پروين اعتصامي4
شنبه 2 بهمن 1389 2:49 PM
ويژگى شعر پروين اعتصامى
عصرى كه پروين در آن زندگى مىكرد، عصر تحوّل و دگرگونى بود. روشنفكران و نويسندگان در آن زمان سعى مىكردند با نوشتن مقالات يا سرودن اشعارى ذهن مردم را براى يك انقلاب آماده كنند و مىخواستند مردم در برابر حكومت استبدادى ساكت نباشند و تن به ظلم و جور بيگانگان ندهند. درست در همان سالى كه پروين به دنيا آمد، مظفّرالدّين شاه فرمان مشروطه را امضا كرد و بعد از انقلاب مشروطه ما شاهد فراز و نشيبهايى در مسايل سياسى، اجتماعى و فرهنگى در سرزمين خود هستيم. در دورهاى كه پروين مىزيست، انتشار روزنامهها به مقدار زياد گسترش يافت. حتّى تعدادى از اين روزنامهها در خارج از كشور به زبان فارسى منتشر مىشد و شاعران و نويسندگان سعى مىكردند با فرستادن سروده يا مقالهاى، عقيدهى خود را مطرح كنند و مردم را عليه حكومت استبدادى بشورانند. مظفّرالدّين شاه پنج ماه پس از صدور فرمان مشروطه درگذشت و پسرش محمّدعلى ميرزا به پادشاهى رسيد. محمّدعلى ميرزا مخالف مشروطه و مجلس بود. بعد از اختلافاتى كه بين مشروطهخواهان بهوجود آمد؛ محمبدعلى ميرزا از اين فرصت استفاده كرد و مجلس را به توپ بست و دستور داد تا عدّهاى از آزاديخواهان را به قتل برسانند. مردم تهران و تبريز با شنيدن خبر به توپ بستن مجلس، دست به شورش زدند. محمّدعلى ميرزا به سفارت روس پناهنده شد و پسرش احمد ميرزا در سال 1288 شمسى به سلطنت رسيد. ولى حكومتش زياد طول نكشيد و در سال 1304 از مقام پادشاهى عزل شد. سرانجام رضاخان پس از كودتاى سوم اسفند 1299 فرمانده كلِّ قوا گرديد و در سال 1304 به پادشاهى ايران برگزيده شد.(21)
استبداد رضاخان روزگار را بر مردم تنگ كرده بود. با اين وجود جنگ جهانى اوّل دردسر بزرگترى بود كه گريبانگير مردم ايران شده بود. دخالتهاى انگليس و روس استقلال كشور را به خطر مىانداخت. در همين دوره است كه بهار بهخاطر سخنان آزادىخواهانهاش تبعيد مىشود و ميرزاده عشقى به خاطر سرودن اشعار وطنى و سياسى كشته مىگردد. فقر، بىسوادى و بدتر از همه استبداد رضاخانى همانند جغدى شوم بر سر ملّت ايران سايه انداخته بود و پروين در چنين جامعهاى زندگى مىكرد و مىدانست كه اگر دست از پا خطا كند يا همانند بهار تبعيد مىشود و يا مثل ميرزاده عشقى و فرّخى يزدى كشته خواهد شد. حتّى گفته مىشود كه رضاخان مىخواست او را نديمهى ملكه بكند، ولى پروين با اين كار مخالفت كرد.(22)
با چنين اوضاعى پروين كه خواهناخواه تحت تأثير محيط اطراف خود قرار داشت، نه مىتوانست خود را به غفلت و بىخبرى بزند و از درد و رنج مردم جامعهى خود سخن نگويد و نه مىتوانست بىمحابا از آزادى انديشه و افكار سخن بگويد. بنابراين تصميم گرفت كه همانند شاعران همعصر خود از ظلم و جور انتقاد كند، بىعدالتى را محكوم نمايد و بر پادشاهان و ستمگران زمان بتازد؛ امّا نه به شيوهى شاعران و نويسندگان زمان خود. بلكه ظلمستيزى او به شيوهى تاريخى بود. او بهگونهاى از حقِّ مردم دفاع مىكرد كه باعث شكِّ ديگران نمىشد. البتّه هر انسان دورانديشى با خواندن سرودههاى پروين متوجّه انتقاد او از ظلم و ستم زمانهاش مىشد. سخن او مربوط به زمان خاصّى نبود. براى همين كسى كه پروين را نمىشناخت و نمىدانست كه او در چه دورهاى زندگى مىكرده است، با خواندن اشعارش فكر مىكرد كه او شاعرى است كه در يكى از قرنهاى پنجم تا نهم زندگى مىكرده و به شيوهى سبك خراسانى يا عراقى شعر مىسروده است.
عدّهاى نيز بر اين باورند كه شعر پروين، شعرى است كه در آن صلابت و كوبندگى مردانه بيشتر به چشم مىخورد و از آن طبع لطيف و ظريف زنانه خبرى نيست. بهطورى كه اگر يك شخص بدون آگاهى از نام پروين، ديوان اين شاعر را مطالعه كند، بىشك فكر خواهد كرد كه سرايندهى آن مرد بوده است، نه زن. بهنظر مىرسد كه اين مسأله در مورد اشعار پروين حقيقت داشته باشد. امّا پروين به خاطر جبر زمانه نمىتوانست زياد از خود و اميال درونى خود سخن بگويد و خواهناخواه احساس پاك و بىآلايش اين شاعر جوان در محيط بستهى آن زمان به شكل ديگرى تعبير مىشد. پروين مىدانست كه اگر بخواهد به احساسات درونى خود در سرودن اشعار اجازهى دخالت بدهد، رگبارى از تهمت و توهين گريبانگير او و خانوادهاش خواهد شد. بنابراين سعى كرد كه براى رسيدن به اهداف خود دست از احساسات و عواطف درونىاش بردارد و آهسته آهسته پيش برود. »شايد بتوان گفت علل سرودن اين اشعار او موقعيّت زمانى او بوده است. زمان، زمان تنها وصف زيبايىها و بيان افكار باريك و لطيف نبوده است. بالطبع سخن گفتن از ظلمها هميشه زبانى تند و كوبنده مىخواهد.(23)»
با اين وجود كسى كه ديوان پروين را مورد مطالعه قرار مىدهد، با كمى دقّت مىتواند دريابد كه روح ظريف زنانه در شعر اين شاعر جارى است و او در بيان عقايد خود از اين ويژگى به زيبايى استفاده كرده است. مثلاً در شعر »فرشتهى انس« يا شعر »مادر دورانديش« بهراحتى مىتوان دريافت كه شاعر اين اشعار بىگمان زن بوده است و تنها يك زن مىتواند چنين دلسوزانه عواطف همجنسان خود را به شعر در آورد:
با مرغكان خويش چنين گفت ماكيان
كاى كودكان خُرد گه كار كردن است
روزى طلب كنيد كه هر مرغ خُرد را
اوّل وظيفه رسم و ره دانه چيدن است
بىرنج نوك و پا نتوان چينه جست و خورد
گر آب و دانهاى است به خونابه خوردن است
فرياد شوق و بازى طفلانه، هفتهاىست
گر بشنويد وقت نصيحت شنيدن است
»ديوان پروين اعتصامى، ص 198»
آرى پروين شاعرى بود كه كمتر از خود سخن گفت و تمام زندگىاش را براى برپايى عدالت و دستگيرى از بيچارگان و يتيمان صرف كرد. مهدى اخوان ثالث در اين زمينه پروين را مىستايد و مىگويد: »از جمله دلايل عزيز و ارجمند بودن پروين اعتصامى همين است كه اين آزاده زن بزرگوار با آن همه شعر و سخن كه دارد، در ديوانى با پنجهزار بيت فقط يك يا دوجاست كه از خودش حرف زده و )منِ شخصى و خصوصى( او از پسِ پشت شعرش خود مىنمايد و جلوه مىكند. تازه در آن يك دوجا هم امرى روحى و بشرى و از جمله عموميّات عواطف آدمى در ميان بوده، عواطف مشترك همگان.(24)»
در زمانى كه پروين زندگى مىكرد سه جريان ادبى وجود داشت. عدّهاى در آن زمان طرفدار شعر سنّتى بودند و به »سنّتگرايان« معروف گشتند. اينها با هر نوع تغييراتى در شعر و شاعرى مخالفت مىكردند و خواهان مقرّرات فنون و صنايع ادبى به شيوهى گذشته بودند. عدّهاى ديگر محافظهكارانى بودند كه نه مىخواستند مانند سنّتگرايان بهطور كامل پايبند شعر گذشته باشند و نه دوست داشتند كه بهطور كلّى پشت پا به شيوهى شاعرى گذشتگان بزنند. اينها سعى داشتند كه با موضوع و مضمونى تازه در قالبهاى قديمى شعر بسرايند. دستهى سوم كسانى بودند كه به تجدّد ادبى در آثارشان مىانديشيدند. پروين »كوشش عشقى و لاهوتى را در سرودن شيوهى نو، بهار را با ادراك هنرى، عارف را در نوآورى تصنيف، دهخدا، ايرج، نسيم شمال را در استفاده از زبان محاوره مىشناخت، مناقشات ادبى روزنامهى »زبان آزاد« و »دانشكده« و »تجدّد« را در مقطع زمانى خود صبورانه دنبال مىكرد، اشعار »تقى رفعت«، »جعفر خامنهاى«، »شمس كسمايى« و آثار سمبوليك شاعر معاصرش نيمايوشيج را كه تحوّل اساسى در ادب منظوم فارسى به وجود آورد، درك مىكرد.(25)»
با وجود اين سه جريان ادبى، پروين سعى كرد شعر خود را بهگونهاى ارائه دهد كه بهطور جدّى تحت تأثير هيچكدام نباشد. بنابراين او در ارائهى اشعارش روشى منحصر به فرد را برگزيد. روشى كه مرز بين شاعران گذشته و شعر نيمايى است. مناظره و استفادهى به جا از آن، يكى از اين شيوههاست كه هرجند شاعران پيشين تا حدودى به اين روش شعر سرودهاند، امّا پروين با استفاده از تمثيلهاى گوناگون به طريق گفتوگو، شكل تازهاى به آن داد.
البتّه در شعر پروين همانند شعر عشقى و بهار نمىتوان بهطور صريح و آشكار ردّپايى از مسايل سياسى و اجتماعى يافت. پروين »حاصل تفكّرات و تخيّلات خويش را در محيط خلوت به رشتهى نظم كشيده و از سه منبع مهم بهره برده است كه به ترتيب عبارتند از: 1 . استفاده و تقليد از ديوان قديمى، 2 . توجّه به آثار ادب اروپايى، 3 . تخيّل و تفكّر و عواطف خويش.«(26)
پروين در سرودههاى خود، به مسايل گوناگونى توجّه داشته است و ديدگاههاى مختلفى در اشعارش ديده مىشود.
غنيمت شمردن وقت، يكى از مواردى است كه اين شاعر در شعر خود بيان نموده است:
زمينات چو اژدر به ناگه ببلعد
تو بارى غنيمت شمار اين زمان را
»ديوان پروين اعتصامى، ص 312»
جوانى از ديگر مضامينى است كه در ديوان اين شاعر مشاهده مىشود و شاعر به جوانان توصيه مىكند كه قدر اين دوره را بدانند و به جاى تنبلى و سستى به فكر يادگيرى و كسب علم و دانش باشند:
چو بفروختى، از كه خواهى خريد
متاع جوانى به بازار نيست
جوانى، گهِ كار و شايستگى است
گه خودپسندى و پندار نيست
نبايست بر خيره از پا فتاد
چو جانْ خسته و جسمْ بيمار نيست
مپيچ از ره راست، بر راه كج
چو در هست، حاجت به ديوار نيست
»ديوان پروين اعتصامى، ص 218»
توجّه انسان به زهد و تقوا، بزرگترين زيورى است كه هر انسانى مىتواند بهوسيلهى آن خود را بيارايد و پروين نيز با توجّه به اين ديدگاه از انسانها مىخواهد تا با پرهيزگارى در برابر مشكلات بايستند و خم به ابرو نياورند:
گر در كمان زُهد زِهى مىگذاشتيم
امروز چرخ پير زه اندر كمان نداشت
»ديوان پروين اعتصامى، ص 338»
علماندوزى در نگاه پروين بزرگترين سرمايهى هستى است كه هيچگاه پايانى نخواهد داشت و توانگران واقعى، دانشمندان و متفكّرانى هستند كه خود از جهالت نجات يافته و در كوره راه زندگى به كمك ديگران مىشتابند و راه درست را به آنها نشان مىدهند:
علم سرمايهى هستى است، نه گنج زر و مال
روح بايد كه از اين راه توانگر گردد
»ديوان پروين اعتصامى، ص 236»
رهايى از بند حرص و آز و مخالفت با نَفْس لگام گسيخته، از ديگر مواردى است كه پروين بارها در ديوان اشعارش به آن توجّه داشته است. حرص و آز هميشه دشمن انسانهايى است كه به خرسندى درونى دست نيافته و هميشه در خيال مالاندوزى به سر مىبرند:
اسير نفس تويى، هم ما گرفتاران
زبند بندگى حرص و آز، آزادند
»ديوان پروين اعتصامى، ص 244»
از سوى ديگر پروين هميشه فقرا را بر توانگران برترى مىداد. زيرا اين توانگران به خاطر ظلم و ستم خود، بيچارگى و بدبختى را براى فقيران فراهم نمودهاند و همين ظلمستيزى است كه بيشتر موضوعات ديوان پروين را تشكيل مىدهد:
هزار مرتبه، فقر از توانگرى خوشتر
توانگران، همه بدنام ظلم و بيدادند
»ديوان پروين اعتصامى، ص 244»
ديدگاه پروين در سرودن اشعارش بسيار وسيع و گسترده است كه در اين جا ما سعى كرديم بهطور خلاصه به مهمترينشان اشاره كنيم.
برخى از معاصران بعد از خواندن اشعارى كه توسّط پروين سروده شده است، شعر او را عارى از هرگونه عشق و احساس دانستهاند و گمانشان بر اين بود كه شعر پروين از اين ويژگى به دور است و چاشنى اصلى يك هنر واقعى در آثارش وجود ندارد. هرچند كسانى كه شعر پروين را مىخوانند در نگاه اوّل، به چنين ايدهاى دست مىيابند، امّا با كمى دقّت و تأمّل در اين اشعار متوجّه مىشوند كه سراسر ديوان پروين اعتصامى، سرشار از عشق است. اگرچه پروين به خاطر بعضى ملاحظات نتوانسته آن را آشكار و علنى بازگو كند. به قول بهار »شايد خوانندهى شورطده سَرى از ما بپرسد پس اين ديوان دربارهى عشق كه تنها چاشنى شعر است چه مىگويد؟ آرى نبايد اين معنى را از ياد برد. زيرا هرچند شاعرهى مستوره را عزّت نفس و درو باش عصمت و عفاف رخصت نداده است كه يك قدم در اين راه بردارد، امّا باز چون نيك بنگرى صحيفهاى از عشق تهى نمانده است.(27)»
در ابيات زير، پروين از عشق و سختىهاى آن سخن گفته است و آنرا پرتگاهى خطرناك معرّفى مىكند:
تو گفتى راه عشق از فتنه پاك است
چو ديدم پرتگاهى خوفناك است
»ديوان پروين اعتصامى، ص 107»
پروين همچنين به كسانى كه مىخواهند اين راه پر فتنه را بپيمايند، هشدار مىدهد كه بايد سينهاى آماده در برابر ناملايمات عشق داشته باشند:
در هجوم تركنازان و كمانداران عشق
سينهاى آماده بهر تيرباران داشتن
»ديوان پروين اعتصامى، ص 166»
او معتقد است كه عشق در دل انسان مأيوس، دريچههايى از اميد و آرزو مىگشايد و به او صبر و شكيبايى مىآموزد:
خوش آن رمزى كه عشقى را نويد است
خوش آن دل كاندر آن نور اميد است
»ديوان پروين اعتصامى، ص 84»
بدون عشق و بدون ديدار دوست، زندگى انسان معنا و مفهومى ندارد و تنها در جوار عشق مىتوان دل به درياى رنج و بلا سپرد و عشق اكسيرى خواهد بود كه هر كار غيرممكنى، به وسيلهى آن ممكن خواهد شد:
بى روى دوست دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گذاز شمع و من و دل اثر نداشت
»ديوان پروين اعتصامى، ص 161»
عشق از نگاه پروين، واژهاى مقدّس است و كسى كه گرفتار آن مىشود سرشار از شوق و طراوت مىگردد. در اين آوردگاه، انسان مىبايست جانش را فداى معشوق كند و در برابر خوب و بد زمانه لب به شِكوِه و شكايت نگشايد:
اى خوشا مستانه سر در پاى دلبر داشتن
دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهين محبّت بىپرو بال آمدن
پيش بازِ عشق آيين كبوتر داشتن
سوختن، بگداختن چو شمع، بزم افروختن
تن به ياد روى جانان اندر آذر(28) داشتن
هر كجا نور است چون پروانه خود را باختن
هر كجا نار(29) است خود را چون سمندر(30) داشتن
»ديوان پروين اعتصامى، ص 164»
با نمونههايى كه از ديوان پروين در مورد عشق بيان شد، خواننده به راحتى مىتواند به وجود اين ويژگى در شعر اين شاعر پى برد. هر چند اين اشعار در مناظرات و در حين گفت و گوى ميان دو چيز بيان مىشود، با اين وجود اين اشعار سخن دل شاعرى است كه حُجب و حيا مانع بيان هرگونه احساس درونىاش مىشد و علاوه بر آن عقايد و افكار نادرستى كه در آن زمان بر جامعه در مورد زن حاكم بود، نمىگذاشت كه شاعر آزادانه و به دلخواه خود سخن بگويد.(31)
پروين در ديوان خود از چهار قالب مسمّط، مثنوى ، قطعه و قصيده استفاده كرده است. البتّه چند غزل نيز در ديوانش ديده مىشود كه هر چند شاعر سعى كرده در اين سرودهها از احساس و عاطفهاى كه مخصوص قالب غزل است، استفاده كند، امّا متأسّفانه در نيمههاى شعر از شكل غزل خارج شده و از لحاظ محتوا و مضمون به شيوهى قصيده يا قطعه شعر سروده است.
مهارت اصلى پروين در قالب قطعه، مثنوى و قصيده است كه شاعر در اين قالب هنرنمايى كرده و به راحتى توانسته سخن خود را بيان كند. اشعار اين شاعر آن چنان يكدست و يكنواخت است كه انگار تمامى آن اشعار در يك زمان سروده شده است و كسى متوجّه تفاوت زمانى آن نخواهد شد.
پروين تنها شاعرى بود كه از خود سخن نگفت و احساسات و تمايلات درونىاش را پنهان كرد. او از دردهايى كه مردم سرزميناش با آن دست و پنجه نرم مىكردند، سخن گفت. از فقيران، بيچارگان، پيرزنان، يتيمان و ...
پيام اصلى پروين در مناظرات او ديده مىشود. او در اين مناظرات، تضادها را در برابر هم قرار مىدهد و در آنجاست كه حقِّ مظلوم را از ظالم گرفته و راه درست عدالت را به همگان نشان مىدهد.
عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)