0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389  6:08 PM

الموت لصدام

آن‌قدر باحال نماز مي‌خواند كه پزشك عراقي هم محو نماز خواندنش شده بود.
توي اردوگاه تمام وقتش را مي‌گذاشت براي خدمت به زخمي‌ها و انجام كارهاي سايرين تا اين‌كه سرطان معده امانش را بريد.
از پزشك عراقي يك تشت خواست و سرش را كرد توي آن. يك لخته‌ي بزرگ از دهانش بيرون آمد و بعد هم آرام گرفت. پزشك عراقي بالاي سرش نشسته بود و زار زار گريه مي‌كرد.
بعثي‌ها دورمان كرده بودند. يكي‌شان آمد جلو و گفت: بگوييد « انصر لصدام »
ولي كسي صدايش درنيامد. همين‌طور بالاي سرمان راه مي‌رفت. دفعه‌ي بعد كه گفت: بگوييد انصر لصدام، يكي از بچه‌ها فرياد زد: « الموت لصدام »
افسر عراقي لوله‌ي اسلحه‌اش را گرفت روي صورت او و ماشه را چكاند. دوباره شليك كرد.
مي‌شمرديم؛ سي بار به جنازه‌اش شليك كرد.

منبع: مجله شميم عشق    

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها