0

يه خاطره از يه رزمنده

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

يه خاطره از يه رزمنده
سه شنبه 19 آبان 1388  10:02 PM

 گناه بزرگي كردم كه به اين مجلس آمدم 
يك وقتي علي به جلسه اي رفته بود كه تمام وزرا در آن حضور داشتند

. وقتي همه سخنراني كردند و نوبت به علي رسيد،

 به او گفتند: "تو يك چيزي بگو. " او گفته بود: "من نمي توانم چيزي بگويم، چون شركت در اين مجلس براي من خيلي گران تمام شد

.گناه بزرگي كردم كه به اين مجلس آمدم، چون مگر ما مسلمان نيستيم؟اول كه داخل مجلس آمديم،حتي يك بسم الله نگفتيد،با يك آيه قرآن مجلس را شروع نكرديد.

 الان كه اينجا را ترك كنم، به قم مي روم و در آنجا طلب استغفار مي كنم.

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها