پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 6:01 PM
آزادي رحيم با محمود كه اهل كرمانشاه بود، كنار هم ميخوابيدند. چون هر چهار نفر يك پتو داشتند و هر نفر 25 سانتيمتر جا. منبع: كتاب وحشت گاه اسارت - صفحه: 23
رحيم منافق و مزدور بود. بچهها دل خوشي از او نداشتند. يك روز كتك مفصلي به او زدند. او هم به تحريك كردهاي ديگر در صدد انتقام برآمد و زماني كه محمود امجديان از حمام برميگشت، از پشت به او حمله كرد و با درفشي كه قبلاً تهيه كرده بود، قلب پر درد اسير دهسالهي اردوگاه را تنها ده روز قبل از تبادل اسرا، شكافت و او در آستانهي آزادي، از قفس تنگ دنيا رخت بربست.