0

معنويت و عفاف1

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

معنويت و عفاف1
جمعه 1 بهمن 1389  3:34 PM

نويسنده : معصومه غلاميان نژاد
حجاب در اسلام :

حجاب به عنوان يکي از شعائر برجسته اسلام، موضوعي جالب توجه و مورد مناقشه بين اصحاب فکر، عالمان ديني و همچنين شهروندان جامعه ديني قرار گرفته است. حجاب همچنين بعد از رشد روز افزون پديده بانوان محجبه در کشورهاي غربي به يکي از چند مبحث مورد توجه مردمان مغرب زمين تبديل شده تا جايي که جنبه هاي نظري و معرفتي در کنار جنبه هاي عملي و رفتاري آن مورد بررسي و مداقه دانشمندان و جامعه شناسان آن ديار نيز قرار گرفته است.«حجاب»، اين واژه عربي، در نگاهي به معناي پوشيدن، پوشش، پرده و حاجب است که البته در اين ميان، معناي «پرده» بيشترين کاربرد را دارد و همين امر موجب شده است که عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.

انديشمند شهيد مرتضي مطهّري در اين باره مي فرمايد: «پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد. حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مي توان به دست آورد. آياتي که در اين باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس هاي زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد.»(مطهری،1375،28)

حجاب داراي ابعاد مختلفي همچون معرفتي، ديني، تاريخي و نمادين است. حجاب به تعبيري روشن يکي از مرزهاي نفوذ ناپذير عالم اسلام با دنياي غير است. ردپاي حجاب در غرب حتي به حوزه هاي پسامدرنيسم، فمنيسم بومي و اسلامي، نماد و سبک شناسي و مسائل قدرت کشيده شده است. اين موارد فقط واجد يک مفهوم اند: قدرت و اهميت حجاب.

حجاب بعداز تولدش درمشرق زمين هنوز هم دربسياري ازمناطق جهان نشانه زنده بودن سنت ودين است اما حجاب در نگاه غرب، نماد غيريت اسلام و همچنين نماد و مظهر ظلم به زنان مسلمان است.اين طرز تلقي ناصواب از حجاب در مواردي بسيار، احساسات ضد اسلامي آنها را بر مي انگيزد.

حجاب در معناي کلي و عملي آن در غرب فرآيندي را سبب ساز شده است که فرد محجبه، آن را به عنوان نماد و شاخص موقعيت اجتماعي و هويت خويش قرار مي دهد.حجاب امروز به خصوص در غرب به واسطه موج گرايش به آن متضمن پيوندهاي پيچيده علائق و باورهاي فردي و سياسي و مذهبي است. حجاب براي بسياري نماد آشکاري از ايمان و عقيده شخصي آميخته با مسائل ديني و فرهنگي است و براي بسياري ديگر مبارزه اي سياسي و عبادي عليه وضع موجود و مبارزه اي نمادين براي بهبود شرايط موجود.حجاب هر چه باشد به مانند ساير تکاليف وابسته به اصول اسلام يک تکليف است. تکليفي به مثابه پرچمي که مشخص مي کند چگونه بايد زيست و براي تقرب به خداي خويش آن را بايد رعايت کرد. البته حجاب هم نه تحميلي بلکه انتخابي است. زيرا يکي از افتخارات دين اسلام اين است که دين انتخاب است نه تحميل. مگر نه اينکه نمي توان به زور آدميان را با حجاب يا بي حجاب کرد. نمونه بارز آن شکست پروژه کشف حجاب اجباري رضاخان است. رضا شاه در پروژه اش شکست خورد. چون از مباني ذهني و فکري مردم که همانا ارادت قلبي به دستورات اسلام است، ناآگاه بود.

عوامل اصلي گرايش انسان‎ها به حجاب و پوشش :

• فطري بودن حجاب :

به نظر مي‎رسد که عامل اصلي گرايش انسان‎ها، مخصوصاً زنان، به حجاب و پوشش، تأمين يک نياز فطري و دروني به نام حيا و شرم است.شرم، يکي از صفات مخصوص انسان است؛ و انسان تنها حيواني است که اصرار دارد، دست کم، بعضي از اندام‎هاي خود را بپوشاند.

پروفسور اسوالد شوارتز، طبيب و روان‌شناس اتريشي، در کتاب روان‌شناسي جنسي درباره‌ي احساس شرم در انسان‎ها مي‎نويسد: «علاوه بر مردم‌شناسي، تجزيه و تحليل روان‌شناسي نيز ثابت مي‎کند که احساس شرم، يکي از صفات عمده‌ي نوع بشر است. هيچ قبيله‌ي اوليه‎اي، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است که از خود، شرم بروز ندهد و بچه‎هاي کوچک نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و هم‌چنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي که مورد حمايت شرم قرار مي‎گيرند افزوده مي‎شود. حمايت، وظيفه‌ي مخصوصي است که به عهده‌ي شرم گذارده شده است. کاملاً معلوم است که شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت مي‎کند… ادعاي پيش‌رفت و مدرنيزم خرقه‎اي بر تن بي‎خبري از ارزش‌هاي اساسي است؛ و شرم، نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است؛ مثلاً نهضت اعتقاد به لختي، نمونه‌ي وحشتناکي از اين ادعاست.»( حداد عادل،1368 ، ص 68)

علاوه بر مطالعات مردم‌شناسي و روان‌شناسي جنسي، از مطالعات تاريخي نيز استفاده مي‎شود که انسان در هيچ مقطعي بدون پوشش زندگي نکرده است؛ و اين مطلب حاکي از وجود شرم و حياي ذاتي انسان است. از آيات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش و حجاب استفاده مي‎شود. خداوند در قرآن به انسان‎ها هشدار مي‎دهد که مواظب باشند مبادا همان گونه که فتنه و فريب شيطان باعث برهنگي آدم و حوا گرديد، موجب فريب و برهنگي آنان نيز بشود:

«يا بَنِي آدَمَ لا يفْتِنَنَّکُمُ الشَّيطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَيکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ينْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيرِيهُما سَوْآتِهِما».( سوره‌ اعراف، آيه27)

قرآن هم‎چنين از وسوسه‌ي شيطان براي برهنگي آدم و حوا خبر مي‎دهد:

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيطانُ لِيبْدِي لَهُما ما وُرِي عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما».( سوره‌ اعراف، آيه20)
و بالاخره قرآن از کارايي وسوسه‌ي شيطان نسبت به آدم و حوا و خوردن از شجره‌ي ممنوعه و در نتيجه، آشکار شدن زشتي‎هاي آدم و حوا و اقدام آن دو به پوشاندن بدن خود با برگ درختان خبر مي‎دهد:

«فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يخْصِفانِ عَلَيهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ».(سوره‌اعراف،آيه 22)

از تعابير «ينزع عنهما لباسهما» و «ليبدي لهما ما وري عنهما من سواتهما» در آيات فوق به روشني استفاده مي‎شود که انسان قبل از ارتکاب خطا در بهشت داراي پوشش بوده است؛ هم‎چنين ازتعبير «طَفِقا يخْصِفانِ عَلَيهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» نيز استفاده مي‎شود که به دليل برخورداري آدم و حوا از حيا و شرم فطري، پس از برهنه شدن، فوراً بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.البته، علاوه بر عامل فطري که در پيدايش اصل پوشش دخالت اساسي داشته است، عوامل ديگري، مثل محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرايش به تجمل و زيبايي، شرايط محيطي، جغرافيايي، قومي و… در پيدايش تعدد و تنوع و مدل‌هاي مختلف پوشش مؤثر بوده‎اند.

• ديني بودن حجاب:

حجاب يکي ازاحکام مسلم دين اسلام است که اصل آن ازضروريات مي‎باشدوآيات و روايات فراواني بر آن دلالت دارد ؛ بنابراين، به دليل شدت وضوح ديني و شرعي بودن حجاب و پوشش، نيازي به بحث درباره‌ي آن نيست.

• آگاهي زنان و دختران از فوايد حجاب :

بدون ترديدبين آگاهي و اعتقاد بيش‎تر و عميق‎تر زنان نسبت به فوايد حجاب و پوشش، و رعايت بيش‌تر حجاب توسط آنها، رابطه‌ي مستقيمي وجود دارد که نمونه‌ي بارز آن را در حجاب فاطمه‌ي زهرا(س) و ديگر زنان اهل بيت(ع) و اصرار آنان بر حفظ حجاب در شرايط سخت اسارت و اعتراض‎هاي افشاگرانه‎ي آنها در مقابل هتاکي‎هاي مخالفان اهل بيت(ع) مي‎توان مشاهده نمود.(عباس قمي،‌ نفس المهموم، ص 254) نقش آگاهي زنان نسبت به فوايد و فلسفه‌ي حجاب، در مقابله با نقشه هاي حجاب‎زدايي استعمارگران درمبارزه‌ي مردم الجزاير بادولت استعمارگر فرانسه وهمچنين مقاومت دانشجويان دختر محجبه در مقابل مقررات ضد حجاب حکومت لائيک ترکيه نيز، قابل توجه است.

هدف و فلسفه‎ وجوب حجاب اسلامي :

‎هدف اصلي تشريع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسيله‌ي تزکيه‌ي نفس و تقوا به دست مي‎آيد:

«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» ( سوره حجرات، آيه‌ 13)

بزرگوار و با افتخارترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.

«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ وَ يزَکِّيهِمْ وَ يعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

اوست خدايي که ميان عرب امّي (قومي که خواندن و نوشتن هم نمي‎دانستند) پيغمبري بزرگوار از همان قوم برانگيخت، تا بر آنان وحي خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوي و حکمت الهي بياموزد؛ با آن که پيش از اين، همه در ورطه‌ي جهالت و گمراهي بودند.

از قرآن کريم استفاده مي‎شود که هدف از تشريع حکم الهي، وجوب حجاب اسلامي، دست‌يابي به تزکيه‌ي نفس، طهارت، عفت و پاکدامني است. آياتي همچون:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ» ( سوره‌ نور ، آيه‌30)
اي رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که اين بر پاکيزگي جسم و جان ايشان اصلح است.

«وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» ( سوره احزاب، آيه‌53)

و هرگاه از زنان رسول متاعي مي‎طلبيد از پس پرده بطلبيد، که حجاب براي آن که دل‌هاي شما و آنها پاک و پاکيزه بماند بهتر است.

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يرْجُونَ نِکاحاً فَلَيسَ عَلَيهِنَّ جُناحٌ أَنْ يضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يسْتَعْفِفْنَ خَيرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» ( سوره نور، آيه 60)

و زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشسته‌اند و اميد ازدواج و نکاح ندارند، بر آنان باکي نيست که اگر اظهار تجملات و زينت خود کنند، نزد نامحرمان جامه‎هاي خود را از تن برگيرند و اگر بازهم عفت و تقواي بيش‌تر گزينند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است.

چون نگاه به نامحرم توسط مردان، باعث تحريک و تهييج جنسي آنان و در نتيجه منجر به فساد مي‎شود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نيز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان حرام کرده است؛ چنان‎که از امام رضا(ع) نقل شده است:

«حُرّم النظر الي شعور النساء المحجوبات بالازواج و غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و ما يدعوا التهييج الي الفساد و الدخول فيما لا يحلّ و لا يجمل» ( مجلسي، ص 34)

نگاه به موهاي زنان با حجاب ازدواج کرده و بانوان ديگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمي‎انگيزد و آنان را به فساد فرا مي‎خواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شايسته.

از مجموع آيات و حديث فوق به خوبي استفاده مي‎شود که هدف و فلسفه‌ي وجوب حجاب اسلامي، ايجاد تزکيه‌ي نفس، طهارت و عفت و پاکدامني در بين افراد جامعه، و ايجاد صلاح و پيش‌گيري از فساد است.

عفاف :

• معناي لغوي:

 

«العفة حصول حالةٍ للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة»(عفت، پديدآمدن حالتي براي نفس است كه به وسيلة آن ازفزون خواهي شهوت جلوگيري شود).

طريحي نيز در مجمع البحرين(جلد 5 ٬ ص 101) مي آورد:«عَفَّ عن الشيِء اي امتنع عنه فهو عفيفٌ»(عفاف از چيزي ورزيد يعني از آن امتناع ورزيد پس او عفيف است).

و ابن منظور در لسان العرب(جلد 9 ٬ ص 253) مي نويسد:«اللفة: الكف عما لا يحل و لايجمل»(عفت: خويشتن داري از آنچه حلال و زيبا نيست).

شرتوني لبناني نيز در اقرب الموارد(ج 2 ٬ ص 803) مي نويسد:«عَفٍّ الرجل: كَفَّ عما لا يحل و لا يجمل قولاً او فعلأ وامتنع»(عفاف ورزيد يعني در گفتار و كردار از آنچه حلال نيست دوري جست و خويشتن داري نمود).

پايه عفاف، خويشتن داري است و ردپايي از جنسيت يا اختصاص به جنس خاص (زن) در معني لغوي عفاف، وجود ندارد.

• معناي عرفي:

در ادب پارسي، "عفاف" از نظر معنا و گويش، تفاوت يافته است.

در لغت نامة دهخدا(جلد 10 ٬ ص 14081) چنين آمده است:

«عفاف: پارسايي و پرهيزگاري، نهفتگي، پاكدامني، خويشتن داري».

دكتر معين در فرهنگ فارسي معين(جلد 2 ٬ ص 2319) آورده است:

«عفاف: پارسايي، پرهيزگاري، پاكدامني، در تداول غالباً به كسر اول تلفظ مي كنند.»
بنابراين در گويش فارسي، عفاف به كسر اول و به معني "پاكدامني" به كار مي رود.

• معناي اصلاحي:

در تفكر اسلامي، عفاف، واژه اي با بار معنايي خاص برگرفته از آيات و روايات، و گونه اي منش است همراه با كُنِش رفتاري و گفتاري.

عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ريشة عفاف، استفاده شده است:

1) سورة بقره ٬ آيه273: «يحسبهم الجاهل اغنياًء من التعفف»؛(ناآگاه گمان مي برد كه اينان توانگرند زيرا عفاف مي ورزند). در اين آيه، واكنش بزرگ منشانه، عفاف است، خويشتن داري، عزت نفس و امتناع از دست نياز دراز كردن.

2) سورة نسأ٬ آيه 6: دربارة شناخت زمان رشد و بلوغ يتيمان، به سرپرستان سفارش مي كند كه از دست يازي به اموال يتيمان خودداري كنند و عفاف ورزند. اين آيه نيز خويشتن داري را عفاف را خوانده است.

3) سورة نور٬ آيه 32: «وليتعفف الذين لا يجدون نكاحاً حتي انعمهم الله من فضله»؛(وكساني كه اسباب زناشويي نمي يابند، پاكدامني ورزند تا آنكه خداوند از بخشش خويش توانگرشان گرداند). در اين آيه خويشتن داري (استعفاف) را به رام كردن قوة جنسي اطلاق فرموده است.

4) سورة نور٬ آيه 60: «و القواعد من النسأ اللا تي لا يرجون نكاحأ فليس عليهن جناحُ ان يضعن ثيابهن غير متبرجات بزينةٍ و ان يستعففنَ خيرٌ لهن والله سميعٌ عليمٌ.»؛ (و زنان يائسه اي كه اميد زناشويي ندارند، گناهي نيست كه جامه ها (چادرها)يشان را فروگذارند به شرط آنكه زينت نمايي نكنند و اگر پاكدامني بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنواي داناست)».( ترجمه بهأالدين خرمشاهي از قرآن مجيد)

در زبان پارسي، از خويشتن داري در امور جنسي و شره نبودن، به پاكدامني تعبير مي كنند كه بخشي از گسترة معنايي "عفاف" است زيرا عفاف، مطلق خويشتن داري را گويند همان گونه كه در آيات ياد شده، از خويشتن داري در امور اقتصادي و مالي نيز با كلمة استعفاف و تعفف، ياد شده است.اينك آيا مي توان گفت: عفاف، صرفاً همان حالت دروني و نفساني است و به بروز خارجي و اجتماعي آن حالت نفساني، ربطي ندارد؟! از منظر قرآن، چنين نيست بلكه به دليل اهميت نحوة بروز عفاف، اين واژه، به «ظهور خويشتن داري» نظر دارد.

در آية نخست، حالت رفتاري مسلمان فقير را به نمايش مي گذارد كه چگونه خود را بي نياز جلوه مي دادند، با رفتاري عفيفانه و بزرگ منشانه.

در آية دوم، دست يازي به اموال يتيمان را غير عفيفانه، معرفي مي كند. در سومين آيه، خويشتن داري و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسي را استعفاف مي داند و آية چهارم، زنان سالخورده را سفارش مي كند كه عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، يعني عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراين عفاف از منظر تفكر اسلامي، هم روية دروني دارد كه حالتي نفساني جهت كنترل و جهت دهي به شهوت (كشش و اشتياق) است و هم رويه اي بيروني كه نشانه هايش در رفتار و گفتار هويدا مي شود تا حالت درون را به نمايش گذارد. در روايات اسلامي نيز "عفاف" به معني "خويشتن داري" است كه در كردار و گفتار آشكار باشد.مرحوم شيخ عباس قمي در سفينه البحار(ص 207)آورده است:«و يطلق في الاخبار غالباً علي عفة الفرج و البطن و كفها عن مشتهياتهما المحرمه».

در روايات، عفاف، بيشتر به معني خويشتن داري نسبت به شكم و شهوت به كار مي رود، و بازداشتن ايندو از فزون خواهي حرام.

علي(ع) مي فرمايند:«العفاف زهادة»(ميزان الحكمه ٬ ص 359 ٬حديث 12824) ؛ (عفاف زهد ورزي و خويشتن داري است).

و «العفة تضعف الشهوة»( ميزان الحكمه٬ص 363 ٬حديث 12861 )؛ (خويشتن داري شهوت را ناتوان مي سازد).

رابطة "عفت" با "شهوت":
 
در روايات و آيات، ميان «شهوت پرستي» و «عفت»، تقابل جد ي برقرار شده و به دينداران، آموزش داده مي شود كه شهوت پرستان، عفيف نيستند ولي به نظر مي رسد كه معمولاً تنها بخشي از گسترة معنايي شهوت پرستي، مورد نظر برخي دينداران واقع شده است.

معناي لغوي "شهوت":
 
راغب اصفهاني درمعجم مفردات الراغب (ص 276) مي نويسد: اصل شهوت، كه كشش و اشتياق نفس است به آنچه اراده كند، در دنيا بر دو گونه است: حقيقي و غيرحقيقي؛ اشتياق حقيقي آنست كه بدن بدون تأمين آن آسيب مي بيند؛ همانند اشتياق به غذا هنگام گرسنگي. و اشتياق به كاذب آنست كه بدن بدون تأمين آن آسيب نمي بيند.

طريحي در مجمع البحرين(ج اول،ص 252) مي آورد:

«الشهوات بالتحريك جمع شهوة، و هي اشتياق النفس الي شييء» (شهوات جمع شهوت، به معني اشتياق نفس به چيزي است).

دهخدا در لغت نامه(ج 9 ٬ ص 13894) مي نويسد:«شهوت: آرزو و ميل و رغبت و اشتياق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»

و فريد وجدي در دائره المعارف(ص 515) تعريف مي كند:«الشهوه حركة النفس طلباً للملائم»؛ (شهوت حركت نفس است در جستجوي آنچه موافق و سازگار است).اين معني، جنبة عملي «شهوت» را نيز دربردارد در نتيجه، شهوت، معنايي عام دارد.

در اصطلاح قرآن(سورة آل عمران ٬ آيه 14) نيز شهوت به معني عام به كار مي رود:

«زين للناس حب الشهوات من النسأ و البنين و القناطير المقنطرة من الذ هب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاعٌ الحيوة الدنيا...»؛

(عشق به خواستينها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعم از زر و سيم و اسبان نشاندار و چارپايان و كشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اينها بهرة زندگاني دنياست).

معناي اصطلاحي شهوت: غالباً به خواهش و اشتياق جنسي انسان، شهوت گفته مي شود و شهوتراني را در بخش كوچكي از گسترة اميال نفس به كار مي برند حال آنكه در تحليل قرآن و روايات، «شهوت به معني عام» در برابر «عفت به معني عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش براي برآوردن آن ميل، در برابر خويشتن داري در طاعت خواهشهاي نفساني است. انسان شهوت پرست از كردار و گفتارش پيداست. از كوزه، همان برون تراود كه در اوست. انسان عفيف و با اصالت نيز از سخن و كنش او هويدا است. عفاف، تنها پاكدامني جنسي نيست.

شهيد مطهري در "تعليم و تربيت در اسلام" مي گويند:

«عفاف يعني آن حالت نفساني يعني رام بودن قوه شهواني تحت حكومت عقل و ايمان. عفاف و پاكدامني يعني تحت تأثير قوة شهواني نبودن، شره نداشتن. يعني جزو آن افرادي كه تا در مقابل يك شهوتي قرار مي گيرند بي اختيار مي شوند، و محكوم اين غريزة خود هستند، نبودن. اين معني عفاف است.»
عفاف با فتح حرف اول، از ريشه "عفت" است و راغب اصفهاني در مفردات(ص 350) خود، عفت را معني مي كند:
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها