پاسخ به:مناظرات علما و بزرگان شيعه فارسي
یک شنبه 1 خرداد 1390 9:53 PM
هویّت قاتلین امام حسین(ع)
مناظره عالم شيعي با
شخص وهابي
|
وهّابی: اینكه شیعیان برای امام حسین ـ علیه السّلام ـ
عزاداری میكنند و با شدّت علاقه به او ابراز احساسات مینمایند، به خاطر جبران
ظلمهای گذشتهای است كه پدرانشان كردهاند، زیرا پدران آنها امام حسین ـ علیه
السّلام ـ و یارانش را كشتهاند، نهایت اینكه بعداً توبه نمودند، و به عنوان
«توّابین» خواستند، ستمهای گذشته خود را جبران نمایند.
شیعی: این نسبت ناروا را
برچه پایه و مدركی میگوئید؟
وهّابی: آنانكه به كربلا برای جنگ با امام حسین ـ
علیه السّلام ـ آمدند، از اهل شام و حجاز و بصره نبودند، بلكه همهی آنها اهل كوفه
بودند، و اهل كوفه در آن عصر، غالباً شیعه بودند، و همانها به كربلا آمدند،
بنابراین همانها امام حسین ـ علیه السّلام ـ را كشتهاند.
شیعی: اولاً: به فرض
محال، اگر جمعی از شیعیان از روی ترس ویا فریب، به كربلا برای جنگ با امام حسین ـ
علیه السّلام ـ آمده باشند، دلیل آن نیست كه مذهب شیعه، وهمه طرفداران این مذهب،
منحرف هستند و به راه یزید رفتهاند، طبیعی است كه در میان هر ملّت و قومی، ممكن
است كه عدّهای منحرف گردند، ولی عمل آنها دلیل بیاساسی اصل مذهب نخواهد بود. و
ثانیاً: حقیقت این است كه چنین نسبتی كاملاً ناروا و بیاساس است.
وهّابی: چرا
و به چه دلیل؟
شیعی: آن سپاهی كه از كوفه به كربلا برای جنگ با امام حسین ـ
علیه السّلام ـ آمدند، هرگز شیعه نبودند، بلكه تركیبی از خوارج و حزب اموی، و
منافقانی بودند كه از اطراف امام علی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن ـ علیه السّلام ـ
رانده شده بودند، و فرماندهانشان معمولاً آن عاملان
منحرف حكومت امام علی ـ
علیه السّلام ـ بودند، كه آن حضرت آنها را عزل كرده بوند و آنها نسبت به خاندان
رسالت ـ علیه السّلام ـ عقدهای شده بودند و ابن زیاد از وجود آنها استفاده كرد.
و بسیاری از آنها گروه «مرتزقه» (مزدبگیران و چماق بدستان غیر عرب بودند) كه
حكومت بنی امیه آنها را برای سركوبی شورشهای داخی، نگه داشته بود، بنابراین شیعه
در میان آنها نبود[1]
توضیح
اینكه: شیعیان در عصر خلافت امام علی ـ علیه السّلام ـ در كوفه بودند، به طوری كه
اكثر مردم كوفه را تشكیل میدادند، ولی بعد از شهادت امام علی ـ علیه السّلام ـ در
عصر خلافت معاویه، مرحله به مرحله توسط دژخیمان دستگیر معاویه، تار و مار و پراكنده
شدند، مزدوران بیرحم معاویه بسیاری از آنها را كشتند، و بسیار را از كوفه،
پراكنده نمودند، به طوری كه در عصر «زیاد بن ابیه» (استاندار معاویه در عراق)
شیعیان یا كشته شدند، و یا در زندان بودند و یا از كوفه گریخته بودند و پراكنده شده
بودند.
در عصر معاویه، اگر كسی به كفر و الحاد و شرك، متهّم میشد، خوفی برای
او نبود، ولی اتّهام شیعه، مساوی با ریختن ون او، و غارت اموال او و ویرانی خانهاش
بود. زیادبن ابیه فرزند سُمیّه روسپی بود، وقتی كه او در دارالامارهی كوفه مستقر
گردید، معاویه برای او چنین نوشت: «ای زیاد! كسانی را كه در دین علی ـ علیه السّلام
ـ هستند، نخست به قتل برسان، سپس مُثْله كن». زیاد ، مردم كوفه را در مسجد جمع
میكرد و از آنان میخواست به علی ـ علیه السّلام ـ لعن كنند، هر كس كه از این كار
خودداری میكرد، گردنش زده میشد.[2]
نقل میكنند: زیادبن ابیه به دنبال كسی به نام «سعدبن سرح» میگشت، تا وی را
بكشد، امام حسن ـ علیه السّلام ـ طیّ نامهای برای زیاد نوشت كه: « ...سعدبن سرح،
مسلمانی بیگناه است ...»، زیادبن ابیه در پاسخ امام حسن ـ علیه السّلام ـ نوشت:
«... من سرانجام به او دست مییابم ... او را به دلیل اینكه ( اَلْعَیاذُ بِاللّه)
پدر فاسق تو را دوست داشته خواهم كشت».[3] یكی از جنایات زیادبن ابیه این بود كه «سَمُرهبن جُنْدَب» را
جانشین خود در كوفه و بصره كرده بود، و پس از مرگ زیادبن ابیه، معاویه نیز سمره را
در امارت كوفه ابقاء كرد، سمره در یكی از قتلعامهای خود 80 هزار نفر را با
خونخواری تمام كشت.[4] ابوسوّار عدوی
میگوید: «سَمُره یك روز صبح، 47 تن از قوم مرا كه همه از حافظان قرآن
بودندبیرحمانه كشت».[5]
برحستگانی مانند: حجربن عدی و یارانش، مالك اشتر، محمدبن ابیبكر، عمروبن حمق و
... با سختترین شكنجهها، توسّط مزدوران معاویه به شهادت رسیدند، حكومت وحشتبار
معاویه به گونهای بود كه دستور داد سر بریده «عمروبن حَمِق» را برای همسرش كه در
زندان بود، بردند[6] جوّ حاكم بر كوفه
و اطراف آن، به قدری سانسور و خفقان بود كه مردم به نزدیكترین افراد خود اطمینان
نداشتند چرا كه احتمال میدادند، جاسوس معاویه باشد.
علاّمه امینی (ره)
مینویسد: «نظر به اینكه زیادبن ابیه، مردم كوفه را میشناخت، زیرا در عصر خلافت
علی ـ علیه السّلام ـ جزء آنها بود، او شیعیان را در هر جا كه بودند حتّی از زیر
سنگ یا كلوخ مییافت و میكشت، و دستها و پاهایشان را قطع میكرد، و چشمهای آنها
را كور مینمود، و آنها را به دار میزد، و تبعید و زندانی مینمود، و یك نفر از
آنها را كه به تشیّع معروف بود، در كوفه باقی نگذاشت».[7]
كوتاه سخن آنكه: كار به جایی رسید كه در عصر امامت امام
حسین ـ علیه السّلام ـ شیعهای در كوفه باقی نماند جز گروه اندكی كه از چهار هزار
یا پنج هزار نفر تجاوز نمیكردند، و ابنزیاد وقتی روی كار آمد، همین افراد را
دستگیر نموده، و قبل از ورود امام حسین ـ علیه السّلام ـ به عراق، همه آنها را
زندانی كرد، همه جمعیّت شیعه در آن عصر همین مقدار بودند، كه همانها بعد از مرگ
یزید و رفتن ابنزیاد به بصره، درهای زندان را شكستند و از زندانها بیرون آمدند، و
به عنوان خونخواهی خون امام حسین ـ علیه السّلام ـ قیام كردند، در این هنگام، حدود
چهار سال از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ گذشته بود، و هنوز قیام مختار تحقق
نیافته بود، آنها به رهبری «سلیمانبن صُرد خُزاعی»، چریك 93 ساله، به جنگ سپاه شام
رفتند، سرانجام سلیمان و بسیاری از همراهانش در یك جنگ قهرمانانه و نابرابر، با
سپاه شام، به شهادت رسیدند.
علاّمه مامقانی مینویسد: «قبل از ورود امام حسین ـ
علیه السّلام ـ به عراق، ابنزیاد 4500 نفر از شیعیان را به زندان افكنده بود، آنها
كه سلیمانبن صرد نیز در میانشان بود، حدود چهار سال در سیاه چالهای زندان به سر
بردند، بنابراین آنچه كه معروف است و از ابناثیر نقل شده كه اینها در آن وقت از
ترس جان خود به حمایت حسین ـ علیه السّلام ـ نشتافتند، و بعد از شهادت حسین ـ علیه
السّلام ـ پشیمان شده و گروه «توّابین» (توبه كنندگان) را به رهبری سلیمان تشكیل
دادند، تا گذشته را جبران كنند، نادرست است».[8] بنابراین قاتلین امام حسین ـ علیه السّلام ـ شیعیان كوفه
نبودند، بلكه تركیبی از خوارج و مرتدین و منافقین و عزل شدگان حكومت امام علی ـ
علیه السّلام ـ و فراریان حكومت امام حسن ـ علیه السّلام ـ و مزدبگیران غیرعرب
بودند.
[1] . بر همین اساس، امام حسین ـ علیه
السّلام ـ در روز عاشورا، آنها را «شیعه آلابوسفیان» (پیروان معاویه و یزید)
خواند، آن هنگام كه دشمن به سوی خیمهها نزدیك شد، آقا فرمود: ویلكم یا شیعه آل ابی
سفیان...: «وای بر شما ای شیعیان آل ابوسفیان» (ابوسفیان نام پدر معاویه است) اگر
دین ندارد و از روز جزا نمیترسید لااقل در دنیای خود، آزاده باشید.» (لهوف سیدبن
طاووس، ص12) بنابراین نه تنها آنها شیعه حقیقی امام علی ـ علیه السّلام ـ نبودند،
شیعه ظاهری نیز نبودند.
---------------------------------
[2] . بر همین اساس، امام حسین ـ علیه السّلام ـ
در روز عاشورا، آنها را «شیعه آلابوسفیان» (پیروان معاویه و یزید) خواند، آن
هنگام كه دشمن به سوی خیمهها نزدیك شد، آقا فرمود: ویلكم یا شیعه آل ابی سفیان...:
«وای بر شما ای شیعیان آل ابوسفیان» (ابوسفیان نام پدر معاویه است) اگر دین ندارد و
از روز جزا نمیترسید لااقل در دنیای خود، آزاده باشید.» (لهوف سیدبن طاووس، ص12)
بنابراین نه تنها آنها شیعه حقیقی امام علی ـ علیه السّلام ـ نبودند، شیعه ظاهری
نیز نبودند.
---------------------------------
[3] . شرح نهج حدیدی، ج4، ص 720.
[4] . تاریخ طبری، ج6، ص 132ـ كامل ابن اثیر، ج3،
ص 183.
[5] . همان مدرك.
[6] . الغدیر، ج11، ص 44.
[7] . الغدیر، ج11، ص 28.
[8] . نتقیح المقال، ج2، ص 63 ـ و اگر
فرضاً اندكی به نام شیعه در میانشان بوده، آنها را نمیتوان به حساب شیعه آورد،
زیرا آنها شیعه ضیف و فاقد پائینترین مرحله بینش سیاسی بودند، كه براحتی ممكن بود
كه آنها را گول زد، و با تهدید و یا تطمیع و دادن مبلغی پول، آنها را به جنگ امام
حسین ـ ـ علیه السّلام ـ فرستاد، اما شیعیانی كه حقّ را از باطل میشناختند و بینش
سیاسی قوی داشتند، و اكثریت قاطع شیعیان موجود در كوفه را درآن عصر تشكیل میدادند،
هرگز حتّی یك نفر از آنها به جنگ امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیامدند، بنابراین به
هیچ وجه نمیتوان گفت كه: «شیعیان، امام حسین ـ ـ علیه السّلام ـ را كشتند، سپس
پشیمان شده و گروه توّابین را تشكیل دادند»، و قطعاً باید این غلط اندازی، در تاریخ
، اصلاح گردد، كه از قلمهای مزدور پشت پرده، نشأت گرفته و به تاریخ نفوذ نموده
است. |
محمد محمدي اشتهاردي-يكصد و يك مناظره ص 413 |
|
|
|
|
|
|
|
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب