دارم میرم
سه شنبه 5 آبان 1388 3:35 AM
دارم ميرم ولي پاهام...ندارن طاقت رفتن
اينم تقديره ما بوده...يكي رفتن، يكي موندن
دارم ميرم ولي اشكم...گرفته سويه چشمامو
براي اولين باره...داري ميبيني اشكامو
نگاهم ميكني اما...نگاهت خيس و غمگينه
سكوتت اين دمه آخر...رو قلبم خيلي سنگينه
عبورم كاره دنيا بود...گذشتن آخرين راهه
ديگه بعد از تو شبهامم...ميدونم خالي از آهه
وجودم ميره اما دل
ميمونه تا ابد پيشت
اگه دورم ولي بازم
منو ميبيني نزديكت
مبادا منتظر باشي...ميدونم بر نميگردم
اگه امروزو ميديدم...بهت عادت نميكدم
كسي جاتو نميگيره...تو قلبم لحظه اي حتي
خيالت مرحمم ميشه...نميمونم تكو تنها
نگو دلگيري از دستم...همش تقصيره دنيا بود
تمومه آرزوهامون فقط تكراره رويا بود