0

پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان

 
hoosianp2011
hoosianp2011
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1682
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
جمعه 29 بهمن 1389  12:40 PM

پرسش :

رابطه ي زهد با توسعه چگونه است؟ اگر زهد را به معناي مصرف كم تر بگيريم، آيا نتيجه ي آن، توليد كم تر و ركود نيست؟

پاسخ :

زهد پيش ازاين كه يك مفهوم اقتصادي باشد، يك مفهوم عرفاني است. زهد به معناي بي رغبتي به مال دنيا و به تعبير دقيق تر، به معناي اسير مال نشدن و دل نبستن به مال و ساير مظاهر دنياست. اين غير از زهد به معناي كم مصرف كردن است; چون ممكن است شخصي داراي سرمايه و ثروت انباشته اي باشد، اما دل به آن نبندد. به اين معنا او زاهد است; البته چنين زهدي درشرايط خاصي خود رانشان مي دهد; مثلاً اگر لازم شد كسي به جهاد برود اين جا مشخص مي شود كه آيا تعلق خاطر به مال و زندگي، مانع رفتن او به جهاد مي شود يا نه; يا در جايي بخواهد حرف حقي بزند كه به موجب آن بخشي از ثروت يا مقام خود را از دست مي دهد، اين جا اگر حرف حق را زد انسان زاهد و آزاده اي خواهد بود. اين زهد به معناي دست يافتن به درجات بالاي كمال است و طبعاً انسان براي رسيدن به اين مقام بايد خود را تمرين دهد و نبايد براي تمرين دادن به هر مقدار كه مي تواند خود را به نعمت هاي دنيوي متنعم كند، بلكه بايد نفس خود را مهار كند. وقتي از حضرت علي(عليه السلام) سؤال شد كه شما با اين مقام و جلال و مال، چرا چنين پيراهني پوشيده ايد؟ حضرت فرمودند: (هذه نفسي اُرَوِّضُها بالتقوي)، اين نفس من است كه من آن را به تقوي تمرين مي دهم; يعني با اين كار، خودم را تربيت مي كنم. انسان نياز به تربيت خود دارد و دست يافتن به مقام زاهدان، نيازمند به چنين تمريني است. اين تمرين، مستلزم اين است كه انسان داوطلبانه پاره اي از محروميت ها را بپذيرد. طبعاً چنين مسئله اي به عنوان يك مسئله ي عرفاني و اخلاقي مورد توجه است. مكلّف به اين تكليف، انسان كمال خواهي است كه بايد خودش را در چارچوب شرع رياضت دهد، تا به زهد عملي برسد; علاوه بر اين، اين زهد عملي، در شرايط ديگري نيز لازم است; مثلاً در جامعه اي كه اكثر افراد آن فقيرند، مؤمن ثروتمند نمي تواند بدون دغدغه ي خاطر، به تنعّم ناشي از ثروت خود مشغول شود و چشم از وضع مردم فقير فرو بندد و لذا يك مسئله ي اخلاقي او را وادار مي كند تا بخشي از نعمت خود را بين ديگران توزيع و تا حدي خودش را محروم كند.
هم چنين وقتي انسان در يك مقام حكومتي و اداره ي عمومي قرار گيرد، لازم است كه خودش را از پاره اي نعمت ها و لذت ها محروم كند; چون مورد توجه عامه ي مردم، به خصوص فقرا و محرومين قرار دارد; و اگر او در نعمت به سر برد، ديگران در حسرت به سر خواهند برد.
اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) وقتي از جانب علاء بن زياد حارثي دعوت شدند كه خانه ي او را با قدوم خودشان متبرك كنند و سر سفره ي او نشستند، او پرسيد نظرتان نسبت به اين خانه چيست؟ حضرت فرمودند: تو در آخرت به اين خانه بيش تر احتياج داري; مگر اين كه در اين خانه از فقرا دست گيري و اطعام كني. او كه لطفي از علي(عليه السلام) مشاهده كرد، عرض كرد: برادرم عاصم بن زياد، خانه را ترك و زندگي را رها كرده، سربه بيابان گذاشته، لباس پشمينه پوشيده و از خورد و خوراك به اندكي بسنده كرده است. حضرت فرمود: خبر كنيد بيايد. او را به محضر اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)آوردند. حضرت با عتاب به او گفت: (يا عُدَي نفسه)(عُدَي تصغير عَدوّ است); اي دشمن حقير خود! آيا تو تصوّر مي كني خداوند اين نعمت ها را آفريده و نخواسته تو از آنها بهره بگيري؟ (أمَا رَحِمتَ أَهلَكَ وَ وُلدَكَ)آيا به خانواده و فرزندانت رحم نمي كني؟ چرا زندگي ات را رها كرده اي؟ او عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! شما مرا نهي مي كني; در حالي كه (أَنتَ فِي خُشُونةِ مَلبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأكَلِكَ); خودت با لباس خشن و آن غذاي ناگوار به سر مي بري! حضرت فرمودند: (وَيحَكَ اِنِّي لَستُ كَأَنتَ); واي بر تو! من مثل تو نيستم. (اِنَّ اللهَ تَعَالَي فَرَضَ عَلَي أَئِمَّةِ الحَقِّ العَدلِ أَن يُقَدِّرُوا أَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بالفَقيرِ فَقرُهُ);[1] من اميرالمؤمنين هستم. خداوند از ائمه ي حق و عدل عهد گرفته است كه بر خود سخت گيرند و هم چون فقرا و طبقه ي ضعيف مردم باشند; يعني اين زهد مال تو نيست، بلكه مخصوص رهبران است; البته براي رسيدن به مقامات والاي انساني و عرفاني، اين زهد لازم است، ولي نه هميشه و همه جا.
در اسلام اصل بر استفاده از نعمت ها و لذت هاست و در اين مورد آيات فراواني داريم.
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ);[2]
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْم يَعْلَمُونَ);[3]
چنين آياتي، نشان دهنده ي اين است كه خداوند مؤمنين را به بهره گيري از نعمت ها تشويق مي كند; هم چنين در روايات است كه امام صادق(عليه السلام)گندم مورد نياز سالانه ي خانواده را، به هنگام به دست آمدن محصول مي خريدند و انبار مي كردند و مي فرمودند:
(النّفسُ اِذا اَحرَزَت قُوتَها اِسْتَقَرَّتْ); وقتي كه انسان قُوت و معاش خود را به دست مي آورد، دلش آرامش پيدا مي كند.
در سالي كه قحطي شد، آن حضرت به غلام خود فرمودند: چه مقدار طعام (گندم) داريم؟ عرض كرد: ما شاء الله، اين قدر داريم كه تا آخر سال بخوريم، و حال آن كه در شهر قحطي شده بود. حضرت فرمود: همه ي آن را در بازار بفروش. آن غلام بسيار تعجب كرد. عرض كرد: چنين گندمي در بازار يافت نمي شود; گندم از نوع مرغوب است. حضرت فرمودند: همين كه گفتم; ببر در بازار بفروش و با مردم، روزانه خريد كن، خوراك ما را نصفي گندم و نصفي جو قرار بده و اين ها را با هم مخلوط كن.
(فإنّا نكرَهُ أن نأكل جيّداً ويأكُلَ النّاسُ رَدِيّاً);[4] ما دوست نمي داريم كه ما گندم خوب و مردم گندم پست بخورند.
و در جايي ديگر فرمودند:
(انّي لَمِن أكثَرِ أهلِ المدينةِ مَالاً... .);[5] من يكي از ثروتمندترين اهل شهر هستم...
لباسي كه حضرت(عليه السلام) مي پوشيدند، مثل لباس عامه ي مردم نبود. وقتي كه سفيان ثوري حضرت را در حال طواف مشاهده كرد، چنين توصيف نمود: (كان عليه ثياباً رقاقاً، بياضاً); جامه اي بر تن حضرت بود، نازك و سفيد. من اعتراض كردم كه يابن رسول الله! جد شما چنين لباسي نمي پوشيد. حضرت فرمود: عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) از نظر فقر و فاقه ي عمومي، با عصر ما از نظر ثروت عمومي قابل تطبيق نيست. آن عصر، عصر فقر بود، ولي اين عصر، عصر رفاه است. من مطابق با وضع زمان و مطابق با انتظارات مردم لباس پوشيدم. سپس حضرت لباس زيرشان را نشان دادند كه براي رياضت خشن، و لباس رو براي چشم مردم نرم بود; در حالي كه لباس روي سفيان زاهدنما، جهت فريب مردم، خشن، ولي لباس زيرش نرم و مناسب با بدن بود.
پس ائمه(عليهم السلام) به عنوان زهد، از تنعّم چشم نپوشيده اند. گرچه اميرالمؤمنين(عليه السلام)مظهر زهد به معناي معنوي وعرفاني و عملي بود، آن هم در شرايطي كه يا اكثر مردم در فقر مي زيسته اند و يا خواص از بيت المال مسلمين سوء استفاده مي كردند ولي بنابر مقتضياتِ زمان و وضع زندگي هر عصري ائمه از نعمت ها استفاده مي نمودند; چنان كه حضرت صادق(عليه السلام)مي فرمايد:
(فأمّا اِذا أقبَلَتِ الدّنيا فَأَحَقُّ أَهلِهَا بِهَا أبرارُها لا فُجّارُها و مؤمنُوها لا مُنافقُوها و مُسلموها لا كفّارُها);[6] اگر دنيا اقبال كرد، كساني كه سزاوارترند، مؤمنين و خوبان و مسلمين اند، نه كفار و فاسقين و منافقين.
هم چنين قرآن كريم مي فرمايد:
(كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً);[7] هر يك از اين دو گروه (مؤمنان و كافران) از عطاي خداوند كمك و بهره مي دهيم، و عطاي پروردگارت، هرگز از كسي منع نشده است.
به نظر ما، هميشه زهد به معناي كم تر مصرف كردن نيست. شهيد مطهري (ره) درباره ي زهد مي فرمايد:
"زهد برداشت كم، همراه با كار بيش تر براي نفع مردم است; يعني در واقع زهد به معناي كم كاري نيست، بلكه به معناي كم تر بودن مؤونه و هزينه و در عين حال، فراوان تر بودن معونه و كمك انسان به جامعه است. آن چه كه با توسعه ناسازگاري دارد، كم كار كردن است".[8]
ماكس وبر در مورد توسعه ي سرمايه داري مي گويد: آن خصيصه اي كه باعث انباشته شدن سرمايه و توسعه ي اقتصادي در آن عصر شد، روحيه ي زهد بود; يعني كارفرمايان و سرمايه داران بسيار كار مي كردند و بخش كوچكي از محصول كارشان را مصرف، و بقيه را پس انداز و سرمايه گذاري مي كردند. سرمايه دار زندگي مرفّه و اشرافي ندارد. اصلاً روحيه ي اشراف فئودالي با روحيه ي بورژواي سرمايه دار، در دو نقطه ي مقابل قرار دارد; چون اشراف فئودال، كم كار و تجملاتي اند ولي سرمايه داران صنعتي پركارند و زندگي ساده دارند. امروز در ژاپن زندگي صاحبان بزرگ ترين كارخانجات، ساده، ولي ثروت آنها بسيار بزرگ است; بنابراين، زهد با توسعه ناسازگاري ندارد، بلكه پيش نياز توسعه است. پس براي رسيدن به توسعه بايد كم تر مصرف و بيش تر پس انداز كرد تا سرمايه گذاري صورت گيرد; زيرا سرمايه گذاري موتور توسعه است.
اسلام متناسب با شرايط، هم تشويق به مصرف ـ آن جايي كه وضعيت اقتصاد عمومي خوب است ـ و هم تشويق به زهد عملي (مصرف كم تر) مي كند ـ آن جايي كه وضعيت اقتصادي عمومي نابهنجار است ـ چنين زهدي لازمه ي توسعه است، نه مخالف آن; بلي، اگر زهد به معناي كم كار كردن و يا كار نكردن باشد، با توسعه سازگار نيست.
[1] . مستدرك الوسائل، ج 3، ص 315.
[2] . سوره ي مائده، آيه ي 87.
[3] . سوره اعراف، آيه ي 32.
[4] . اصول كافي، ج 5، ص 166.
[5] . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 44.
[6] . اصول الكافي، ج 5، ص 65.
[7] . سوره ي اسراء، آيه ي 20.
[8] . براي مطالعه ي بيش تر، ر. ك: سيري در نهج البلاغه، ص 247.
 

مدیر تالار مهدویت

 مدیر تالار فلسفه و کلام

id l4i: hoosianp_rasekhoon

mail yahoo:  hoosianp@yahoo.com

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

  

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها