0

پامکهای خنده دار

 
soltan021
soltan021
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 157
محل سکونت : اصفهان

پامکهای خنده دار
جمعه 13 اسفند 1389  1:43 AM

يك ژايني بعد از 15 سال به يك مورچه ياد ميده كه با چوب غذا بخوره بد اون رو مياره تو ميدان تا به مردم نشان بده مردم هم دور تادور ميايستن تا نگاه كنند غضنفر داشته از اونجا رد مي شده مي بينه همه عقب وايستادن و يك مورچه هم اون وسط هست ميره باپا مورچه رو له ميكنه ميگه اخه مورچه هم ترس داره

............................................

به غضنفر ميگن اين شعر از كيه : سعديا مرد نكونام نميرد هرگزميگه نميدونم يه راهنمائي بكنيد.... ميگن اسم شاعر تو خود شعره ميگه : اهان فهميدم .. جواد نكونام

...........................................

نامه لر به نامزدش:ازدوریت میخوام گریه کنم اما یاده قیافت میوفتم خندم میگیره

           .....السلام علیک یا حسین شهید.....

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها