پاسخ به: خاطره اولین اعزام
چهارشنبه 13 بهمن 1389 2:48 PM
پدر و پسر 2
پدرجان شما و پسرتون بايد بريد آموزش ببينيد. فوراً كه نميشه رفت خط مقدم.
پدر سالها قبل، از طرف فداييان اسلام آموزش نظامي ديده بود.
تاييديه فداييان اسلام را زدند روي پروندهي پدر.
پدر اعزام شد منطقه و پسر رفت براي آموزش نظامي.
به سرعت كار ميكرد؛ تمام محصول آن سال را با دقت و به تنهايي درو و انبار كرد. پدرش براي كار مهمي به تهران رفته بود.
پدر به مزرعه رسيد. كار درو تمام شده بود. با تعجب به مزرعه نگاه ميكرد.
استراحت نكرد. بعد از درو و انبار محصولات، يكراست به جبهه رفت.
منبع: كتاب وقتي سفرآغازشد - صفحه: 69