‌زبان‌ها نيز پديدار شد تا از نظر رواني زمينه را براي حملات تروريستي آينده آماده كند و از اين طريق مسئله براي افكار عمومي مضطرب، "قابل درك " نشان دهد.

اولين كسي كه از طريق وي آماده‌سازي‌هاي لازم انجام شده بود تا ونزوئلا با ناآرامي‌هاي تهران مرتبط شود، كسي غير از "مايكل لدين " نبود. آمريكايي‌هاي ايالات متحده نيز نقش مهمي را در اغتشاشات مخالفين در ايران داشتند. در خصوص فروش مخفيانه اسلحه به تهران "رونالد ريگان "، رئيس‌جمهور سابق آمريكا، تلاش مي‌كرد بر روي طرح "جنگ كثيف " خود عليه انقلاب ساندينيستي در نيكاراگوئه سرمايه‌گذاري كند و برقراري تماس بين لدين و موسوي ريشه در آن زمان دارد. نئوكان آمريكايي در آن زمان عضو شوراي امنيت ملي ايالات متحده آمريكا، مشاور وزارت دفاع، سازمان سيا و ديگر سازمان‌هاي محرمانه دولتي آمريكا بود. در روز 14 ژوئن، هنوز 24 ساعت از اعلام پيروزي احمدي‌نژاد در انتخابات رياست جمهوري ايران نگذشته و اولين تظاهرات مخالفان به جريان نيفتاده بود كه لدين در وبلاگ خود نوشت: "شايعاتي وجود دارد كه پرسنل امنيتي ونزوئلا نيز براي مقابله با تظاهرات شركت كرده‌اند، هر چند اين شايعات تائيد نشده‌اند. " در خصوص تائيد اين ادعاها هيچ خبري مخابره نشده، بلكه گزارش‌هايي ارائه شده كه در اثر آنها اين تصور كه چاوز هم مانند رئيس‌جمهور ايران يك "سركوب‌گر " مي‌باشد گسترش پيدا كرده است. دريافت‌كنندگان اين پيام هواداران موسوي در ايران بودند و حاميان آن از كشورهاي خارجي. اين شايعه از يك سو توسط وبلاگ‌نويسان صهيونيست گسترش پيدا كرد و از سوي ديگر راه خود را به سمت تهران، يعني جايي كه تظاهرات‌كنندگان شعارهاي سياسي ضد ونزوئلايي سر مي‌دادند پيدا كرد. در كاريكاتوري كه نئوكان‌ها و صهيونيست‌ها همزمان بر روي آن كار كرده‌اند، چاوز به عنوان يك فرد "مستبد " توصيف مي‌شود.

"شايعه "ي لدين در همان مسيري قرار گرفت كه دارمبلوم در روز اول ژوئن آن را ترسيم كرد. دارمبلوم در مقاله‌اي كه با عنوان "تهاجم ايران در آمريكاي لاتين "، در سايت اينترنتي اسپانيايولي‌زبان "ليبرتاد ديجيتال " منتشر كرد، اعلام كرد كه اين وقايع به رژيم سياسي اسپانياي فرانكوئيست و نئوليبرالِ خوزه ماريا آسنار، نخست وزير سابق اسپانيا، شباهت دارد. دارمبلوم اعلام كرد: "از اقدامات بي‌شمار قابل سرزنش هوگو چاوز، گشودن درهاي نيمكره ما براي ايران بوده كه بدون شك ما را در جمع تروريست‌هاي آنها بي‌مسئوليت‌تر از بقيه نشان داد. "
وي در روز 29 ژوئن، بار ديگر مقاله‌اي نوشت كه دوباره در "ليبرتاد ديجيتال " منتشر شد. در اين مقاله آمده است: "در حالي كه اعتراض‌كنندگان نسبت به رژيم ايران كشته شده‌اند، ونزوئلا و نيكاراگوئه اين رژيم را تشويق مي‌كنند و منتقدين آنها را مورد تحقير قرار مي‌دهند. اين بار ديگر نشان مي‌دهد كه چاوز و اورتگا داراي مناصبي واقعا استبدادي هستند. "

در همان زمان آسنار، نخست وزير سابق اسپانيا، در چارچوب يكي از نشست‌هاي موسسه‌اش كه "بنياد براي تحليل‌ها و مطالعات اجتماعي "(FAES) نام داشت، به مقامات سياسي حزب مخالف ونزوئلا پيشنهاد برگزاري يك نشست را ارائه كرد. آنها بايد در اين نشست در خصوص اين سوال كه "چه كسي، چگونه و چه چيز را حكومت كند، آيا طبيعت يك رژيم مستبد همانند چاوز است؟ " ابراز نظر كنند. پاسخ‌ها در روز 30 ژوئن توسط "اوليو بورخس "، رئيس حزب "پريمرو اوستيسيا "(PJ) ارائه شد. PJ كه همچنين توسط KAS (موسسه كنراد آدناور وابسته به حزب دموكرات مسيحي) حمايت مي‌شد، در سال 2002 در كودتا عليه چاوز شركت داشت. اتحاد لدين، دارمبلوم، آسنار، بورخس و KAS بار ديگر نشان داد براي تمركز كردن در خصوص انجام اقدامات عليه كشورهاي اتحاديه آلبا، همكاري تنگاتنگي بين آمريكا و محافل اروپايي وجود دارد.

* نيكاراگوئه؛ هدف بعدي؟

در يك نتيجه‌گيري منطقي از سياست منطقه‌اي در خصوص عقب‌گرد استعمارطلبي، نيكاراگوئه به عنوان هدف بعدي پس از هندوراس در ليست حمله قرار مي‌گرفت. از زمان انتخابات محلي در سال 2008، اين كشور به دو گروه حزب نئوليبرال و دولت ساندينيستي تقسيم شد. اقتصاد نيكاراگوئه به بزرگترين بخش از "منطقه آزاد توليدي " وابسته است كه از آنجا تحت روابطي سودمندانه براي بازارهاي مصرفي شمال منسوجات توليد مي‌شود. به دليل بروز بحران اقتصادي در آمريكا، چندين شركت بايد تعطيل مي‌شدند و كارمندان خود را اخراج مي‌كردند. اين مساله باعث مي‌شد كه اوضاع اجتماعي كشور نيكاراگوئه كه پس از هائيتي دومين كشور فقير منطقه است، نيز بار ديگر تحت فشار قرار گيرد. مشابه با آن، واشنگتن و بروكسل نيز در 12 ماه گذشته كمك‌هاي مالي خود به ماناگوآ را پي در پي كاهش مي‌دادند(گزارش گهايم). ماناگوآ تنها مي‌توانست بخشي از اين خسارات را از طريق حمايت‌هاي اقتصادي كه اتحاديه آلبا توسط سرمايه‌هاي خود ارائه مي‌داد متعادل سازد. به دنبال ادامه فشارهاي سياسي و اقتصادي، حملات سياسي جديدي به ماناگوآ صورت گرفت.

ميچلتي، رئيس دولت كودتا در هندوراس، FNS و دارمبلوم در سطح بين‌المللي به صورتي هماهنگ با يكديگر بر ضد "دانيل اورتگا "، رئيس‌جمهور ساندينيستي نيكاراگوئه، عمل مي‌كنند. از اين گذشته، كارشناس نئوكنسرواتيو موسسات هودسون در آمريكاي لاتين طرحي را براي حملات احتمالي فدائيان در كشورهاي آمريكاي مركزي فراهم كرد. اگرچه وي فراموش نكرد از طريق "ليبرتاد ديجيتال " افكار عمومي را آگاه كند كه نيكاراگوئه در سال 2007 نياز به ويزا براي اتباع ايراني را لغو كرده است. علاوه بر اين، وي اين موضوع را نيز قابل ذكر دانست كه "تهران در ماناگوآ يك سفارت مجلل را افتتاح كرده و همين طور اين مساله كه شمار ديپلمات‌ها به طور معمول افزايش يافته، نگراني‌هايي را در خصوص نيات واقعي ايران برانگيخته است. همچنين گزارشي در مطبوعات وجود دارد كه طبق آن ايراني‌ها متهم به نفوذ در نيكاراگوئه توسط اعضاي سپاه پاسداران كه تحت پوشش سياسي بودند شده‌اند. "

كاركنان سفارت تنها بايد تخصص‌هاي مرتبط در امور سياسي و بازرگاني ايراني را در كنار توانايي انجام پروژه‌هاي دوجانبه بين كشورها داشته باشند و اكنون "فدائيان انقلاب اسلامي " يك ليست واقعي از اهداف حمله در اختيار داشتند و به آن وسيله اورتگا و باقيمانده فرماندهان انقلاب ساندينيستي وي دريافتند كه بايد بالاجبار براي دومين‌بار از سياست خود عليه "كُنترا "هاي تحت حمايت آمريكا دفاع كنند. بهترين شخص آنها كه هم اكنون در ماناگوآ زندگي مي‌كند "روبرت كالاهان " نام دارد كه سفير آمريكا و يكي از كهنه‌كاران جنگ‌هاي غير واقعي بوده است. وي دستِ راستِ "جان نگروپونته " بود كه در هشتاد سالگي به عنوان سفير آمريكا در هندوراس "جنگ كثيف " كُنتراها عليه ساندينيست‌ها را رهبري كرد.

* سياست آمريكا در مقابل كودتا در هندوراس: صبر و تحمل يا جنگ داخلي

دو هفته پس از به وقوع پيوستن كودتا در "تگوسيگالپا "، پايتخت هندوراس، هوگو چاوز، رئيس‌جمهور ونزوئلا شخصا به "توماس شانون "، دستيار وزير امور خارجه آمريكا در امور نيمكره غربي تلفن كرد تا وزارت خارجه آمريكا و "باراك اوباما "، رئيس‌جمهور اين كشور، وظايف مشخصي را رابطه با هندوراس بر عهده بگيرند. اگر چه هم رئيس‌جمهور جديد كاخ سفيد و هم كلينتون، وزير امور خارجه وي، گفته بودند كه سلايا بايد رئيس‌جمهور قانوني هندوراس باشد، اما آنها براي اين كه به اين سخن خود جامه عمل بپوشانند دست به هيچ اقدامي نزدند. آمريكايي‌ها يا براي اين كه كاري انجام دهند ضعيف بودند و يا اينكه نمي‌خواستند كاري انجام دهند. با توجه به اوضاع، همان گونه كه در روز 12 ژوئيه نشان داده شد، كارشناسان امور ژئواستراتژيكي آمريكا نمي‌توانستند ريسك كرده و سلايا را به قدرت بازگردانند و يا احتمالا موفق به انتخاب مجدد وي شوند.
اين به اين معني است كه به بيان دقيق‌تر هندوراس زماني نامعلوم را در اتحاديه آلبا از دست مي‌دهد و اين براي منافع ژئوپوليتيك آمريكا اين خطر را به همراه دارد كه سلايا بتواند روش همتايانش از ونزوئلا، بوليوي و اكوادور را دنبال كند و نيروهاي نظامي آمريكا و ماموران اطلاعاتي اين كشور را در راستاي جلوگيري از وقوع كودتاهاي ديگر هدايت كند. اين تحريم مي‌توانست براي موسسه "فريدريك نويمان براي آزادي " (FNS) آلمان نيز روي دهد.

براي جلوگيري از بدتر شدن اين مساله، براي واشنگتن دو گزينه وجود دارد: اول اين كه حل درگيري‌ها را تا ماه نوامبر به تعويق اندازد. سپس طبق مقررات انتخابات رياست جمهوري برگزار شود. از اين جهت ظواهر موجود نشان مي‌دهد كه بازگشت دوباره هندوراس به حكومت مشروطه نيز چندان دور از انتظار نيست. اين مسئله براي سازمان ملل متحد و سازمان كشورهاي آمريكايي اين امكان را فراهم مي‌كند كه وجهه خود را حفظ كنند. دوم اين كه سلايا اجازه دارد بازگردد اما جايگاه و سمت وي محدود مي‌شود و تا زمان برگزاري انتخابات تحت كنترل شديد دادگستري و پارلمان قرار مي‌گيرد. بلافاصله پس از آن كانديدايي جانشين وي مي‌شود كه با تفكرات آمريكا تناسب داشته باشد. در صورتي كه تمامي اين ريسمان‌ها پاره شوند راه خشونت باقي مي‌ماند: جنگ داخلي و ديكتاتور. با وجودي كه از زمان وقوع كودتا يعني زماني كه كودتاچيان حقوق اساسي را لغو كردند عملا راه آخر در هندوراس حاكم شده است، اما جبهه ملي مقاومت هنوز هم مي‌تواند در سطوح بالا، رسما با بانوي اول، "سيومارا كاسترو سلايا "، همسر مانوئل سلايا، به طور واضح صحبت كند. تاريخ معاصر آمريكاي لاتين نشان مي‌دهد كه ايالات متحده آمريكا هم‌اكنون آماده است از طريق جنگ‌هاي داخلي به قلمروي از دست رفته خود حمله كرده و آن را پس بگيرد و در صورتي از اين اقدام صرف‌نظر مي‌كند كه بتواند در اين مناطق يك جايگزين سياسي براي سرمايه‌داري ارائه دهد. علاوه بر اين، مناطق مذكور مي‌توانند همانند گذشته از حمايت‌هاي اتحاديه اروپا برخوردار شوند. [در زمان انتشار اين مقاله گزينه اولي كه نويسنده پيش‌بيني كرده بود عملي شده است.]

گذشته از اين، آمريكايي‌ها در خصوص اين كه بحران هندوراس چطور پايان مي‌يابد، به دو مسئله اشاره مي‌كنند: اول، اين كه سياست آمريكا و رئيس‌جمهور اين كشور درباره كوتاه و يا بلند مدت شدن اين بحران به گونه‌اي است كه از طريق كمك به كودتاچيان براي آنها تصوير مثبتي را از حاشيه‌هاي اين بحران در دوره بوش ايجاد كرده و به همين شكل جهت نفوذ در منطقه شكست مي‌خورد. دوم اين كه ايالات متحده نمي‌تواند كشورهاي باقيمانده را جايگزين صلح‌آميزي براي آلبا پيشنهاد كند بلكه تنها بايد از راه زورگويي، كودتا و قدرت وارد شود. براي اتحاديه كشورهاي مترقي از اين موضوع سوالي مطرح مي‌شود مبني بر اين كه: چطور كلاه‌قرمزهاي اتحاديه آلبا مي‌توانند در برابر حملات بعدي دو گُرگ به نام‌هاي آمريكا و اتحاديه اروپا از خود بهتر محافظت كنند و مانع از ضربه زدن به يك كشور ديگر توسط آنها شده، هندوراس را به وضع مناسبي باز گردانند و همين طور بتوانند امنيت لازم را براي نامزد بعدي اين بحران ارائه كنند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
1- رجوع شود به: "جنگ خصوصي ديويد " در "گهايم " (Davids Privatkriege " in GEHEIM 2008/3)
2- Alejandro Pena Exclusa
3- Luis Posada Carriles
4- Laurent Frederic Bocquet
5- Hugo Acha
6- Alejandro Melgar
7- Katherine Rabczuk
8- Eduardo Guilarte
9- رجوع شود به "گهايم " 2008/1 (GEHEIM)
10- Conrado Hernandez
11- Fernando Remirez de Estenoz
12- Otto Rivero
13- Carlos Valenciaga
14- www.geheim-magazin.de
15- رجوع شود به: http://www.nrhz.de/flyer/beitrag.php?id=13971
16- Guillermo de Gortazar

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

تشکرات از این پست
dadagholam
دسترسی سریع به انجمن ها