خطبه بدون (الف) حضرت علی (ع)
چهارشنبه 4 آذر 1388 4:30 PM
خطبه بدون «الف» حضرت علی (ع) در کنار صحابه اش
روزی امیر
المؤمنین علی علیه السلام در کنار اصحابش نشسته بود،و یاران آن حضرت در
مورد «خط» و «حروف»بحث میکردند،و به این نتیجه رسیدند که در میان حروف«الف»از همه
بیشتر مورد استعمال قرار گرفته است،و صحبت کردن بدون بکارگیری آن بسیار مشکل و
دشوار است، حضرت با شنیدن این صحبتها بدون درنگ شروع به خطبه طولانی کرد که از
نظرتان میگذرد
:
حمدت من عظمت منته،و سبغت
نعمته،و سبقت غضبه رحمته،و تمت کلمته،و نفذت مشیعته،و بلغت قضیته،حمدته حمد مقر
بربوبیته،متخضع لعبودیته،متنصل من خطیئته،متفرد بتوحید،مؤمل منه مغفرة تنجیه،یوم
یشغل عن فصیلته و بنیه،و نستعینه و نسترشده و نستهدیه،و نؤمن به و نتوکل علیه،و
شهدت له شهود مخلص مؤقن،و فردته تفرید مؤمن متیقن،و وحدته توحید عبد مذعن،لیس له
شریک فی ملکه،و لم یکن له ولی فی صنعه،جلعن مشیر و وزیر،و عن عون معین و نصیر و
نظیر،علم فستر،و بطن فخبر،و ملک فقهر،و عصی فغفر،و حکم فعدل،لم یزل و لم یزول،لیس
کمثله شیء،و هو بعد کل شیء رب متعزر بعزته متمکن بقوته،متقدس بعلوه،متکبر
بسموه،لیس یدرکه بصر،و لم یحط به نظر،قوی منیع بصیر سمیع،رئوف رحیم،عجز عن وصفه من
یصفه،و ضل عن نعته من یعرفه.قرب فبعد،یجیب دعوة من یدعوه،و یرزقه و یحبوه ذو لطف
خفی،و بطش قوی،و رحمة موسعة،و عقوبة موجعة،رحمته جنةعریضةمونقة،و عقوبته جحیم ممدودة موبقة
و شهدت ببعث محمد رسوله،و عبده و صفیه،و نبیه و نجیه،و حبیبه
و خلیله،بعثه فی خیر عصر،و حین فترة و کفر،رحمة لعبیده،و منة لمزیده،ختم به نبوته،و
شید به حجته،فوعظ و نصح،و بلغ و کدح،رئوف بکل مؤمن،رحیم سخی،رضی ولی زکی،علیه رحمة
و تسلیم،و برکة و تکریم،من رب غفور رحیم،قریب مجیب
.
وصیتکم محشر من حضرنی
بوصیة ربکم،و ذکرتکم بسنة نبیکم،فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم،و خشیة تذری دموعکم،و
تقیة تنجیکم قبل یوم تبلیکم و تذهلکم،یوم یفوز فیه من ثقل وزن حسنته،و خف وزن
سیئته،و لتکن مسالتکم و تملقکم مسالة ذل و خضوع،و شکر و خشوع،بتوبة و تورع،و ندم و
رجوع و لیغتنم کل مغتنم منکم صحته قبل سقمه،و شیبته قبل هرمه،وسعته قبل فقره،و
فرغته قبل شغله،و حضره قبل سفره،قبل تکبر و تهرم و تسقم،یمله طبیبه،و یعرض عنه
حبیبه،و ینقطع غمده،و یتغیر عقله،ثم قیل:هو موعوک،و جسمه منهوک،ثم جد فی نزع شدید،و
حضره کل قریب و بعید،فشخص بصره،و طمح نظره،و رشح جبینه،و عطف عرینه،و سکن حنینه،و
حزنته نفسه،و بکته عرسه،و حفر رمسه،و یتم منه ولده،و تفرق منه عدده،و قسم جمعه،و
ذهب بصره و سمعه،و مدد و جرد،و عری و غسل،و نشف و سجی،و بسط له و هییء،و نشر علیه
کفنه و شد منه ذقنه،و قمص و عمم،و ودع و سلم،و حمل فوق سریر،و صلی علیه بتکبیر،و
نقل من دور مزخرفة،و قصور مشیدة،و حجر منجدة،و جعل فی ضریح ملحود و ضیق مرصود،بلبن
منضود،مسقف بجلمود،و هیل علیه حفره،و حثی علیه مدره،و تحقق حذره،و نسی خبره،و رجع
عنه ولیه و صفیه،و ندیمه و نسیبه،و تبدل به قرینه و حبیبه،فهو حشو قبر،و رهین
قفر،یسعی بجسمه دود قبره،و یسیل صدیده من منخره،یسحق تربة لحمه،و ینشف دمه،و یرم
عظمه حتی یوم حشره،فنشر من قبره حین ینفخ فی صور،و یدعی بحشر و نشور.فثم بعثرت
قبور،و حصلتسریرة صدور،و جیء بکل نبی و صدیق و شهید،و توحد للفصل قدیر بعبده خبیر
بصیر فکم من زفرة تضنیه و حسرة تنضیه،فی موقف مهول،و مشهد جلیل،بین یدی ملک عظیم،و
بکل صغیر و کبیر علیم فحینئذ یلجمه عرقه،و یحصره قلقه،عبرته غیر مرحومة،و صرخته غیر
مسموعة،و حجته غیر مقبولة،زالت جریدته،و نشرت صحیفته،نظر فی سوء عمله،و شهدت علیه
عینه بنظره،و یده ببطشه،و رجله بخطوه و فرجه بلمسه،و جلده بمسه،فسلسل جیده،و
غلتیده،و سیق فسحب وحده فورد جهنم بکرب و شدة،فظل یعذب فی جحیم،و یسقی شربة من
حمیم،تشوی وجهه،و تسلخ جلده یضربه ملک بمقمع من حدید،و یعود جلده بعد نضجه کجلد
جدید،یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم،و یستصرخ فیلبثحقبة یندم،نعوذ برب قدیر،من شر کل
مصیر،و نساله عفو من رضی عنه،و مغفرة من قبله،فهو ولی مسالتی،و منجح طلبتی،فمن زحزح
عن تعذیب ربه جعل فی جنته بقربه،و خلد فی قصور مشیدة، و ملک بحور عین و حفدة،و طیف
علیه بکئوس،و سکن حظیرة قدس،و تقلب فی نعیم،و سقی من تسنیم،و شرب من عین سلسبیل،و
مزج له بزنجبیل،مختم بمسک و عبیر،مستدیم للملک،مستشعر للسرور،یشرب من خمور،فی روض
مغدق،لیس یصدع من شربه،و لیس ینزف
.
هذه منزلة من خشی ربه،و حذر نفسه
معصیته،و تلک عقوبة من جحد مشیئته،و سولت له نفسه معصیته،و هو قول فصل،و حکم عدل،و
خبر قصص قص،و وعظ نص،«تنزیل من حکیم حمید»نزل به روح قدس مبین،علی قلب نبی مهتد
رشید،صلت علیه رسل سفرة مکرمون بررة،عذت برب علیم، رحیم کریم،من شر کل عدو لعین
رجیم فلیتضرع متضرعکم،و لیبتهل مبتهلکم،و لیستغفر کل مربوب منکم لی و لکم و حسبی
ربی وحده
.
(تر جمه ی متن خطبه در ادامه ی مطلب)
«ستایش می کنم کسی را که منّتش
عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت
یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است
.
ستایش می
کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش
(
بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود
او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در
روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می
سازد
.
از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می
کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به
یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می
شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش
یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و
نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان
آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و
او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی
است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه
زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی
.
پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش
پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را
نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا
و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در
وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به
علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند،
اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان
و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش
جهنمی در بسته و هلاکت بار
.
و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و
آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین
)
برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی
برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به
)
پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت
بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر
مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود
.
رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و
مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد
.
ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به
تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما
باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که
نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار
شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و
فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد
.
هر
کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از
تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ،
غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد
که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه
گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت
نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و
وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان
سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد
.
(
در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و
فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده
بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش
پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده
اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او
افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده
اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار
داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می
نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و
برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش
کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته
سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که
از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و
خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و
ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند
.
اکنون درون قبری قرار گرفته و به
مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش
روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و
بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای
حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه
هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به
تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر
بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین
گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ
و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام
عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه
ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او
پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی
کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد
.
چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن
(
به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند
.
فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از
کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان
کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به
وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به
سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به
پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران
جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در
جهنم می ماند
.
به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای
)
و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم
همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل
خواهش و تقاضای من است
.
پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به
قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و
سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی
)
پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار
به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه،
سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط
آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی
)
پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می
گردد. این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن
(
نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی
آفریدگارش را برایش تزیین نماید
.
این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی
بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که
(
درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس
(
برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند
منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او
باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از
شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر
آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما
افـتادگـــــی آموز اگـر طالب فـــیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است