ليست شهداي دفاع مقدس (ه)

گرماي داغ هفتم مردادماه سال 1340 كشاورزان روستاي محمدآباد هراتي از توابع شهرستان زابل را بي‌تاب كرده بود. اما در چادر آقاي هراتي اسكندري غوغائي بر پا بود. حسن در ميان هلهله و شادي خانواده‌اش چشم به جهان گشود. او دوران كودكي را در چادر گذراند،‌ تا اينكه پدر خانه‌اي از خشت ساخت، و آرام آرام فرزندش را به ذكر و ياد اهل‌بيت(ع‌) آشنا نمود. حسن ابتدا در مكتب‌خانه قرائت قرآن را آموخت. سپس براي آموختن دانش راهي روستاي همجوار شد، وي چندي بعد دوره راهنمايي را در زابل به پايان رساند و تحصيلاتش را در رشته برق ادامه داد. در همين زمان انقلاب اسلامي به اوج خود رسيد، هراتي اسكندري نيز پيام روحانيون را به مردم زادگاهش رساند و خود در اغلب تظاهرات‌ها شركت مي‌كرد.
او به اصرار مردم روستا به عضويت انجمن شوراي اسلامي درآمد. وي پس از اخذ مدرك ديپلم براي انجام وظيفه به سپاه پاسداران رفت و دو سال بعد در جمع دلاوران سپاه قرار گرفت. او در اين سال در رشته نقشه‌كشي دانشگاه يزد پذيرفته شد،‌ اما دانشكده عشق الهي او را به سوي ديار نور كشاند. حسن در عمليات‌هاي بسياري شركت نمود و چندين مرتبه مجروح گشت، حتي يكبار در آزادسازي مهران به علت استنشاق گازهاي شيميايي در بستر بيماري افتاد. او براي مدتي فرماندهي اطلاعات عمليات سپاه زابل را بر عهده داشت،‌ سرانجام مسئول فرماندهي گردان 409 حمزه سيد الشهدا از لشگر 41 ثار‌الله براي شركت در مرحله دوم عمليات كربلاي 5راهي سرزمين داغ شلمچه شد، حسن در كنار «نهر جاسم» بر اثر اصابت تركش گلوله به ناحيه گردن و پهلو بر زمين افتاد. خون سرخ قامت رعنايش را گلگلون ساخت. پس از سي و نه روز پيكر پاكش را به روستاي كرباسك انتقال دادند.

منبع:كتاب بر بلنداي خاكريز