0

دانلود رمان

 
hasan119
hasan119
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 3549
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دانلود رمان
چهارشنبه 29 دی 1389  11:09 AM

دو رمان :ورود ممنوع -زنده ها را قرنطینه کنید

  • قسمتی از کتاب داستان ورود ممنوع از داود علیزاده

الان یکی از مشتری های پر و پا قرص آن آزانس هستم . مجبور شدم ماشینم را بفروشم . البته اگر نمی فروختمش دیگر قصد رانندگی نداشتم . کاش حداقل بیمه بود . اگر بیمه اش کرده بودم .بیمه دیه اش را می داد و لازم نبود این قدر به دنبال جلب رضایت باشم.
متوجه نشدم چه موقع پرید جلوی ماشین .سرعتمم هم زیاد بود . در دم فوت کرد . باورش سخت بود . صورت مهرداد با آسفالت یکی شده بود . وقتی دیدمش از خودم بدم آمد . هر چند که ازش نفرت داشتم . ولی دلم نمی خواست که بکشمش . آن هم 24 ساعت بعد از طلاق
دلم نمی خواست توی مراسم ختمش شرکت کنم . ولی مجبور بودم . یعنی در واقع به فکر رضایت گرفتن از خانواده مهرداد بودم . می خواستم با مادرم بروم که بابا هم همراه ما امد . زیاد شلوغ نبود . فقط تعدادی از فامیلها شان و به علاوه عده ی کمی از دوستانش جمع شده بودند.
 

  • بخشی از کتاب داستان زنده ها را قرنطینه کنید

هفته ای دو یا سه بار می آمدند و همان برنامه ی تکراری را اجرا می کردند. وقتی که میرفتند، معمولا یکی از همسایه ها در می زد و پرس و جویی می کرد. تقریبا همه شان یکی یکی آمده و هم دردی کرده بودند. یکی شان که بقال محله بود،حتی قول داد از طریق دامادش برایم کاری بکند. ظاهرا داماد او در یکی از نهادهای مهم، کاره ای بود. اما هیچگاه توصیه هایش تاثیری در ادامه ی بازرسی ها نکرد. به او گفته بودند: مسئله ی کوچکی پیش آمده که انشاء الله حل خواهد شد.
بعد از یکی دو ماه دیگر به آن وضعیت آشفته عادت کرده بودم. بس که آمده و همه جا را به هم ریخته بودند ، حوصله ی مرتب کردن خانه را نداشتم. پشت میز کارم ، جلو کامپیوتر می نشستم و دور و برم پر از آت و آشغال بود. تشک روی تخت را پاره کرده بودند. چند بار آن را دوخته بودم . اما هر بار مامور ها آن را جر می دادند و دیگر شباهتی به یک تشک معمولی نداشت.چیز آشغالی شده بود. روی زمین می خوابیدم .گوشی تلفن هم وضع بهتری نداشت . بارها باز و بسته اش کرده و تویش شنود کار گذاشته بودند، شماره ها را
درست نمی توانست بگیرد. دو تا از کلید هایش خراب شده بود .

 

ردیف نام کتاب توضیحات دانلود کتاب موضوع حجم دریافت
853 ورود ممنوع داود علیزاده داستانی 297 kb
854 زنده ها را قرنطینه کنید داستان کوتاه داستانی 77 kb
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها