پاسخ به:خاطراتی از زندگی شهید بهشتی
پنج شنبه 21 بهمن 1389 3:52 PM
عنوان : هرگز او را اين گونه ناراحت نديدم
راوي :خانواده شهدا
منبع :سيره شهيد دكتر بهشتي
وقتي تقي شهرام را گرفته بودند و حكم اعدام او صادر شده بود يكي از دبيرهاي سابق دوران دبيرستان من كه با ما ارتباط نزديكي داشت و قبل از انقلاب مخفي بودپس از انقلاب پيدايش شد و به منزل ما زنگ زد كه پس از آن همه سال مايه تعجب من شد كه چطور توانسته ما را پيدا كند. بعد از احوالپرسي گفت خواهشي از شمادارم . گفتم بفرماييد اگر بتوانم برايتان كاري بكنم ، هر چند شنيده ام شما مدتي ازايران رفته ايد (خواستم به او برسانم كه مي دانم در چه وضعيتي بوده و هست )انجام خواهم داد. گفت مي خواستم خواهش كنم به پدرتان بگوييد حكم تقي شهرام را متوقف كند و پرونده او را به دادگاه تجديدنظر بفرستند. من گفتم اگر حكم مراحل خود را طي كرده باشد خيلي بعيد است كه پدرم اين خواسته را بپذيردبخصوص اگر جرم او هم براي خودشان ثابت شده باشد كه ديگر معلوم است هيچ كاري نمي كنند. او گفت نه شما در جريان مسائل نيستيد لذا به ايشان اين مسئله رامنتقل كنيد. گفتم باشد. او هم گفت فردا براي نتيجه زنگ مي زنم . وقتي پدرم به منزل آمدند ساعت 5/12 شب بود و در حين صرف شام مسئله را به ايشان گفتم . به شدت برافروخته شدند كه من تا آن زمان و پس از آن به ياد ندارم ايشان را اين گونه ناراحت ديده باشم . گفتند فردا وقتي اين خانم تلفن زد به او بگو در آن زمان كه مبارزان مسلماني كه همرزم آنها بودند مثل شريف واقفي را بردند كشتند و حتي جسد آنها را هم سوزاندند ايشان (شهرام ) يادش نبود كه اين كارها چنين عاقبتي خواهد داشت . بعد گفتند پرونده ايشان دقيقاً مطالعه شده و كاملاً براي ما مسلم است كه اين حكم صحيح صادر شده و ايشان محكوم است و به هيچ وجه تغييري در آن داده نخواهد شد.
ملوك السادات بهشتي
کتابخانه الکترونیکی شهید غلامرضا زهره منش
بزرگترین سازنده کتابخانه های جامع موبایل و کامپیوتر در اینترنت