ایهام تناقض
دوشنبه 26 آذر 1403 1:34 PM
طرح یک نکته ادبی بدیع در فنّ بدیع:
ایهام تناقض
1- ابوالفضل جلیل زاده کوهدل
دانشجوی کارشناسی پیوسته آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان،پردیس علامه امینی(ره) تبریز
abolfazljalilzadeh8@gmail.com
2- علی طالاری باقری حق
دانشجوی کارشناسی پیوسته آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان،پردیس علامه امینی(ره) تبریز
alitalari.cfu.1401@gmail.com
چکیده
ایهام و متناقض نما (پارادوکس) هردو از صنایع بدیع معنوی هستند که در اشعار شاعران به کرّات مورد استفاده قرار گرفته اند.شاعران با استفاده از این صنایع به کلام خود حیثیّت ادبی می بخشند و آن را مخیّل و تصویری می سازند. دراین پژوهش هدف ما معرفی یک نکته ادبی بدیع در بدیع معنوی است که در دیگر پژوهش ها بصورت جسته و گریخته با گوشه چشم بدان اشاره شده است وبه دلیل اینکه هدف اصلی آن پژوهش ها نبوده است برروی این مورد تمرکزی نشده است. این نکته بدیع ایهام تناقض نام دارد.ایهام تناقض همانند دیگر گونه های ایهام همچون ایهام تناسب،ایهام تضاد و... می باشد با این تفاوت که میان یکی از معانی کلمه و دیگر ازاجزای کلام به جای رابطه تضاد، تناسب و... رابطه تناقض (پارادوکسی) برقرار است . در حقیقت ایهام تناقض وجود ندارد بلکه ما فکر می کنیم میان معنی دیگر کلمه که در شعر مدنظر نیست و موهم تناقض است با اجزای دیگر کلام تناقض وجود دارد و این همان وهم یا گمان تناقض هست.دراین پژوهش سعی شده است تا از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی معتبر استفاده شود و به دلیل کثرت حجم اشعار شاعران حوزه پژوهش را محدود کردیم تا به بررسی این نکته ادبی در اشعاراستادسخن سعدی،شاه شاعر سبک هندی (صائب تبریزی)و شاعرآیینه ها (بیدل دهلوی) بپردازیم.
کلید واژگان: تناقض،پارادوکس،ایهام،ایهام تناقض(پارادوکسی)
مقدّمه
بدیع
بدیع در لغت به معنی تازه و نو می باشد.در کتاب نگاهی تازه به بدیع، دکتر شمیسا به تعریف علم بدیع اینگونه اشاره می کنند: بدیع چنان که قدما گفته اند علمی است که از وجوه تحسین کلام بحث می کند و ازنظر ما بدیع مجموعه شگردهایی(یابحث ازفنونی) است که کلام عادی را کم وبیش تبدیل به کلام ادبی می کند ویا کلام ادبی را به سطح والاتری (ازادبی بودن یا سبک ادبی داشتن) تعالی می بخشد.گاهی در کلام عواملی است که می توان در مقام تمثیل به آنها پارازیت گفت، بدین معنی که گیرنده را درفهم مستقیم پیام فرستنده دچار اشکال می کند و به عبارت دیگر باعث مکث یا وقف در روانی کلام می شوند. اما دقت در فهم آنها منجر به درک حیثیت ادبی کلام می شود. اگر این عناصر را از کلام حذف کنیم سبک ادبی به سرعت به سطح عادی تنزل می یابد و حتی ممکن است مضحک و بی معنی شود.
بدیع معنوی
بدیع معنوی بحث درشگردهایی است که موسیقی معنوی کلام را افزون می کنند و آن بر اثر ایجاد تناسبات و روابط معنایی خاصی بین کلمات است.در بدیع معنوی آنچه ذهن را از واژه ای متوجه واژه دیگر(چه حاضر و چه غایب) می کند تناسبات معنایی است.برخی از این شگردها جزو ذاتیات سبک ادبی است مانند: تشبیه و مجاز و استعاره و کنایه و مبالغه و ایهام و ایهام تناسب.این شگردها باعث می شوند که کلام مخیّل و تصویری شود و یا از صورت مستقیم و یک بعدی به صورت غیرمستقیم و چندبعدی درآید یعنی از زبان عادی فاصله بگیرد.(نگاهی تازه به بدیع،دکتر سیروس شمیسا)
تناقض در لغت
تناقض: tanāyoz [ ع . ] (مص ل .) با هم ضد و نقیض بودن، ضد یکدیگر بودن (اِمص .) ،ناهمتایی، ناسازی ضح.- (منط.) تناقض دو لفظ در صورتی است که یکی از آن دو امری را اثبات کند و دیگری نفی، مانند: «هست» و «نیست» و «روشنایی و تاریکی» پس اجتماع دو متناقض محال است ؛ج تناقضات.
(فرهنگ معین دوره دوجلدی ، جلد اوّل، ذیل کلمه تناقض)
ایهام در لغت
ایهام: īhām [ ع . ] (مص م.) به گمان افکندن ، به پندار انداختن ، به شک انداختن. فور گذاشتن، فروگذار کردن. ( اِ. ) پندار، پنداشت. (بع.) گوینده در سخن خود لفظی آورد که دارای دو معنی باشد یکی نزدیک و دیگری دور و ذهن شنونده ابتدا به طرف
معنی نزدیک و بعد به معنی دور که مقصود گوینده است متوجه شود.
(حافظ):
« ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است/ ببین که در طلبت حال مردمان چون است»
مردم اوّل مردمک دیده و مردم دوّم به معنی همان مردم است. (همائی ص ۵۱)؛ ج.ایهامات.
(فرهنگ معین دوره دوجلدی ، جلد اوّل، ذیل کلمه ایهام)
پارادوکس(متناقض نما)
paradox از para به معنی دور،ازآن سوی و dox از dokein به معنی اندیشیدن. روی هم یعنی دور از عقل و اندیشه،خلاف فکروانتظار.
مهم ترین نوع تضاد در ادبیات پارادوکس paradox یا متناقض نماست و آن وقتی است که تضاد منجر به معنای غریب به ظاهر متناقضی شود.امّا این تناقضات با توجیهات عرفانی،مذهبی،ادبی همان توسل به مجاز و استعاره قابل توجیه است.پارادوکس ازمختصات مهم متون عرفانی است. قدما از پارادوکس با تعابیر مختلف ازجمله شطح و طامات ، خلاف آمد ، معّما، خارق اجماع،جمع اضداد،بیهوده نما،چرندنما،فراپنداری یادکرده اند.(نگاهی تازه به بدیع،دکترشمیسا)
دکتر شفیعی کدکدنی در کتاب شاعر آیینه ها درمورد تصویر پارادوکسی می گویند: منظور از تصویر پارادوکسی،تصویری است که دو روی ترکیب آن،به لحاظ مفهوم ، یکدیگر را نقض می کنند مثل « سلطنت فقر».
ایهام(توریه – توهیم)
کلمه ای در کلام حداقل به دو معنی به کار رفته باشد. قدما در تعریف ایهام می گفتند که واژه دو معنی نزدیک و دور دارد و مراد گوینده معنی دور است. حقیقت این است که هردو معنی باهم عمل می کنند و اثر روانی و زیبایی شناسانه ایهام هم در این توجه خواننده به هر دو معنی است.(نگاهی تازه به بدیع،دکتر شمیسا)
حاج محمدحسین شمس العلمای گرگانی در کتاب ابدع البدایع(جامع ترین کتاب در علم بدیع فارسی) تعریفی این چنین از ایهام یا همان توریه و توهیم به دست می دهد:
توریه: آن است که لفظ صاحب دو معنی را بیاورند و از آن معنی بعید اراده کنند،چه آن دو معنی حقیقی باشند یا یکی حقیقی و دیگری مجازی باشد.
توهیم: آن است که در طیّ کلام لفظی باشد که سامع از آن توهّم معنی دیگر مشترک را نماید، یا گمان تصحیف یا اختلاف حرکت یا اختلاف معنی آن را نمایند.
ایهام تناقض
در رابطه با این نکته ادبی نو پس از بررسی اشعار مختلف به این نتیجه رسیدیم که می توانیم ایهام از نوع تناقض یا ایهام پارادوکسی را طرح و معرفی کنیم. بدین صورت که کلمه ای در کلام به دو معنی به کار رود به گونه ای که یکی از آن معانی در کلام پذیرفته تر باشد و معنی دیگر که در کلام مدنظر نیست با دیگر اجزای سخن رابطه پارادوکسی یا تناقض داشته باشد. یافتن معنی دیگر کلمه و رابطه پارادوکسی باعث التذاذ هنری خواننده می گردد.
پیشینه تحقیق
با بررسی های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که ایهام تناقض یا پارادوکسی به عنوان یک موضوع جدید قابلیت مطرح شدن را دارد که تاکنون از سوی پژوهشگران ارائه نشده است. تا جایی که توانستیم به مطالعه پیشینه تحقیق پرداختیم اما مقاله ای در این خصوص یافته نشد تنها یک مقاله که تا حدودی با موضوع مدنظر ما ارتباط داشت یافت شد که در زیر اشاره خواهیم کرد:
«متناقض نمایی(پارادوکس) در شعرصائب، دکتر احمد گلی و سردار بافکر.»
دراین مقاله به بررسی متناقض نماهایی بر اساس صنایع بدیع معنوی پرداخته شده است که یکی از آنها متناقض نماهای بر مبنای ایهام می باشد. چون هدف این مقاله فقط بررسی این موضوع نبوده اشاره ای کوتاه بدان شده است آن هم جسته و گریخته و در اشعار صائب تبریزی. بنابراین نمونه های دیگری را برای این نکته مهم ادبی ارائه می دهیم.
روش پژوهش
برای گردآوری نمونه هایی برای ایهام تناقض یا پارادوکسی تنها در اشعار استاد سخن سعدی، صائب تبریزی و بیدل دهلوی به جستجو پرداختیم و نمونه هایی را یافتیم بعد از ذکر نمونه ها در مورد آنها توضیحاتی ارائه شده است. شایان ذکر است که هنگام بررسی یکی از غزل های صائب تبریزی با این نکته ادبی برخورد کردیم و پس از آن اقدام به بررسی این نکته ادبی دراشعار دیگر شاعران کردیم. به دلیل حجم زیاد اشعار فقط به اشعار این سه شاعر والامقام بسنده کردیم و همچنین در کنار این نمونه ها نمونه های دیگری برای ایجاد زمینه تحقیق در آثار دیگر شعرا ارائه می نماییم.
نمونه های ایهام تناقض در اشعار بیدل دهلوی
حشم ِ بی کسی
«گرد حشم بی کسی ات سخت بلندست / ازخویش برون آ علمی نیست دراینجا» بیدل دهلوی (دیوان به تصحیح خلیل الله خلیلی و به اهتمام مختار اسماعیل نژاد، 171)
* در این بیت کلمه حشم با توجه به بلند شدن گرد و غبار به معنی چهارپا به کار رفته است. معنی دوّم آن که همان خدم و حشم و چاکران شاه هستند با بی کسی رابطه تناقض برقرار می کند. پس می بینیم که ایهام تناقض ذهن را درگیر می کند.
دویدن در بی دست و پایی
«درین محنت سرا آیینه اشک یتیمانم/ که در بی دست و پایی هم مرا باید دوید» بیدل دهلوی (دیوان به تصحیح خلیل الله خلیلی و به اهتمام مختار اسماعیل نژاد ،124)
*در این بیت عبارت بی دست و پایی به معنی ناتوانی و عاجزی است. معنی دیگر آن که در اینجا مد نظر نیست همان نداشتن دست و پا هست که با دویدن رابطه پارادوکسی برقرار می سازد همین رابطه ذهن را به خود مشغول می سازد.
قدیم ِجدید
«جلوه بی رنگی و نظّاره تماشایی رنگ / چمن آراست قدیمی که جدید است اینجا» بیدل دهلوی (غزل21،شاعرآیینه ها)
*در وهله نخست با نگاه به بیت ذهن در کلمه قدیم درگیر می شود و با توجه به کلمه چمن آرایی چنین به ذهن می آید که واژه قدیم به معنی خداوند قدیم هست در مقابل موجودات حادث. معنی دیگر این کلمه همان کهنه و دیرینه هست که با جدید رابطه تناقض می سازد.
بی رنگی ِ رنگ
«از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود / بزم بی رنگی آئینه سراپا رنگ است» بیدل دهلوی(دیوان به تصحیح خسته خال محمّد و خلیل الله خلیلی ، 196)
*در این بیت نیز ذهن در کلمه بیرنگی توقف می کند.در اینجا عبارت بیرنگی به معنی صداقت و پاکی و دور بودن از ریا و حیله هست. معنی دیگر آن که همان نداشتن رنگ هست با بی رنگی رابطه پارادوکس دارد. عین همین توضیحات در مورد کلمه رنگ هم صادق هست که دراینجا به معنی مکر و حیله هست و معنی دیگر آن که لون و رنگ هست با بی رنگی ایهام تناقض می سازد.
از خشک ، تر بیرون آمدن
«درین بساط خیال(بیدل) ز سعی بی حاصل انفعالی / حیا بس است آبروی همّت زعالم خشک تر برون آ» بیدل دهلوی (دیوان به تصحیح خلیل الله خلیلی و به اهتمام مختار اسماعیل نژاد ،82)
*در این بیت ذهن در کلمه خشک درگیر می شود. خشک در اینجا به معنی تعصّب هست. در معنی دیگر به معنی عدم رطوبت با تری رابطه تناقض بر قرار می سازد. همین مورد در کلمه تری به معنی گناه داشتن نیز صادق هست. به نظر می رسد که ایهام تناقض و رابطه ای این چنینی بر قرار است در حالی که این گمان ماست در حقیقت ایهام تناقض وجود ندارد.
مجنون کردن ِ فرزانگی
«جنون کی قدردان کوه و هامون می کند مارا/همان فرزانگی روزی دومجنون می کند مارا» بیدل دهلوی (دیوان به تصحیح خلیل الله خلیلی و به اهتمام مختار اسماعیل نژاد ،142)
*مجنون در این بیت و با توجه به کلمات کوه و هامون(صحرا) ما را به یاد عاشق و دلباخته لیلی می اندازد. معنی دیگر آن که همان دیوانگی و سودایی است با واژه فرزانگی( عاقلی و دانایی) ایهام تناقض را پدید می آورد.
معراج درون پستی
« به پستی های آهنگ طلب خفته است معراجی/ نفس گر واگذارد تا مسیحا می برد مارا» بیدل دهلوی (دیوان به تصحیح خلیل الله خلیلی و به اهتمام مختار اسماعیل نژاد ،109)
کلمه معراج در این بیت به معنی نردبان هست باتوجه به دیگر کلمات بیت همچون بالا بردن به سوی مسیحا. معنی دیگر آن که همان صعود و بالارفتن هست با پستی رابطه تناقض دارد بدین صورت که کی ممکن هست درون پستی ها راهی به سوی بلندی ها باشد؟!
نمونه های ایهام تناقض در اشعار صائب تبریزی
نان گرم از تنور سرد
« می توان از عالم افسرده دل برداشت زود/ از تنور سرد می گردد به گرمی نان جدا» دیوان صائب تبریزی غزل 10 ، ج 1، دکتر محمّد قهرمان
« صدق پیش آور که صبح صادق از صدق طلب/ازتنور سرد آرد گرم بیرون نان خویش» دیوان صائب تبریزی غزل 4923،ج5 ، دکتر محمّد قهرمان
« صادقان را بهر روزی زحمتی در کار نیست/ کز تنور سرد،گرم آید برون نان صبح را» دیوان صائب تبریزی غزل 42،ج1،دکتر محمّد قهرمان
« تا شد از صدق طلب چون صبح،روشن جان ما/ از تنور سرد، آید گرم بیرون نان ما» دیوان صائب تبریزی غزل289،ج1،دکتر محمّد قهرمان
« ازتنور سرد آرد گرم بیرون نان خویش/نور صدق آن را که باشد در دل و جان همچو صبح» دیوان صائب تبریزی غزل 2285،ج1،دکتر محمّد قهرمان
« آید ز فیض صدق طلب بی مزاحمت / گرم از تنور سرد برون نان صبحگاه» دیوان صائب تبریزی غزل 6632،ج6، دکتر محمّد قهرمان
*در تمامی این ابیات نان گرم از تنور سرد بیرون می آید. ذهن در کلمه گرم درگیر می شود معنی کلمه گرم در این ابیات زود و سریع می باشد و در معنی دوّم که همان گرمی در مقابل سردی است با سردی ایهام تناقض می سازد. در حقیقت ذهن هست که چنین در می یابد.
حرکت در بی دست و پایی
«من بی دست و پا صائب چون طی کنم این راه را صائب؟/که پای برق و باد اینجا به هم طفلانه می پیچد» دیوان صائب تبریزی غزل2816،ج3،دکتر محمّد قهرمان
« می کند بی دست و پا نظّارگی را جلوه ات/چون به این بی دست و پایی همسفر گردم ترا؟» دیوان صائب تبریزی غزل23،ج1،دکتر محمّد قهرمان
«درین دریا که موجش نوح را بی دست و پا دارد/من بی دست وپا تا چند دست و پا توانم زد؟» دیوان صائب تبریزی غزل2996،ج3،دکتر محمّد قهرمان
*در این ابیات عبارت بی دست و پایی همان طور که در بالا گفته شد به معنی ناتوانی است و در معنی دیگر که موهم تناقض است همان نداشتن دست و پا می باشد.
جمعیّت ِ پریشانی
« هست در پاشیدن صحبت حضور اهل دل/ دل ز جمعیّت پریشان می شود سی پاره را » دیوان صائب تبریزی غزل213،ج1،دکتر محمّد قهرمان
« حاصل جمعیّت دنیا پریشان خاطری است/روی جمعیّت نبیند هر که دنیا جمع کرد» دیوان صائب تبریزی غزل 2364،ج3،دکتر محمّد قهرمان
« ز جمعیّت پریشان می شوم، سی پاره را مانم/ز هم پاشیدن صحبت مرا شیرازه می گردد» دیوان صائب تبریزی غزل 2870،ج3،دکتر محمّد قهرمان
«ز جمعیّت پریشان گردد اوراق حواس من/ بود سی پاره را شیرازه از هنگامه پاشیدن» دیوان صائب تبریزی غزل 6228،ج6، دکتر محمّد قهرمان
« پریشانان همه جمعند و آن نازک میان حاضر/که غیر از زلف،دیگر طرف ازان طرف کمر بسته؟» دیوان صائب تبریزی غزل 6602،ج6، دکتر محمّد قهرمان
*در تمامی این ابیات جمعیّت به معنی گروه مردم هست ولی در معنی دیگر که همان خاطر جمعی است با پریشانی رابطه تناقض دارد.
*در بیت آخر جمع به معنی جمع شدن و گردآمدن می باشد. در معنی دیگر که همان خاطر جمعی است با پریشانی رابطه پارادوکسی دارد که باعث ایجاد وهم تناقض می گردد.
جمع ِ تنها
« تا در میان جمعیّتیم آشفته خاطریم / جمع آن زمان شویم که تنها شویم ما» دیوان صائب تبریزی غزل 783،ج1،دکتر محمّد قهرمان
*در این بیت واژه جمع به معنی جمعیّت خاطر هست که در معنی دیگر آن که جمعیّت و گروه می باشد با تنهایی ایهام تناقض می سازد.
گران شدن ِ تهی
« از گرانجانان سبکروحان گرانی می کشند/چون سبو از می تهی گردد گرانتر می شود» دیوان صائب تبریزی غزل2699،ج 3، دکتر محمّد قهرمان
*در این بیت گرانی به معنی اذیّت و ناراحتی است و در معنی دیگر که سنگینی است با تهی بودن ایهام تناقض دارد.
خطّ ِ بی قلم
« ما ره به خطّ بی قلم یار برده ایم / منّت ز حرف های قلم زاده چون کشیم» دیوان صائب تبریزی غزل 5902،ج5،دکتر محمّد قهرمان
*خطّ در این بیت به معنی سبزه نورسته چهره یار می باشد و در معنی دوّم که همان نوشته و مکتوب هست با بی قلم بودن ایهام تناقض را بر قرار می سازد.
صحّت ِ بیماری
« دل اهل نظر آن به که گرفتار بود/ صحّت چشم در آن است که بیمار بود» دیوان صائب تبریزی غزل 3554،ج4،دکتر محمّد قهرمان
*واژه بیمار باتوجّه به چشم به معنی مخمور بودن( خمار آلودگی و خواب آلودگی ) است و در معنی دیگر آن که همان مریضی است با صحّت ( تندرستی) ایهام تناقض بر قرار می سازد. « تندرستی چشم آن است که بیمار باشد.»
نمونه های ایهام تناقض در اشعار سعدی
داشتن سروپا در عین بی سروپایی
«آرزو می کندم شمع صفت پیش وجودت/ که سراپای بسوزند من بی سروپارا» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
*در این بیت عبارت بی سر و پا به معنی بی ارزش و پست و فرومایه است معنی دیگر آن که همان نداشتن سروپا هست با سروپا داشتن رابطه تناقض می سازد.
نمردن در عین روح سپردن
« بیاکه در قدمت اوفتم و گر بکشی/ نمیرد آن که به دست تو روح بسپارد» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
*در این بیت عبارت روح سپردن به معنی عاشق شدن و دلدادگی است و در معنی دیگر آن که همان قبض روح شدن است با نمردن ایهام تناقض برقرار می کند.
کس ِهیچ کس
« هر کجا بینی این چنین کس را/ التفاتش مکن که هیچ کس است» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
*واژه هیچ کس به معنی بی ارزش و ناچیز می باشد در معنی دوّم که مدنظر نیست همان هیچ کس است عدم وجود کس که در این معنی با کس رابطه تناقض و پارادوکسی دارد.
ساکن رفتن
« چنان می روی ساکن و خواب در سر/ که می ترسم از کاروان بازمانی» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
*ساکن به معنی آرام می باشد و ساکن رفتن به معنی آرام رفتن هست به همین خاطر شاعر می گوید که می ترسم از کاروان عقب بمانی. معنی دوّم آن عدم تحرّک و حرکت هست که با رفتن ارتباط پارادوکسی ایجاد می کند و ایهام تناقض را پدید می آورد.
وجود ِعدم
« زین سان که وجود توست ای صورت روحانی/ شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
*وجود به معنی جسم و پیکر می باشد معنی دیگرآن هستی خلاف عدم هست که با عدم رابطه تناقض می سازد.
آتش ِ سرد
« دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت/گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
*در این بیت واژه سرد با توجه به محتوای بیت چنین به نظر می رسد که معنی بی اثر بودن بدهد. شاعر معتقد است که دل دوستانت را داغ عشق سوخته هست اگر به دوزخ بروند آتش آن را سرد یعنی بدون اثر می یابند. معنی دوّم همان سرد است که با آتش ایهام تناقض می سازد. همانطور که بیان شد چنین به ذهن خطور می کند که ایهام تناقضی وجود دارد درحالی دراصل ایهام تناقضی نیست.
خشک ِ تر
«تو بر روی دریا قدم چون زنی / چو مردان که بر خشک تردامنی» کلیّات سعدی، به تصحیح محمّدعلی فروغی، چاپ بروخیم
* واژه تر دامنی به معنی گناهکاری است و معنی دیگر آن که مدنظر نیست همان خیس بودن هست که با خشک ایهام تناقض برقرار می سازد. « در عین خشکی تر بودن »
نمونه هایی از ایهام تناقض در اشعار مولانا
بی پای پا دوان
« می شدم در فنا چو مه بی پا/ اینت بی پای پادوان که منم» غزل 1759، دیوان کبیر( کلیّات شمس) با تصحیح و حواشی بدیع الزمان فروزانفر
*کلمه بی پا به معنی ضعف و ناتوانی است که در این بین مد نظر است امّا معنی دیگر آن که همان نداشتن پا هست با پادوانی ایهام تناقض پدید می آورد. تا اینجا با بررسی ابیات متعدّد می توانیم برآن باشیم که ایهام تناقض وجود دارد و می تواند مطرح شود.
برگ ِ بی برگی
« برگ بی برگیش بخشد کردگار/ گر بریزد برگهای این چنار» مثنوی معنوی صفحه 102 ، بیت 2241 ، به تصحیح عبدالکریم سروش
*برگ و بی برگی به ترتیب به معنی توشه و بی نیازی هستند . معانی دیگر آنها به ترتیب برابر با برگ و ورق درختان و عدم وجود برگ می باشد که در این معانی به ترتیب با بی برگی و برگ ایهام تناقض دارند. یعنی هر دو کلمه برگ و بی برگی می توانند ایهام تناقض را پدید آورند.
مرگ ِ بی مرگی
« مرگ بی مرگی بود ما را حلال/ برگ بی برگی بود مارا نوال» مثنوی معنوی،صفحه172 ، بیت3934 ، به تصحیح عبدالکریم سروش
*در این بیت کلمه بی مرگی به معنی جاودان بودن و بقا ( به زندگی جاودانی اشاره دارد)می باشد. معنی دیگر آن که عدم مرگ می باشد با مرگ رابطه پارادوکسی برقرار می سازد.« شاعر می گوید: مردنی نمردنی را می خواهیم .»
جمع بندی و نتیجه گیری
همان طور که بیان شد صنعت ادبی ایهام که با تخیّل گره خورده است و قوه مخیّله را بر می انگیزاند، ذهن خواننده را به خود مشغول می سازد و با کشف معانی و روابط نهانی بین کلمات و عبارات باعث التذاذ خواننده می گردد.
همین جستجو ها برای یافتن روابط و معانی نهانی واژه ها و عبارات باعث لذّت بردن می شود. دراین مقال قصد ما معرفی یک نکته ادبی جدید به نام ایهام تناقض می باشد. هرگاه واژه ای در کلام دارای 2 معنی باشد به طوری که یکی از معانی مورد قبول واقع گردد و معنای دیگر که مدنظر نیست با اجزای دیگر کلام یا سخن رابطه تناقض یا پارادوکسی بر قرار سازد می گوییم ایهام تناقض وجود دارد.
همان طور که پیشتر ازاین اشاره کردیم در حقیقت ایهام تناقض وجود ندارد بلکه این وهم و گمان تناقض هست که ذهن ما در می یابد. در حقیقت معنی دوّم کلمه هست که موهم تناقض می گردد.
آنچه که ما با بررسی و تحقیق بدان راه یافته ایم به عنوان پیشنهاد و نکته ای ادبی مطرح می شود.دیگر پژوهشگران علاقه مند در این زمینه می توانند بدان توجّه کرده و تحقیقاتی ارزشمند و وزین ارائه نمایند. برای نمونه به علت کثرت تصاویر پارادوکسی در اشعار مولانا عبدالقادر بیدل دهلوی و دیگر رهروان طرز خیال در سبک هندی می توانند این نکته را در اشعار این بزرگان بیابند و بصورت گسترده تر در این باره بحث کنند.
همچنین به علت دوگانگی زبان عارفان این نکته در آثار عارفان بزرگی همچون مولانا و شیخ عطاّر نیز قابل بررسی است. ودر پایان هدف ما معرفی و شناساندن این نکته درپس پرده و ظریف بود باشد که مقبول طبع علاقه مندان گردد.
فهرست منابع
1- گرکانی،حاج محمّد حسین شمس العلما.(1377). ابدع البدایع(جامع ترین کتاب در علم بدیع فارسی).تبریز: احرار.
2- معین،محمّد.(1386).فرهنگ معین(دوره 2جلدی).تهران:آدنا.
3- شمیسا،سیروس.(1386).نگاهی تازه به بدیع.تهران:میترا.
4- شفیعی کدکدنی،محمّدرضا.(1366).شاعرآیینه ها.تهران:آگاه.
5- قهرمان،محمّد.(1364).دیوان صائب تبریزی ( دوره 6 جلدی).تهران:انتشارات علمی و فرهنگی.
6- بیدل دهلوی،میرزا عبدالقادر.(1384).دیوان.به تصحیح استاد خلیل الله خلیلی و به اهتمام مختار اسماعیل نژاد. چاپ اوّل ،تهران: نشر سیمای دانش.
7- بیدل دهلوی،میرزا عبدالقادر.(1368).دیوان.به تصحیح خسته خال محمّد و استاد خلیل الله خلیلی ، به اهتمام حسین آهی. چاپ دوّم،تهران: فروغی.
8- کلیّات سعدی،(1320) به تصحیح محمّدعلی فروغی، تهران: چاپ بروخیم.
9- مولانا جلال الدّین محمّد (مولوی).(1378). با تصحیح و حواشی بدیع الزمان فروزانفر.چاپ چهارم،تهران:انتشارات امیرکبیر.
10- مولانا جلال الدّین محمّد (مولوی).(1376).به تصحیح عبدالکریم سروش.چاپ دوّم،تهران:انتشارات علمی و فرهنگی.
11- بررسی تضاد و تناقض نمایی درآثار سعدی و حافظ ،علی طهوری،تیرماه سال75،دانشگاه شهید بهشتی.
12- متناقض نمایی(پارادوکس) در شعرصائب، دکتر احمد گلی و سردار بافکر.
13- تناقض گویی در شعر بیدل دهلوی،رجب توحیدیان.
14- تقابل های واژگانی و پارادوکس در شعر بیدل، شهرام احمدی و آیناز بردی پور.