پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389 6:21 PM
نقاشي امام (ره) اولين سالگرد ورود ما به اردوگاه 17، مصادف با اولين سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) بود. در اين اردوگاه راحتتر از اردوگاه 13 رمادي بوديم. آنجا اگر كسي به امام (ره) فكر ميكرد، عراقي ها بيچارهاش ميكردند. منبع: ماهنامه سبزسرخ - صفحه: 6
روز چهلم امام، 16 نفر از بچهها كنار هم جمع شدند و براي امام (ره) فاتحه خواندند. بعثيها بعد از شنيدن اين ماجرا، آنها را يك هفته در يك اتاق 2×3 نگه داشتند. اما اردوگاه 17 به بركت آقاي ابوترابي توانسته بود، خيلي از سدها را از بين ببرد.
بالاخره در سالگرد امام (ره)، يكي از دوستان به سراغم آمد و گفت: «من يك عكس دارم، برايم نقاشي ميكشي؟» آن روزها من عكس خانوادهي بچهها را برايشان نقاشي ميكشيدم. تمام مدادرنگيهاي صليب سرخ را در اردوگاه به من ميدادند. قبول كردم كه آن عكس را نيز نقاشي كنم. اما او گفت به يك شرطي. برايم جالب بود، كارت پرس شدهاي را نشانم داد. دلم ريخت، نميدانم از ترس بود يا خوشحالي، سعي كردم خود را كنترل كنم. او اين عكس را از آغازين روزهاي اسارت از ديد بعثيها پنهان داشته بود.
شب، خودم را براي نقاشي اين تصوير آماده كردم؛ اما از بدشانسي، من جايي ميخوابيدم كه سربازهاي عراقي هر وقت از كنار پنجره عبور ميكردند، مرا ميديدند. بايد ساعت 10 شب نيز ميخوابيديم. به ناچار ملحفهي سفيدي كه داشتم به صورت پشهبند درآوردم، به طوري كه راحت در زير آن بتوانم به كارم برسم. موقع كشيدن عكس بدنم ميلرزيد. سرباز عراقي صدايم زد. وحشتزده بيرون آمدم. با دست اشاره كرد، چرا لختي؟ گفتم: «سيدي! جرب»
البته پنجههاي دستم را به نحوي كه بيانگر خارش در بدنم باشد روي دست ديگرم كشيدم. سرباز عراقي پوست صورتش را در هم كشيد و رفت. روز بعد عكس اصلي را به دوستم برگرداندم و عكس رنگي را كه در يك صفحهي a4 كشيده بودم، به دوستانم نشان دادم. حتي يكي از بچهها عكس را از من گرفت تا در تنهايي با آن نجوا كند. ولي صبح روز بعد گفت: «عظيم آن را پاره كرده» با ناراحتي به سراغ آقا عظيم رفتم، اما او پاسخ داد: «تو خواستي با كشيدن عكس دل بچهها را شاد كني و اين كار را كردي، و من گرچه برايم بسيار سخت بود، اما با پاره كردن آن جان بچهها را حفظ كردم».
با اين جمله عصبانيتم فرو نشست و از انتخاب حاج آقا ابوترابي كه عظيم را به شايستگي به عنوان مسئول آسايشگاه انتخاب كرده بود، لذت بردم.