يکي از روزهاي سال 1345 در کنار نخلهاي سر به فلک کشيده آبادان آقاي خانعلي صاحب فرزندي به نام عباس شد، مشکلات اهل خانه بسيار بود، اما آنها با تلاش و کوشش فراوان براي تربيت اسلامي او همت نمودند و عباس توانست در سايه اين زحمات رشد کند.سال چهارم ابتدايي را که به پايان رساند؛ به کار در کارگاه مکانيکي روي آورد و در زمان رژيم پهلوي در صف سربازان روحالله (ره) قرار گرفت.عباس همراه مردم غيور ايران مشتاقانه براي تشکيل حکومت اسلامي تلاش نمود،با شکوفائي انقلاب و بازگشت امام امت به ايران قهرماني سر از پار نميشناخت اما اين شادي نيز ديري نپائيد که با حمله رژيم بعثي مردانه جنگيد و بعد از مدتي همراه بسيج سپاه پاسداران قير براي اولين بار به جبهه رفت و دو ماه با رژيم بعثي مردانه جنگيد. 4 الي 5 ماه در شهر کنار خانواده ماند و براي بار دوم قدم برخاک خونين جبهه نهاد.عباس در حمله بزرگ بصره به وسيله ترکش خمپاره مجروح شد.رزمندگان اسلام او را به بيمارستان شيراز انتقال دادند اما او بار سفر بسته بود، و در سن 16 سالگي به شهادت رسيد.