پاسخ به:این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:17 PM
كرم
روز اولي كه رفتم اورژانس مجروحي آوردند كه ساق پايش تركش خورده بود.
بچههاي ما در اين عمليات در ضمن حمله به پيشروئيهائي نائل آمده بودند. بعد عراق پاتك كرده بود و قسمتهائي را پس گرفته بود.
تعدادي از رزمندگان در منطقهاي بين دو نيرو، يا شهيد شده بودند و يا مجروح و همان جا مانده بودند و اين رزمنده تعريف ميكرد كه: نيروهاي عراقي آمدند و به همه تير خلاص زدندو بعد آمدند سراغ من، به قدري ضعيف شده بودم كه ناي نفس كشيدن و حتي نگاه كردن نداشتم. چند لگد محكم به من زدند. هيچ حسي حتي براي آخ گفتن نداشتم.
وقتي ديدند كه از اين جسد صدا و حركتي نميبينند، رفتند.
اين مريض سي و پنج تا چهل روز تا حمله بعدي همانجا مانده بود.
نه ميدانست ايران كدام طرف است و نه عراق. در كنار بركه كوچك آبي، طي اين مدت فقط علف و گياههاي زمين را ميخورد. خودش ميگفت 85 كيلو بودم، ولي چيزي كه ما ميديدم چيزي حدود 44 _ 43 كيلو بود.
من با آقاي دكتر سمنانيان كه الان رئيس دانشگاه تربيت مدرس است، از محل زخم پايش كرم در ميآورديم.
اين مريض، اصفهاني بود و لهجه شيرين اصفهاني داشت و الحمدالله پايش را كه هيچ اميدي به حفظش نداشتيم، آقاي دكتر فاضل دبريدمان انجام دادند و در كمال ناباوري، سالم نگه داشتند.