پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 6:25 PM
توي قبر العماره كه بوديم، ظرفهاي غذا آنقدر كثيف بود كه بيشترمان اسهال گرفته بوديم. از دستشويي هم خبري نبود. بوي كثافت، اتاق را برداشته بود. پايم عفونت كرده بود. درد ميكرد. همه چيز شكنجه بود. صداي نالهي زخميها، بوي تعفّن، گرما، گرسنگي و تشنگي انگار همهي اينها دورهام كرده بود و نميگذاشت به چيز ديگري فكر كنم. منبع: كتاب دوره ي درهاي بسته - صفحه: 25
جايم فقط اندازهي تنم بود. نميتوانستم دستم را بالا بياورم و مگس را از صورتم بپرانم. انگار توي قبر بودم.