0

یك معلم دلسوخته

 
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

یك معلم دلسوخته
دوشنبه 21 بهمن 1387  11:21 PM

 لحظه‌ی زخمی‌شدن حباب

 

دست‌ همو گرفتیم و پریدیم توی عمیق. زود و سریع رسیدیم به عمق 4متری و تو خیلی نرم چهارزانو نشستی کف استخر. و من با فشار دست تو. 


من شبیه حباب‌هایی که هر چند ثانیه یک ‌بار رها می‌شدند، به سرعت می‌خواستم به سطح برگردم؛ ولی تو آرام مثل نگاهت، تازه داشتی به عمق می‌رسیدی.



یادت هست؟! آن ‌روز این من بودم که اکسیژن کم آوردم؛ هنوز یک دقیقه تمام نشده بود و من از ترس چند متر آبِ بالای سرم، شروع کردم به دست و پا زدن. و تو به شوخی، محکم دستم را گرفته بودی تا در عمق نگهم داری؛ ولی ظرفیت سینه‌ی من تمام شده بود. و طاقتم کم بود.



یادت هست؟! آن‌قدر ترسیده بودم که پایم موقع بالا رفتن توی پهلویت خورده بود. خیلی ترسیده بودم؛ از خفگی. از اینکه شوخی شوخی "جوان ناکام" بشوم.


مرگ را مثل چند قلپ آب خوردن جلوی چشم‌هایم می‌دیدم. آخرین حباب‌های اکسیژنم که تمام شد، همان زیر آب فریاد زدم: "ولم کن مسخره..." و آب هجوم آورده بود به حمایت از تو.



تا رهایم کنی و دوباره برسم به سطح؛ چند قلپ آب خورده بودم و تا دروازه‌ی مرگ پیش رفته بودم.

بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com


اما امروز این تو بودی که اکسیژن کم آورده بودی؛ امروز نه، تمام این 4 سال که زخم سینه‌هایت سر باز کرده بودند؛ تمام این 4سال که از تاول گاز خردل زخم بر می‌داشتی. تمام این 4سال که حتی تحمل عطر گل‌ محمدی را هم نداشتی.



یادت هست؟! در تمام این 4سال هر روز اکسیژن کم‌ می‌آوردی و هر روز تا دروازه‌ی مرگ پیش می‌رفتی؛ تا امروز که باز رهایم کردی و رفتی.


رهایم کردی، مثل حباب‌هایی که هر چند ثانیه یک‌بار از جداره‌ی دستگاه اکسیژن، رها می‌شدند؛ به سطح می‌رسیدند و آرام می‌ترکیدند. 



و تو مثل نگاهت، تازه داشتی به عمق می‌رسیدی.

 

 

 

مجتبی زحمتکش

 

بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بیست دات كام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com  

یه سوال....

بعضی ها اکسیژن ها رو گذاشتند...تا من و تو اکسیژن کم نیاریم... و به عمق برسیم...

الان کجای راهیم؟؟؟

تونستیم یا نه؟

 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها