پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
چهارشنبه 6 بهمن 1389 2:26 PM
شوك الكتريكي مرا به اتاق انتهاي راهرو كه در بسيار ضخيمي داشت بردند. سربازها بدون هيچ ترحمي مرا روي صندلي نشاندند و دستهايم را از پشت بستند، بعد به گوشم برق وصل كردند. هربار كه به گوشم برق وصل ميكردند، سرباز عراقي تكرار ميكرد: «از كدام دسته و واحد اطلاعات عمليات هستي؟» منبع: كتاب مقاومت دراسارت جلد1 - صفحه: 108
ديگر طاقت نداشتم، بر اثر شوك الكتريكي تمام بدنم لرزه و تپش پيدا كرده بود. وقتي دستهايم را باز كردند، به زمين افتادم و چون پاسخ مورد نظرشان را نميگرفتند، دوباره روي صندلي قرارم ميدادند و حركت از نو تكرار ميشد.
چشمهايم به سختي باز مي شد، سوزش شديدي در اطراف پلكهايم احساس ميكردم و گوشم نيز به سختي صداها را تشخيص ميداد، با اين حال هنوز كافران بعثي دستبردار نبودند.