پاسخ به:پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
یک شنبه 24 بهمن 1389 9:30 PM
پرسش :
آيا اعتقادات و پذيرش اصول دين تقليدپذير است؟ بر فرض تقليدي نبودن آيا لازم است انسان جهت وصول به اعتقادات مدلّل و برهاني ساير كارهاي ضروري زندگي را تعطيل نمايد و يا اينكه صرف دغدغه اين مسائل را داشتن و در فرصتهاي مناسب به دنبال آن بودن كافي است؟
پاسخ :
مقدمتاً اين نكته را يادآور ميشويم: دين اسلام مجموعهاي از اعتقادات، اخلاق و اعمال و شعاير ديني است. در فهم عقلاني و استدلالي توجه به اين واقعيت لازم است نميتوان براي اثبات يا نفي اين مجموعه بصورت جمعي و كلي دليل اقامه كرد و چنين برهاني وجود ندارد بلكه اعتقادات، اخلاق و شعاير ديني از نظر اثباتپذيري، نظم و ترتيب منطقي خاصي دارد بايستي از نقطه خاصي آغاز كرد و سپس مراحل بعدي را پيمود و نقطه آغازين اثباتپذيري دين اسلام، ذات الهي است كه با محكمترين دلايل عقلي فلسفي، علمي، شهودي و عرفي به اثبات ميرسد و در مراتب بعدي ساير اصول اساسي اثبات ميگردد و در پرتو اصول شعاير ديني توجيه منطقي مييابد و اخلاق والاي انساني از مخالفت اجرايي برخوردار ميگردد و چنانچه اين ترتيب منطقي در اثبات و فهم مسايل اعتقادي رعايت نگردد ممكن است براي انسان متتبع سوالات و پرسشهاي متعددي مطرح شود و در برابر چراهاي متعدد پاسخي نيابد. البته روشن است مشاوره با فرد آگاه و متخصص در مسايل اعتقادي و راهنمايي او در نيل به اين مقصود نقش اساسي ميتواند ايفا نمايد.
با توجه به اين نكته در رابطه با پرسش اول بايد گفت: اصول مسايل اعتقادي تقليدپذير نيست به اين معني كه انسان در اصول اعتقادات از مجتهدي تقليد نموده و سخنان او را بدون دليل بپذيرد زيرا اولاً قرآن كريم به شدت با منطق كساني كه ميگفتند، در عبادت اصنام و بتها از پدران و نياكان خود پيروي مينماييم، برخورد ميكند و چنين كساني را بدان جهت كه بدون دليل در مسايل اعتقادي مربوط به خداوند، از ديگران تقليد و پيروي ميكنند. مذمت مينمايد آنگاه محال است خود اسلام همان روش را در مسايل اعتقادي خود بپذيرد، و پيروي از نياكان و يا قبول سخن ديگران را بدون دانستن دليل آن، مجاز بشمارد.[1]
ثانياً: تقليد از مجتهدين مربوط به مسايل فرعي و احكام عملي است. بعد از آنكه ما دين و شريعتي را بپذيريم و از آنجايي كه نميتوانيم مسايل و احكام عملي خودمان را از متن شريعت استخراج نماييم لازم است در اين رابطه از كارشناس مسايل احكام عملي كه همانا مجتهدين است كمك بگيريم بنابراين سخنان مجتهدين از آن جهت بري ما ارزش و اعتبار دارد كه كاشف از دين و شريعتي است كه ما پذيرفتهايم اما نسبت به اصول دين نميتوانيم تقليد كنيم زيرا در صورتيكه اصول مسايل اعتقادي بررسي ما مبرهن و مدلل نشده است سخن ديگران براي ما اعتبار و ارزش ندارد آنچه براي ما معتبر و ارزشمند است ادراكات عقلاني ما است و عقل چيزي را بدون دليل نميپذيرد و صرفاً عقل در برابر دليل خضوع ميكند و تسليم ميشود و به همين جهت لازم است اعتقادات و اصول اعتقادي انسان از روي دليل باشد.[2]
البته سطوح دليل متفاوت است لزومي ندارد اعتقاد انسان حتماً از راه دلايل فلسفي محكم حاصل شود بلكه دليل عرفي و عقلايي كه موجب يقين انسان شود كافي است.
اما پاسخ پرسش دوم اين است:
ضرورت و لزوم تدبر و انديشيدن درباره حقانيت دين اسلام از عقل انسان نشأت ميگيرد با توجه به دعوت انبياي عظام كه در طول تاريخ بشريت وجود داشته و بشر را بسوي خداي يگانه فراخوانده و زندگاني جاويد ديگري را بعد از حيات دنيوي به ما نويد داده است و از كيفرها و پاداشهاي مترتب بر اعتقادات و كردارها، ما را مطلع ساخته است، وجدان آدمي به صورت حتم از انسان مي خواهد كه پيرامون آن تدبر نمايد و در صورت حقيقت داشتن وعدههاي پيامبران، خويش را از آن ضرر عظيم نجات دهد.
حتي با قطع نظر از دعوت انبياء عقل بشر ضرورت تدبر در مسايل اعتقادي را درك مينمايد زيرا انسان متفكر نميتواند در برابر اين پرسش كه از كجا آمدهام؟ و براي چه آمدهام؟ و به كجا ميروم؟ بيتفاوت ميباشد زيرا بدون پاسخ گويي به آن زندگي پوچ و بيمعني است و پاسخ آن جز توسط دين داده نشده است؟
بنابراين حاكم به لزوم تدبر و تفكر در مسايل اصولي و سياسي جهانبيني عقل است بالتبع در نحوة اينكه چگونه تفكر نمايد آيا تمام وقت خود را براي اين مهم بگذارد و يا صرفاً در فرصتهاي مناسب بدنبال پاسخيابي براي دغدغههاي مربوط به جهانبيني باشد نيز حاكم و داور عقل است.
و واضح است اگر كسي تمام وقت خود را صرف انديشيدن دربارة مسايل اصول دين نمايد و كارهاي ديگر زندگي را تعطيل نمايد، زندگي فردي و اجتماعي مختل ميشود، نظام نسبيت انسانها در هم ميپيچد، ضررهاي فراواني متوجه جامعه متدينان ميگردد و در يك كلام زندگي مردم بسوي نابودي سوق مييابد، عقل هيچ عاقلي چنين امري را تجويز نميكند.[3]
و خداوند هم به چنين چيزي راضي نيست. از اين رو صرف وقت براي اين مسئله از فرصتهاي مناسب زندگي و دغدغه پاسخيابي داشتن به مسايل سياسي جهان بيني كافي است.
جهت مطالعة بيشتر رجوع شود شود به:
1 . نقش تقليد در زندگي انسان، مصباح يزدي، مؤسسه امام خميني (ره)، چاپ اول، 1382، قم.
2 . اصول دين براي همه، رضا استادي، دارالفكر، پنجم 1380 قم.
3 . اصول عقايد و دستورات ديني، علامه طباطبايي، دفتر نشر آثار علامه طباطبايي،1384، قم.
4 . عقايد اسلامي، جعفر سبحاني، دفتر تبليغات اسلامي، اول 1379، قم.
5 . بحث آزار در اسلام، محمد محمدي ريشهري، دفتر تبليغات اسلامي، سوم 1375. قم.
از وصيتنامه امام علي ـ عليه السّلام ـ به فرزندش امام حسن ـ عليه السّلام ـ :
اي فرزندم نفس خود را معيار بين و خود و ديگران قرار بده آنچه را براي خود ميپسندي براي ديگران بپسند و آنچه را براي خود مكروه و ناخوشايند ميپنداري باري ديگران نيز مكروه بدار.
[1] . محمدرضا مظفرو سيد محسن خرازي، بدايه المعارف الداهينه، ص17م، جامعه مدرسين چاپ پنجم 1418 قم.
[2] . شهيد مطهري، مرتضي، مجموعه آثار ج1ص293، انتشارات صدرا، چاپ دوم1370، تهران.
[3] . ر.ك:ميرزا علي غروي المرسوعه از امام الخويي، 1/48چاپ اول، مؤسسه احيا آثار آيت الله خويي 1998 قم.
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب