0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  10:58 AM

تشنه نماز

قطعنامه‌ي 598 پذيرفته شده بود؛ اما عراقي‌ها مي‌خواستند بر تعداد اسيرانشان بيفزايند. آن‌ها ما را غافلگيرانه در اول مرداد 67 اسير كردند. خيلي از بچه‌ها زخمي شدند و مداوايي در كار نبود؛ حتي پارچه‌اي كه روز زخم‌ها بسته شود.
من جواني را ديدم كه تركش يا تير خورده بود و از دهان و گردنش خون مي‌ريخت. در همان چند ساعت اول خيلي ضعيف شده بود. در كنارش بودم ولي نمي‌توانستم كاري انجام دهم. چشمم كه در چشمش افتاد، فهميدم كه كاري دارد. با اشاره به من گفت: « كمي خاك بياور تا تيمم كنم مي‌خواهم نماز بخوانم. » به او گفتم:‌ « شما الآن نمي‌تواني با اين بدن خون‌آلود و صورتي كه از آن خون مي‌ريزد، نماز بخواني. »
او پافشاري مي‌كرد كه من خواسته‌اش را انجام دهم. همان دوروبر، جز يك آجر چيزي پيدا نكردم. او آجر را به سختي خرد كرد و دست‌هايش را بر آن زد. پس از تيمم غرق در نماز شد. نمازش استثنايي و تماشايي بود.
وقتي نماز مي‌خواند، پيش خود مي‌گفتم: « همه تشنه‌ي آبند و او تشنه‌ي نماز! چه روحيه‌اي! »
   

راوي:غلام علي حقدادي

 

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 14

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها