0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  10:55 AM

بسيجي عاشق

نمازهاي خاشعانه‌اش پزشك عراقي را در بيمارستان متأثر كرده بود.
در اردوگاه كه بود، تمام وقتش را گذاشته بود براي بچه‌ها و به زخمي‌ها خدمت مي‌كرد. او " محمدحسين راحت‌خواه " اهل ايذه بود. وقتي سرطان معده به جانش افتاد و بردنش بيمارستان، همه چشم انتظار آمدنش بودند. آن‌جا هي مي‌گفت: « سوختم، سوختم. »
يك روز نمازش را كه خواند، يك تشت خواست. سرش را كرد توي تشت، يك لخته‌ي بزرگ خون از دهانش بيرون ريخت بعد هم آرام گرفت. پزشك عراقي طاقت را از دست داده بود و زار زار گريه مي‌كرد.
ديگر آن بسيجي عاشق به اردوگاه برنگشت. مزارش هم در قبرستان « وادي عكاب » غريب بود. صليب سرخ فقط گزارش داد: « قبر شماره‌ي 47 »
   

راوي:حميد كاووسي حيدري

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 68

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها