0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  11:15 AM



ليلة القدر

شب قدرِ سال 66 در كمپ 7 بوديم. عراقي‌ها تهديد كرده بودند كه: « حق بيدار ماندن و نماز خواندن نداريد »! چند نفر از بچه‌هايي كه برنامه‌هاي فرهنگي را سياست‌گذاري مي‌كردند، مخفيانه دور هم جمع شدند. اگر در مقابل دشمن عقب‌نشيني مي‌كرديم، قدم‌هاي بعدي را هم جلو مي‌گذاشتند. قرار شد كه ساعت 12 نيمه شب بچه‌هاي همه‌ي آسايشگاه‌ها بلند شوند و نماز صد ركعتي را شروع كنند.
ساعت 11 شب، كم‌كم سربازها با چوب و كابل وارد اردوگاه شدند. آن شب تعدادشان زيادتر شده بود. آن‌ها شروع كردند به قدم زدن. گويا منتظر بودند. من اولين نفري بودم كه در آسايشگاهمان نماز را شروع كردم. در ركعت اول بعد از حمد سوره‌ي كافرون خواندم. دو ركعت اول كه تمام شد، مي‌خواستم از پشت پنجره چيزي بردارم؛ يك مرتبه جاسم، سرباز عراقي پشت گردنم را گرفت. جاسم گاوي هيكل بزرگي داشت. او مرا كشيد جلوي نرده‌هاي پنجره و تا مي‌توانست، به من زد.
من هم از لج او مثل كسي بودم كه نماز مي‌خواند. تمام اذكار را مي‌گفتم. اين باعث شد كه بچه‌هاي ديگر نمازشان را ادامه دهند. آن شب عراقي‌ها ربع ساعت فشار آوردند. وقتي مستأصل شدند، گفتند: « نماز بخوانيد، اما آهسته‌تر »! دشمنان عقب‌نشيني كردند و دوستان صد ركعت نماز ليله‌القدر را با آرامش خواندند.
   

راوي:فريبرز خوب نژاد

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 217

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها