پاسخ به:عاشورائیان
چهارشنبه 18 اسفند 1389 9:00 AM
زهرا گونه پر کشید
در شلمچه، از آسمان و زمين آتش ميباريد، گردانها در محاصره عراق بودند، احمد بچهها را صدا زد و گفت:« همه مي دانيد كه اين دو گردان، «مالك و عمار» در محاصره هستند و مأموريت برخورد با نيروهاي دشمن که به ما سپرده شده كار سختي است منطقه پر از موانع دشمن و سلاحهاي مختلف ميباشد. هركس توان انجام كار را دارد، ياعلي بگويد و آماده شود و هركس هم كه ندارد اينجا بماند. من ميدانم كه شما چقدر پاك و با ايمان هستيد و ميدانم توكل شما بر خداوند بزرگ چقدر زياد است.»
گردان مقداد توانست، گردانهاي ديگر را از محاصره بيرون بياورد. احمد قصد داشت از روي دژ حركت كند که ناگهان تركش يكي از گلولهها به پهلوي احمد نشست و به زمين افتاد. پهلويش كاملاً متلاشي شده بود چشمانش را آرام بست، هر سه گردان نجات يافتند، و احمد به اميد شفاعت زهراي اطهر(س) زهرا گونه به عرش پركشيد و گردان مقداد چند روز بعد «نهرجاسم» را گورستان مزدوران بعثي کرد.
به نقل از همرزم شهيد احمد نوزاد
احمد خرداد سال 1338 در جنوب تهران به دنیا امد. در هفتسالگي قدم به وادي علم نهاد. ديپلم رشته رياضي گرفت. او ضمن تحصيل در مدرسه به كار پرداخت. مدتي بعد در «بانك ملي تهران» فعاليت خود را ادامه داد ولي با اوجگيري انقلاب اسلامي در صف مبارزين قرار گرفت. احمد پس از پيروزي انقلاب اسلامي در قالب پايگاههاي مردمي به دفاع از ارزشهاي اسلامي مشغول شد. درسال 1359 به عضويت سپاه در آمد در گردان حبيب تيپ روحالله كار خود را آغاز كرد و عازم جبهه گيلانغرب شد. در عمليات هاي بسياري با سمتهاي مختلف شركت كرد. او در سال 1361 ازدواج کرد و اين پيوند آسماني را با كلام آيتالله خامنهاي متبرك ساخت.
او پس از اتمام عمليات بدر به سمت قائم مقام لشکر 27 محمد رسولالله(ص) منصوب شد و براي زماني كوتاه نيز فرماندهي تيپ را بر عهده گرفت. با شروع عمليات كربلاي پنج نوزاد با سمت فرماندهي محور عازم منطقه شلمچه شد تا حماسهاي بينظير را بيافريند، هنگام انتقال شهدا از ناحيه دست مجروح شد، اما باز مردانه ايستاد و سرانجام در روز 21 دي سال 1365 از سرزمين خونرنگ شلمچه با پهلويي خونين به ديار نور پركشيد.
با تشکر