پاسخ به:مناظرات علما و بزرگان شيعه فارسي
یک شنبه 1 خرداد 1390 10:02 PM
شرك و بوسیدن ضریح پیامبر (ص)؟!
مناظره عالم
شيعي با دانشمند وهابي
|
یكی از علمای محترم نقل میكند: درمدینه بودم، در مسجد النبی
ـ صلّی الله علیه و آله ـ كنار قبر منوّر رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ
ایستاده بودم، در این اثناء یكی از شیعیان ایرانی آمدو ضریح و دیوار مرقد شریف رسول
خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را بوسید. ناگهان امام جماعت مسجد كه یك دانشمند
وهّابی بود، او را دید، بر سرش فریاد زد كه: چرا سنگ و پنجره را كه فهم و شعور
ندارد میبوسی و مرتكب شرك میشوی!! این دیوار از سنگ است وآن پنجره از آهن است.
چرا سنگ و پنجره را كه فهم و شعور ندارند میبوسی؟!
در برابر فریادهای تند امام
جماعت، دلم به حال آن شیعه ایرانی سوخت. لذا جلو رفتم و به آن امام جماعت گفتم:
بوسیدن این در و پنجره، نشانه پیوند وعلاقه ما به رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله
ـ است، چنان كه پدر به نشانه محبتی كه به فرزند خردسالش دارد، او را میبوسد، و هیچ
گونه شركی در این كار نیست.
او گفت: نه، این كار شرك است.
گفتم: آیا آیه
قرآن را خواندهای:
«فَلَمَّا اَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ
فَارْتَدَّ بَصِیراً»؛[1] هنگامی كه
بشارت دهنده (زنده بودن یوسف ـ علیه السلام ـ نزد پدرش یعقوب) آمد، آن (پیراهن) را
به صورت یعقوب ـ علیه السلام ـ افكند، یعقوب بینا شد.
سؤال من این است كه این
پیراهن كه چیزی جز چند متر پارچه نبود، چگونه چشم یعقوب را بینا كرد؟ آیا غیر از
این است كه این پارچه بر اثر مجاورت با یوسف ـ علیه السلام ـ دارای چنین خصوصیتی
شده بود؟
امام جماعت وهّابی، در برابر من، درمانده شد و نتوانست جواب بدهد.
و نیز در آیه دیگر آمده است: هنگامی كه كاروان از سرزمین مصر جدا شد (و به طرف
كنعان رهسپار شد) یعقوب (در كنعان كه فاصله آن با مصر، حدود هشتاد فرسخ است) گفت:
«إِنِّی لاَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ»؛ من بوی یوسف را احساس میكنم.[2]
بنابراین اولیاء خدا، دارای آثار درخشان
معنوی هستند و بهرهگیری از آثار نامرئی و معنوی آنها، نه تنها شرك نیست، بلكه عین
توحید خالص است، زیرا چنین آثاری، از عقیده پاك و ناب توحیدی آنها، نشأت گرفته است.
توضیح بیشتر:
ما، در كنار قبور اولیاء خدا، پیوند عاطفی و عمیق قلبی پیدا
میكنیم و آنها را نزد خداوند واسطه فیض قرار میدهیم، و زبان حال ما این است كه ما
لیاقت ارتباط مستقیم با خدا را نداریم و لذا شما را واسطه قرار میدهیم. درست مثل
فرزند خطاكاری خود را با شخص بزرگواری همراه میسازد و برای معذرت خواهی نزد پدر
میرود.
اتفاقا این معنی در قرآن كریم نیز آمده است، مثلا در سوره یوسف زبانحال
برادران گناهكار یوسف (كه او را در چاه انداخته و از پدر دور ساختند) این است:
«قَالُوا یا اَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنآ إِنَّا كُنَّا خاطِئِینَ»؛[3] فرزندان یعقوب به پدر گفتند: ای پدر!
از درگاه خدا، آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بودیم.
از آیه فوق به
روشنی بر میآید كه توسل به اولیای الهی جایز است و آنها توسل را مخالف با اصل
توحید میدانند، از متون قرآن ناآگاه هستندو یا تعصبهای غلط، جلوی دید آنها را
گرفته است.
در آیه دیگری میخوانیم:
«یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»؛[4] ای كسانی كه ایمان آوردهاید، پرهیزكار باشید و به سوی خدا
وسیلهای تحصیل كنید.
«وسیله» در این آیه منحصر به انجام واجبات و ترك محرمات
نیست، بلكه مستحبّات كه از جمله آنها توسل به انبیای الهی و اولیاء است را نیز شامل
آن است.
در روایات آمده: منصور دوانیقی (دومین خلیفه عباسی) از مفتی اعظم «مالك
بن انس» (رئیس مذهب مالكی) پرسید: در كنار حرم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آیا
رو به قبله كنم و دعا نمایم و یا رو به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ؟
مالك
پاسخ گفت: «لِمَ تَصْرِف وَجْهَكَ عَنْهُ وَ وَسیلهُ اَبیكَ آدمُ ـ علیه السلام ـ
الی اللهِ یَومَ القِیامَهِ، بل اِسْتَقْبِلْهُ وَ استَشْفِعْ بِهِ فَیُشَفِّعُكَ
اللهُ، قالَ الله تعالی: «وَ لَو اَنَّهُم إذ ظَّلَمُوا اَنْفُسَهُم...»؛[5] چرا روی خود را از پیامبر ـ صلّی
الله علیه و آله ـ بر میگردانی، او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم ـ علیه السلام ـ
در روز قیامت است، رو به او كن! او را شفیع خود قرار بده، چرا كه خداوند شفاعت او
را میپذیرد، خداوند میفرماید:
«وَ لَوْ اَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ
جاءُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا
اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»؛[6] و
اگر گناهكاران كه در واقع به خود ستم كردهاند، نزد تو آمده و (با واسطه قرار دادن
تو) از خدا طلب آمرزش كنند و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم برای آنها طلب
بخشش كند، خداوند را قطعاً توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.
در روایات شیعه و
سنی نقل شده كه حضرت آدم ـ علیه السلام ـ هنگام توبه، پیامبر اسلام ـ صلّی الله
علیه و آله ـ را به در خانه خدا واسطه قرار داد و گفت:
«اللهم اَسْئَلُكَ
بِحَقّ مُحَمَّدٍ اِلّا غَفَرْتَ لی»؛[7] خدایا تو را به حق محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ سوگند
میدهم كه بخاطر ایشان مرا ببخشی.
و اما برای اثبات این كه بوسیدن قبر اولیاء
خدا و توسل، شرك نیست به سه روایت زیر كه از كتب اهل تسنن نقل شده توجه كنید:
1. مردی به محضر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و پرسید: «ای رسول خدا ـ
صلّی الله علیه و آله ـ! من سوگند خوردهام كه آستانه درِ بهشت و پیشانی حور العین
را ببوسم، اكنون چه كنم؟
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: پای مادر و
پیشانی پدر را ببوس.
یعنی اگر چنین كنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن در بهشت و
پیشانی حور العین میرسی.
او پرسید: اگر پدر و مادرم، مرده باشند چه كنم؟
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: قبر آنها را ببوس.[8]
2. هنگامی كه حضرت ابراهیم خلیل ـ علیه
السّلام ـ برای دیدار پسرش اسماعیل ـ علیه السلام ـ از شام به مكه آمد، پسرش در
خانه نبود. ابراهیم ـ علیه السلام ـ به سوی شام بازگشت، وقتی كه اسماعیل ـ علیه
السلام ـ به منزل مراجعت كرد، همسرش آمدن ابراهیم ـ علیه السلام ـ را به اسماعیل ـ
علیه السلام ـ خبر داد، او جای پای پدرش ابراهیم ـ علیه السلام ـ را پیدا كرد و به
عنوان احترام پدر، جای پای او را بوسید.
3. سفیان ثوری (یكی از صوفی مسلكان اهل
تسنن) نزد امام صادق ـ علیه السلام ـ آمد و عرض كرد: چرا مردم دامن پردههای كعبه
را میگیرند، با این كه آن پردهها پارچههای كهنهای است كه به كسی سودی نمیبخشد؟
امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ او فرمود: این كار مثل آن است كه مردی در
مورد مرد دیگر، مرتكب گناهی شود، (مثلا حق او را ضایع كرده) پس دامن او میچسبد و
به گرد او میگردد، به امید این كه آن مرد، گناه او را ببخشد.
[1] . یوسف، 96.
[2] . یوسف، 94.
[3] . یوسف، 97.
[4] . مائده، 35.
[5] . وفاء الوفاء، ج 2، ص 1376؛ الدّرّ السّنیه، ذینی دحلان، ص 10.
[6] . نساء، 64.
[7] . الدّر المنثور، ج 1، ص 59؛ مستدرك حاكم، ج
2، ص 615؛ مجمع البیان، ج 1، ص 89.
[8] . الاَعلام، قطب الدین حنفی، ص 24. |
محمد محمدي اشتهاردي-يكصد و يك مناظره ص 175 |
|
|
|
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب