پاسخ به:زيباترين خاطرات مقام معظم رهبری در طول سال هاي دفاع مقدس
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:24 PM
به ياد اباعبدالله(ع) در يكي از همين روزهايي كه ما در خطوط جبهه حركت ميكرديم، يك نقطهاي بود كه قبلاً دشمن متصرف شده بود؛ بعد نيروهاي ما رفته بودند آنجا را مجدداً تصرف كرده بودند. منبع: نشريه امتداد - صفحه: 37 راوي: مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي
بنده داشتم از اين خطوط بازديد ميكردم و به يگانها و به سنگرها و به اين بچههاي عزيز رزمندهامان سر ميزدم؛ يك وقت ديدم يكي دو تا از برادران همراه من خيلي ناراحت، شتابان، عرقريزان، آشفته آمدند پيش من و من را جدا كردند از كساني كه داشتند به من گزارش ميدادند كه يك جملهاي بگويم، ديدم كه اينها ناراحتند. گفتم چيه؟ گفتند كه بله ما داشتيم توي اين منطقه ميگشتيم يك وقت چشممان افتاده به جسد يك شهيدي كه چند روز است اين شهيد بدنش در زير آفتاب اينجا باقي مانده.
من به شدت منقلب شدم و ناراحت شدم و به آن برادراني كه مسئول بودند در آن خط و در آن منطقه، گفتم سريعاً اين مسأله را دنبال كنيد؛ جسد اين شهيد را بياوريد و جسد شهداي ديگر را هم كه در اين منطقه ممكن است باشند جمع كنيد. اما در همان حال در دلم گفتم قربان جسد پاره پارهات يا اباعبدالله، اينجا انسان ميفهمد كه به زينب كبري چهقدر سخت گذشت، آن وقتي كه خودش را روي نعش عريان برادرش انداخت و با آن صداي حزين با آن آهنگ بياختيار كلمات را در فضا پراكند.