سواد رسانه ای چیست؟
پنج شنبه 12 خرداد 1401 11:47 AM
مفاهیم: سواد رسانهای چیست؟
سواد رسانه ای (Media Literacy) مجموعهای از مهارتهای قابل یادگیری است که به توانایی دسترسی، تجزیه و تحلیل و ایجاد انواع پیامهای رسانهای اشاره دارد و یک مهارت ضروری در دنیای امروزی به شمار میرود. برای حرکت در محیط رسانهای پیچیده امروز باید قادر به درک بهتر پیامهای رسانهای باشیم.
افراد، با سواد رسانه ای قادر به کشف پیامهای پیچیدهی موجود در محتوای تلویزیون، رادیو، روزنامهها، مجلات، کتابها، بیلبوردهای تبلیغاتی، اینترنت و سایر رسانههای مستقل خواهند شد. آنها همچنین میتوانند رسانههای خود را ایجاد کرده و در شکلگیری فرهنگ رسانهای مشارکت فعالانه داشته باشند، این امر سبب میشود مردم از حالت مصرفی خارج شده، از رسانهها به صورت هوشمندانهای بهرهمند شوند.
سواد رسانه ای میتواند به افراد جامعه کمک کند تا:
۱. چگونگی ایجاد پیامهای رسانهای را درک کنند.
۲. آنچه که رسانهها میخواهند ما را به باور آن برسانند را تشخیص بدهند.
۳. تعصبات، اطلاعات غلط و دروغهای رسانهای را تشخیص بدهند.
۴. قسمتی از داستان که کتمان میشود را کشف کنند.
۵. پیامهای رسانهای را براساس تجربیات خود، باورها و ارزشهایشان ارزیابی کنند.
۶. پیامهای رسانهای خود را طراحی، ایجاد و توزیع کنند.
در جامعه آموزش سواد رسانه ای به رشد تفکر انتقادی و مشارکت فعال در فرهنگ رسانهای کمک میکند. هدف آن، دادن آزادی بیشتر به افراد به وسیلهی قدرت دادن به آنها برای دسترسی، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و ایجاد رسانه است. همچنین محققان به این نتیجه دست یافتهاند که آموزش سواد رسانه ای یک ابزار برای مقابله با الکل، تنباکو و سایر مواد مخدر، همچنین اختلالات تغذیهای، قلدری، خشونت، نژاد پرستی و تبعیض است. به طور کلی سواد رسانه ای یکی از مهارت های مهم زندگی کردن است.
در زندگی عمومی سواد رسانه ای به درک چگونگی ایجاد فرهنگ توسط رسانهها و انحصار رسانهای کمک میکند.
تعداد انگشتشماری از شرکتها هستند که بسیاری از رسانهها را کنترل میکنند، سواد رسانه ای افراد را برای تغییر سیستمهای رسانهای تشویق میکند.
مفاهیم سواد رسانه ای
مفاهیم سواد رسانه ای به سه سطح عمومی، متوسط و پیشرفته تقسیم میشوند. مفاهیم عمومی به اینکه چگونه رسانهها ما را تحت تاثیر قرار میدهند تمرکز میکند. مفاهیم متوسط به چگونگی ایجاد معنا از مفاهیم رسانهای میپردازد و مفاهیم پیشرفته تعامل رسانهها و جامعه و نقش سواد رسانه ای در ایجاد تغییرات را بررسی میکند.
مفاهیم عمومی
فرهنگ و جامعهی ما- حتی درک ما از واقعیت- از طریق اطلاعات و تصاویری که از طریق رسانهها دریافت میکنیم شکل میگیرد. چند نسل پیش خانواده و دوستان قصهگویان فرهنگی ما بودند اما امروز تلویزیون، فیلمها، موسیقی، بازیها و اینترنت قویترین قصهگویان هستند. پیامهای رسانهای افکار، نگرشها و اقدامات ما را تحت تاثیر قرار میدهند. ما دوست نداریم به این موضوع اعتراف کنیم اما همهی ما تحت تاثیر تبلیغات، اخبار، موسیقی و سایر اشکال رسانهای قرار میگیریم، به همین دلیل رسانهها یک نیروی فرهنگی قدرتمند در جامعه هستند.
رسانهها یک دنیای فانتزی میسازند. درحالی که این دنیای سرگرمکننده و لذتبخش ممکن است الهامبخش کارهای غیرعاقلانه، ضداجتماعی و یا حتی خطرناک باشد. به عنوان مثال تبلیغات دنیایی تخیلی میسازند که در آن همهی مشکلات با خرید یک محصول حل شده است. سواد رسانه ای کمک خواهد کرد تا مردم دنیای فانتزی و خیالی سازنده را بشناسند و آن را با واقعیت ادغام کنند.
سازندگان رسانه برای انتقال پیامهای خاص تلاش میکنند، مردم این پیامها را دریافت و براساس اعتقادات، ارزشها و تجارب خود به صورتی متفاوت تعبیر میکنند. این بدین معنی است که مردم میتوانند از یک رسانه تعابیر متفاوتی ایجاد کنند و همهی این معانی و تفاسیر معتبر و قابل احترام هستند.
مفاهیم میانی
پردازش مغز انسان از تصاویر و کلمات متفاوت است. تصاویر در قسمتی از مغز که احساسات و غرایز قوی هستند؛ اما نوشتهها و زبان محاوره در بخشی از مغز به نام نئوکورتکس که علتها در آن پنهان شده است پردازش میشوند. به همین دلیل است که آگهیهای بازرگانی قویتر از تبلیغات چاپی هستند.
رسانههای مبتنی بر زمان متفاوت از رسانههای بدون حرکت هستند. تاثیرگذاری عظیم فیلمها، بازیها، موسیقی و غیره در بخش ناخودآگاه مغز صورت میگیرد و احساسات تحلیلی و مغز را دور میزنند؛ اما هنگام خواندن متن یک روزنامه یا مجله فرصت متوقف کردن و یکپارچهسازی اطلاعات عقلانی وجود دارد. رسانهها زمانی که قلب و ذهن ما را درگیر میکنند و احساسات ما را هدف می گیرند، قویترین تاثیر را دارند.
پیامهای رسانهای را با استفاده از تکنیکهای مختلف(مانند زاویهی دوربین، جلوههای ویژه، ترفندهای نورپردازی، موسیقی و غیره) میتوان دستکاری کرد و تاثیر عاطفی آن را افزایش داد. اثرات رسانهها بسیار پیچیده هستند. پیامهای رسانهای به طور مستقیم روی افراد تاثیر میگذارند، اما آنها به طور غیرمستقیم روی خانواده، دوستان و جامعهی ما نیز تاثیر میگذارند. بنابراین برخی اثرات رسانهها غیرمستقیم هستند، ما باید بتوانیم اثرات مستقیم و غیرمستقیم و اثرات واقعی آنها را درک کنی
مفاهیم پیچیده
سیستمهای رسانهای ما نشاندهندهی پویایی قدرت در جامعه ما هستند. مردم پولدار، نفوذپذیر و قدرتمند به راحتی میتوانند محتوای عظیم و پیامهای رسانهای بسیاری را ایجاد و توزیع کنند، بیشتر رسانهها با منافع تجاری کنترل میشوند. ما اغلب در انتخاب چیزهایی که ببینیم، بشنویم و یا بخوانیم در مقایسه با سازندگان رسانهها نقش زیادی نداریم، بنابراین همواره باید مراقب باشیم و با دید هوشمندانه به مسائل نگاه کنیم. آیا آنها واقعا نگران شما هستند؟ آیا آنها در ایجاد فرهنگ مناسب برای جامعه تلاش میکنند، یا صرفا به دنبال منافع شخصی خود هستند؟
زمانی که قدرت در اختیار چند رسانهی بزرگ باشد، آنها روند تولید محتوا را کنترل میکنند و به دیدگاههایی که به نفع خودشان باشد امتیاز ویژهای خواهند داد و دیدگاههای مخالف را به حاشیه میرانند و یا حتی سانسور میکنند. ما میتوانیم سیستمهای رسانهایمان را تغییر بدهیم و نشان دهیم که افزایش ارزشهای انسانی مهمتر از ارزشهای تجاری است.
به طور خلاصه، بدون این توانایی اساسی افراد ارزش انسانی و یا شهروندی در یک جامعهی دموکراتیک را ندارند. افراد جامعه باید بر سواد رسانه ای درست به اندازهی سواد خواندن، سواد ریاضی و سواد فناوری تسلط داشته باشند تا بدانند چگونه از وقت خود برای استفاده از رسانههای مختلف بهرهمند شوند.
دکتر یونس شکرخواه: سواد رسانهای (Media Literacy) در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد
Younes Shokrkhah
این درک به چه کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد.
سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد
من سعی میکنم در این نوشتار - که شکل به روز شده یک مقالهام در همین زمینه است - به گونهای موثر به سواد رسانهای بپردازم.
در گام اول باید گفت سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانهای به خصوص وقتی درباره رسانههای جمعی حرف میزنیم میتواند سنجش نسبت هر محتوا با عدالت اجتماعی باشد.
به دیگر سخن، هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه - به مثابه محصول نهایی - با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده یک مضمون رسانهای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه از عدالت را طرف توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه یکسویه و انفعالی، رابطهای فعالتر وتعاملیتر داشته باشد.
باید به گفته افزود که هر نظام رسانهای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است، همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را میسازد. رفتار و بافت این سلسله مراتب در واقع شبیه یک کارخانه است؛ در کارخانه هم تمام اجزا؛ اعم از زیرساختها، نرم افزارها، نیروی انسانی و غیره؛ دست به دست هم میدهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده؛ تحویل مصرف کننده بدهند.
شاید یک تفاوت مهم در مقایسه رسانهها و کارخانهها این باشد که در رسانهها کار به گونهای صورت میگیرد که مصرف کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیشداوری یا القاءگری است. البته شاید بعضی از کارخانهها هم مهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند؛ تا مصرفکننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
پس به این ترتیب میتوان گفت؛ محصول نهایی یک رسانه الزاما آینه دنیایی که آنرا پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان باشد؛ یا شکل تحریف شدهای از جهان باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان؛ گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاما عدالتجو؛ رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. بنابراین؛ چنین محصول رسانهایی نمیتواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تامین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند. پس؛ میتوان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید الزاما ممکن است به صلاح اجتماع و یا عامه مردم نباشد. به عنوان مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانههای گوناگون جهان که هر کدام از زاویهای به بازتاب آن پرداختند
در اینجا لازم است دوباره اشاره کنم به این نکته که سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره رسانهها انتخابهای دقیق و درستی داشت، آنگاه میتوان بر نقش و جایگاه چنین مهارتهایی بهطور خاص تاکید کرد.
دو مثال در تبیین نقش مهارتها
مثال اول: اگر در یک فیلم پسرکی فرضا ده ساله در حال دویدن باشد و در همان هنگام دویدن تبدیل به یک مرد چهل ساله شود، برای کسی که فیلم زیاد دیده است؛ اتفاق عجیبی نیست. تماشاگر حرفهای سینما میداند که رجوع به آینده (و در این مثال ۴۰ ساله شدن فرد مورد بحث) یا بازگشت به گذشته یک فرد یا یک موضوع احتیاج به مثلا چهل سال انتظار ندارد و این امری بدیهی در سینماست که میتواند در یک پلان رخ دهد (فلاش فوروارد و فلاش بک).
اما دیدن چنین صحنهای برای کسی که فرضا برای اولین بار است که فیلم میبیند ممکن است ایجاد سردرگمی کند و لذا از خودش بپرسد آن پسرک چه شد؟ و این مرد چهل ساله کیست؟ اما تماشاگر حرفهای سینما به تدریج به دانش و مهارتهایی مسلط شده که لازمه درک فیلم است و بر اثر آن نمادهای و نشانههای دیداری در سینما را به خوبی میشناسد.
مثال دوم: اگر بخواهیم در کابین خلبان یک هواپیما بنشینیم و آنرا به پرواز در آوریم نیاز به مجموعهای از مهارتها داریم تا بتوانیم هواپیما را به حرکت در آورده؛ به پرواز کشانده؛ کنترل کرده و به مقصد برسانیم. مگر غیر از این است؟
همانطور که گفتم مسلط شدن به سواد رسانهای هم مستلزم کسب آمیزهای از مهارتهاست. با این تفاوت که در دو مثال مربوط به سینما و هواپیما، زودتر به نقش مهارتهای خاص پی میبریم. نداشتن مهارتهای مربوط به زبان سینما به عدم درک فیلم میانجامد و نداشتن مهارتهای مربوط به پرواز؛ به سقوط و مرگ منجر خواهد شد.
ممکن است بر این گمان باشیم که در استفاده از رسانهها از مهارتهای کافی برخوردار هستیم، در حالی که اینجا، موضوع سواد رسانهای میتواند به مهارتهای یک ملوان تازهکار و یا یک ملوان ماهر شبیه باشد. ملوان تازهکار هم به دریا میرود؛ اما ممکن است دیگر رنگ ساحل را نبیند. برخلاف ملوان تازهکار، ملوان ماهر ممکن است حتی در شرایطی که دریا توفانی است اصلا عزم آب نکند و اگر هم برود به خوبی میداند تا چه عمقی باید پیش برود و چگونه با امواج مقابله و از آنها عبور کند و به ساحل بازگردد.
ضرورت سواد رسانهای
تا اینجا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانهای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است و وقتی به عنوان مثال تلفن همراه یک نفر به صدا درمیآید این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده است، یا زمانی که یک مودم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است ازهمین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان و یا حالا که میلیونها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه تلویزیونی بر زمین و زمان میبارد همه نیاز دارند به اینکه در برابر چنین فضایی، چتری برسر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند، همه نیاز دارند به اینکه در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست مثل اینکه حالا مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند. چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند؛ مراقب هستند که در غذایی که مصرفمیکنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد، در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آنها برداشت.
به عنوان مثال زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه سایتهایی - اعم از شناخته شده و ناشناخته - و چه مقدار از آنرا فرضا در چت رومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستین گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
پس یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تامین کند.
سه جنبه سواد رسانهای
سواد رسانهای یک موضوع متضلع است که قدرت درک مخاطبان از نحوه کارکرد رسانهها و شیوههای معنیسازی در آنها را طرف توجه قرارمیدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند.
سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تامین شرایط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست.
سه جنبه سواد رسانهای عبارتند از:
سواد رسانهای سواد رسانه ای (Media Literacy) مجموعهای از مهارت های قابل یادگیری است که به توانایی دسترسی، تجزیه و تحلیل و ایجاد انواع پیامهای رسانهای اشاره دارد و یک مهارت ضروری در دنیای امروزی به شمار میرود [۱] یا به زبان ساده تر علمی است که فرد برای استفاده از محتوا و پیام های رسانه ای به کار می گیرد.[۲] این مفهوم با ایجاد و گسترش رسانههای سمعی و بصری، به وجود آمد و با گسترش شبکههای اجتماعی، روز به روز دارای ابعاد گستردهتر و پیچیدهتری شد.
سواد رسانهای یک موضوع چند وجهی است که قدرت درک مخاطبان از نحوه کارکرد رسانهها و شیوههای معنی سازی در آنها را مورد توجه قرارمیدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند. سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تامین شرایط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست
سه وجه سواد رسانهای عبارتند از:
الف: ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون که در یک کلام، همان محتوای رسانههاست؛
ب: آموزش مهارتهای مطالعه است یا تماشای انتقادی؛ ج: و تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانههاست که در نگاه اول قابل مشاهده نیست[۳]
مطابق نظر جيمز پاتر ، بسياري از افراد واژه سواد را به رسانه های چاپي ربط ميدهند وآن را معادل توانايي خواندن و نوشتن قلمداد ميكنند. برخي نيز، در مواجهه با رسانه های ديگري همچون فيلم و تلويزيون، اين اصطلاح را به سواد بصري بسط ميدهند. نويسندگان ديگري نيز از اصطلاحاتي نظير سواد اطلاعاتى، سواد كامپيوتری استفاده ميكنند، اما هيچكدام اينها به تنهايى معادل سواد رسانه ای نيستند بلكه، هر يك اجزاي سازنده و تشكيل دهنده سواد رسانه ای محسوب می شوند ؛يا به عبارت ديگر، سواد رسانهاى در برگيرنده همة موارد ذكر شده و شامل تمام اين توانايي های ويژه است، چرا كه اگر خواندن بلد نباشيم، از رسانه های چاپي چيزى دستگيرمان نميشود. اگر در درك آداب بصري و روايي مشكل داشته باشيم، نميتوانيم از برنامه های تلويزيون يا فيلم چيز زيادي درك كنيم ، و اگر نتوانيم از كامپيوتر استفاده كنيم، از آنچه به مرور زمان در اين مهمترين رسانه اينترنت رخ ميدهد، بيخبر خواهيم ماند[۴]
نداشتن سواد رسانه باعث می گردد تا عامه مردم بدون تحقیق و با خواندن مطالب دروغ و فاقد از ارزش علمی تحت تاثیر قرارگرفته و عملا مورد سواستفاده افکار و رفتار صاحبان سیاست و کلاه برداران حرفه ای قرار گیرند. در هرصورت می توان دریافت که عملا بی سوادی در حوزه رسانه خطرناک تر از نداشتن سواد خواندن و نوشتن خواهد بود
بنابراین اولین نکته در موضوع سواد رسانهای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگینکمان رسانههاست و سپس توجه با این نکته دیدن و خواندن و شنیدن عمدتا باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته اینکه به نقش دستاندرکاران و مالکان رسانهها هم باید توجه داشت.
شاید بتوان گفت تلقیهای نوتر و امروزیتر از سواد رسانهای، بیشتر بر جنبه دستاندرکاران و مالکان رسانهها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانههای بزرگ غالب را دستور کار دارد و در واقع کالبدشکافی آن دسته از رسانههایی که هدفشان تامین هژمونی فرهنگی؛ تعمیم فلسفه سیاسی و حفظ قدرتهائی است که خود این رسانهها محصول آنها هستند.
در همین حال به نظر میرسد که موضوع سواد رسانهای - به عنوان دافعه فضای اشباع رسانهای و در ستیز با گفتمان غالب رسانههای بزرگ در همین شرایط اشباع رسانهای - در اینترنت نسبت به سایر رسانهها بیشتر و سریعتر رشد کرده و به نوعی میتوان آنرا نوه دیجیتال نقدهای رسانهای کلاسیک به حساب آورد.
همینجا بد نیست یادآوری شود که تسلط به یک زبان خارجی؛ مهارت برای استفاده از کامپیوتر و مهارتهای استفاده از فضای سایبر هم که خودشان جزو مهارتهای سواد رسانهای به شمار میآیند، میتوانند به بهرهوری مناسبتر از مباحث سواد رسانهای موجود در سایتهای مختص این مبحث در اینترنت کمک کنند.
اما از آنجایی که بدون سواد رسانهای، نمیتوان گزینشهای صحیح از پیامهای رسانهای داشت؛ به گمان من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران باید به این امر کمک کنند.
نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف میتوانند مفهوم سواد رسانهای را در کتب درسی ارائه کنند، نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی میکنند نیز میتوانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینه سواد رسانهای قرار دهند و بالاخره نهادهای رسانهای و انتشاراتی هم میتوانند مفاهیم ساده شدهای از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.
اگر نهادهای پیشگفته در این عرصه فعالتر شوند بضاعتی که از طریق سوادرسانهای در اختیار گذاشته میشود باعث میشود تا مخاطبان درک عمیقتری از آنچه میبینند، میشنوند و میخوانند داشته باشند. در حالیکه میتوان فاقدان سواد رسانهای را طعمههای اصلی در فضاهای رسانهای به شمار آورد افراد دارای سواد رسانهای نه تنها اسیر محصولات رسانهای نمیشوند، بلکه قضاوتهای صحیحتری از محیط پیرامون خود دارند
یکی دیگر از اهداف سواد رسانهای نشان دادن اضافه بار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که به هیچ وجه به برخی از آنها هم نیازی به آنها ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان در جهان مارکها و علائم تجاری بینالمللی را به خوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به کار آنها نمیآید، نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، ولی چون در معرض آگهیهای پیاپی قرار دارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیامها و اطلاعات اطرافمان براساس نیازهایمان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. سوادرسانهای این امکان را هم در اختیار میگذارد
نیاز به تولید ادبیات
باید برای مبحث سواد رسانهای تولید ادبیات کنیم. متاسفانه منبع در این زمینه به خصوص به زبان فارسی، اندک است و پر کردن این خلا با تالیف و ترجمه امکان پذیراست. این فقر ادبیات را نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران میتوانند پر کنند.
در مباحث بینالمللی مربوط به سواد رسانهای ۱۸ اصل وجود دارد که طرف توجه است. در این زمینه؛ مطالعه آرای لنمسترمن میتواند مفید باشد. او که از برجستهترین متفکران حوزه بینالمللی آموزشهای رسانهای است؛ پیش از این کتابی منتشر کرده بود که به سرعت به کتابی درسی در عرصه آموزش رسانهای تبدیل شد. این کتاب که Teaching the Media نام داشت در سال ۱۹۸۵ به علاقهمندان مباحث مربوط به آموزش رسانهای عرضه شد. او کتاب دیگری هم دارد که انتشارات شورای اروپا آن را منتشر کرده است. نام این اثر آموزش رسانهای در اروپای دهه ۱۹۹۰ (Media Education in ۱۹۹۰'s Europe) است. به گفته میتوان افزود که نویسنده مورد بحث از جمله کسانی است که ترجیح میدهد ازعبارت آموزش رسانهای (Media Education) به جای اصطلاح سواد رسانهای استفاده کند.
تکرار میکنم میتوان در عرصه آموزش رسانهای و سواد رسانهای تولید ادبیات کرد تا در گام اول مشخص شود دامنه و چارچوب بحث سواد رسانهای چیست؛ باید ترجمه کرد و همزمان تالیف تا بتوان زمینه یک مطالعه تطبیقی را فراهم ساخت و به معیارهایی برای تعقیب اهداف سواد رسانهای دست یافت وضعیت سواد رسانهای در غرب به دلیل آنکه تکنولوژیهای مدرن تمرکز و غلظت بیشتری دارند، باعث شده تا نظریه پردازان و مخاطبان، زودتر خطر مسلح نبودن به سواد رسانهای را درک کنند، بنابراین مطالعات و تجارب بسیار خوبی هم در این زمینه دارند که میشود از آنها استفاده کرد.
همچنین حمایت نهادهای آموزشی از طریق گنجاندن مفاهیم سواد رسانهای در کتب درسی دانش آموزان، و دروس دانشکدههای ارتباطات میتواند مفید باشد و خود رسانهها هم با توجه به جغرافیای مخاطبان خود، میتوانند مفاهیم مرتبط با سواد رسانهای را منعکس کنند
آموزش سواد رسانهای
آموزش سواد رسانه ای غالباً از یک الگوی آموزشی مبتنی بر پرس و جو استفاده میکند که افراد را ترغیب میکند در مورد آنچه تماشا میکنند، میشنوند و میخوانند سؤال کنند. آموزش سواد رسانه ای ابزاری برای کمک به افراد در تجزیه و تحلیل انتقادی پیامها، فرصتهایی را برای زبان آموزان فراهم میکند تا تجربه خود را از رسانه گسترش دهند و به آنها در توسعه مهارتهای خلاقانه در ساخت پیامهای رسانه ای خود کمک میکند. تحلیلهای انتقادی میتواند شامل شناسایی نویسنده، هدف و نقطه نظر، بررسی تکنیکهای ساختمانی و ژانرها، بررسی الگوهای نمایندگی رسانهها و کشف تبلیغات، سانسور و تعصب در برنامههای خبری و روابط عمومی (و دلایل این موارد) باشد. آموزش سواد رسانه ای ممکن است چگونگی تأثیرگذاری ویژگیهای ساختاری - مانند مالکیت رسانهها یا مدل تأمین اعتبار آن - بر اطلاعات ارائه شده را کشف کند.
همانطور که توسط اصول اصلی آموزش سواد آموزی رسانه تعریف شدهاست، «هدف از آموزش سواد رسانه ای، کمک به افراد در هر سنی است که عادات سؤال و مهارتهای بیان را توسعه دهند که آنها نیاز به متفکران انتقادی، ارتباطات مؤثر و شهروندان فعال در دنیای امروز هستند.»
در آمریکای شمالی و اروپا سواد رسانه ای هم چشمانداز توانمندسازی و هم حمایت را شامل میشود. افراد با سواد رسانه ای باید بتوانند به صورت ماهرانه پیامهای رسانه ای را ایجاد کرده و تولید کنند، هم برای نشان دادن درک خصوصیات خاص هر رسانه و هم برای ایجاد رسانه و مشارکت به عنوان شهروندان فعال. سواد رسانه ای میتواند به عنوان مفهومی برای گسترش سواد، درمان رسانههای جمعی، فرهنگ عامه و رسانههای دیجیتال به عنوان انواع جدیدی از «متون» که نیاز به تجزیه و تحلیل و ارزیابی دارند، دیده شود. با تبدیل فرایند مصرف رسانهها به یک فرایند فعال و حساس، مردم آگاهی بیشتری از پتانسیل سوء تفکر و دستکاری و آگاهی بیشتر کسب میکنند و نقش رسانههای جمعی و رسانههای مشارکتی را در ساختن دیدگاههای واقعیت درک میکنند. آموزش سواد رسانه ای گاهی به عنوان روشی برای پرداختن به ابعاد منفی رسانهها، از جمله دستکاری رسانهها، اطلاعات غلط، کلیشههای جنسیتی و نژادی، جنسی کردن کودکان و نگرانی در مورد از بین رفتن حریم شخصی، حمله سایبری و شکارچیان اینترنت مفهوم سازی میشود. با ایجاد دانش و شایستگی در استفاده از رسانه و فناوری، آموزش سواد رسانه ای میتواند با کمک به آنها در انتخاب مناسب در عادات مصرف رسانه و الگوهای استفاده، نوعی محافظت از کودکان و جوانان را فراهم کند. طرفداران آموزش سواد رسانه ای معتقدند که ورود سواد رسانه ای به برنامه درسی مدارس موجب تعامل مدنی، افزایش آگاهی از ساختارهای قدرت ذاتی در رسانههای عمومی میشود و دانشآموزان را در به دست آوردن مهارتهای لازم و انتقادی را ضروری میداند. یک تحقیق در حال رشد با تمرکز بر تأثیر سواد رسانه ای بر جوانان آغاز شدهاست. در یک متاآنالیز مهم بیش از ۵۰ مطالعه، که در مجله ارتباطات منتشر شدهاست، مداخلات سواد رسانه ای تأثیرات مثبتی بر دانش ، انتقاد، واقع گرایی درک شده، تأثیر، باورهای رفتاری، نگرشها، خودکارآمدی و رفتار دارد.
رویکردهای نظری برای آموزش سواد رسانه ای
دانشمندان زیادی، چارچوبهای نظری را برای سواد رسانه ای پیشنهاد دادهاند. رنه هابز، سه فریم را برای معرفی سواد رسانه ای به زبان آموزان مشخص میکند: نویسندگان و مخاطبان (AA)، پیامها و معانی (MM)، و بازنمایی و واقعیت (RR). وی در سنتز ادبیات از سواد رسانه ای، سواد اطلاعاتی، سواد بصری و سواد جدید، این ایدههای اصلی را شناسایی میکند که زمینه نظری برای سواد رسانه ای را تشکیل میدهد.
دیوید باکینگهام چهار مفهوم اساسی را ارائه دادهاست که «یک چارچوب نظری را ارائه میدهد که میتواند برای کل رسانههای معاصر و همچنین برای رسانههای» قدیمی «نیز استفاده شود: تولید، زبان، بازنمایی و مخاطب.» هنری جنکینز با تشریح مفاهیم ارائه شده توسط دیوید باکینگهام، ظهور یک فرهنگ مشارکتی را مورد بحث قرار میدهد و بر اهمیت «سواد رسانههای جدید» تأکید میکند - مجموعه ای از شایستگیهای فرهنگی و مهارتهای اجتماعی که جوانان در چشمانداز رسانه جدید به آن نیاز دارند.
داگلاس کلنر و جف سهم چهار رویکرد متفاوت در زمینه آموزش رسانه را طبقهبندی کردهاند: رویکرد حمایتگرایی، آموزش هنر رسانه ای، جنبش سواد رسانه ای و سواد انتقادی رسانه ای. رویکرد حمایت گرایانه مخاطبان رسانههای جمعی را در معرض نفوذ فرهنگی، عقیدتی یا اخلاقی قرار میدهد و به وسیله آموزش نیاز به حمایت دارد. رویکرد آموزش هنر رسانه ای بر تولید خلاقانه اشکال مختلف رسانه ای توسط زبان آموزان متمرکز است. نهضت سواد رسانه ای تلاشی است برای تحقق بخشیدن به جنبههای سنتی سواد آموزی از حوزه آموزشی و استفاده از آن در رسانه. سواد رسانه ای انتقادی با هدف تجزیه و تحلیل و درک ساختارهای قدرت که بازنمایی رسانهها را شکل میدهد و شیوههایی که مخاطبان برای ایجاد معنا از طریق قرائتهای غالب، مخالف و مذاکره شده از رسانه تلاش میکنند، هستند.
تاریخچه و برنامه بینالمللی
آموزش سواد رسانه ای بهطور فعال بر روی روشهای آموزشی و آموزش سواد آموزی رسانهها متمرکز است و چارچوبهای نظری و انتقادی ناشی از نظریه یادگیری سازنده، مطالعات رسانه ای و بورسیه تحصیلات فرهنگی را در بر میگیرد. این اثر ناشی از میراث استفاده از رسانه و فناوری در آموزش و پرورش در طول قرن بیستم و ظهور کار متقابل انضباطی در تقاطع مطالعات رسانه و آموزش است. صدای سواد رسانه ای، یک پروژه از طریق مرکز سواد رسانه ای با حمایت تسا جولز، شامل مصاحبههای اول شخص با ۲۰ پیشگام سواد رسانه ای است که قبل از دهه ۱۹۹۰ در کشورهای انگلیسی زبان فعال بودند. این پروژه زمینههای رشد سواد رسانه ای از افرادی که به تأثیرگذاری در این زمینه کمک کردهاند، زمینههای تاریخی را فراهم میکند.
در سال ۲۰۰۱، یک بررسی رسانه ای توسط یونسکو تحقیق کرد که کدام کشورها مطالعات رسانه ای را در برنامههای درسی مدارس مختلف و همچنین برای کمک به توسعه ابتکارات جدید در زمینه آموزش رسانهها قرار میدهند. پرسشنامه ای به تعداد ۷۲ نفر از متخصصان آموزش رسانه در ۵۲ کشور مختلف جهان ارسال شد. این پرسشنامه به سه بخش اصلی پرداختهاست:
«آموزش رسانه در مدارس: میزان، اهداف و مبنای مفهومی تأمین فعلی؛ ماهیت ارزیابی و نقش تولید توسط دانش آموزان.»
«مشارکتها: مشارکت صنایع رسانه ای و تنظیم کننده رسانه در آموزش رسانه؛ نقش گروههای غیررسمی جوانان؛ فراهم کردن آموزش معلمان.»
«توسعه آموزش رسانه ای: تحقیق و ارزیابی از ارائه آموزش رسانه ای؛ نیازهای اصلی مربیان؛ موانع توسعه آینده و سهم بالقوه یونسکو.»
نتایج این نظرسنجی نشان میدهد که آموزش رسانهها پیشرفت بسیار ناهمواری داشتهاند. در کشورهایی که آموزش رسانه وجود داشتهاست، آن را به عنوان یک انتخاب برگزیده ارائه میدهند، و بسیاری از کشورها معتقد بودند که آموزش رسانه نباید یک بخش جداگانه از برنامه درسی باشد بلکه باید در زمینههای موضوعی موجود ادغام شود. با این حال، پاسخ دهندگان در سراسر مرزها همگی متوجه اهمیت آموزش رسانهها و همچنین نیاز به شناخت رسمی از دولت و سیاستگذارانشان بودند.
آمریکای شمالی
در آمریکای شمالی، آغاز یک رویکرد رسمی به سواد رسانه ای به عنوان یک موضوع آموزش اغلب به تشکیل ۱۹۷۸ انجمن انجمن سواد رسانه ای مستقر در انتاریو (AML) منتسب میشود. قبل از آن زمان، آموزش در آموزش رسانهها معمولاً مورد توجه معلمان و دستاندرکاران قرار میگرفت. کانادا اولین کشوری در آمریکای شمالی بود که در برنامه درسی مدارس به سواد رسانه ای نیاز داشت. هر استان در برنامه درسی خود آموزش رسانه ای را اجباری کردهاست. به عنوان مثال، برنامه درسی جدید کبک سواد رسانه ای را از درجه ۱ تا سال آخر دوره متوسطه (دوره متوسطه V) الزامی میکند. راه اندازی آموزش رسانه ای در کانادا به دو دلیل اتفاق افتاد. یکی از دلایل نگرانی از فراگیر شدن فرهنگ عامه مردم آمریکا و دیگری ضرورت زمینهسازی برای سیستمهای آموزشی برای الگوی جدید آموزشی بود. مارشال مک لوهان، محقق ارتباطات کانادایی، جنبش آموزشی آمریکای شمالی را برای سواد رسانه ای در دهههای ۵۰ و ۱۹۶۰ نادیده گرفت. دو تن از رهبران کانادا در سواد رسانه ای و آموزش رسانه ای Barry Duncan و John Pungente هستند. دانکن در ۶ ژوئن ۲۰۱۲ درگذشت. حتی پس از اینکه از تدریس در کلاس بازنشسته شد، باری هنوز هم در آموزش رسانه فعال بود. Pungente یک کشیش Jesuit است که سواد رسانه ای را از اوایل دهه ۱۹۶۰ ارتقا دادهاست.
آموزش سواد رسانه ای از اوایل قرن بیستم میلادی مورد توجه ایالات متحده بودهاست، هنگامی که معلمان انگلیسی دبیرستان برای اولین بار شروع به استفاده از فیلم برای توسعه مهارتهای تفکر انتقادی و ارتباطی دانش آموزان کردند. با این حال، آموزش سواد رسانه ای صرفاً با استفاده از رسانه و فناوری در کلاس متمایز است، تمایزی که با تفاوت «آموزش با رسانه» و «آموزش در مورد رسانه» نشان داده میشود. در دهه ۵۰ و ۶۰، رویکرد «دستور زبان فیلم» به آموزش سواد رسانه ای در ایالات متحده توسعه یافت. از آنجا که مربیان شروع به نمایش فیلمهای تجاری به کودکان کردند، آنها باید یک اصطلاح جدید را شامل کلماتی مانند: محو شدن، حل شدن، کامیون، تابه، بزرگنمایی و برش یاد بگیرند. فیلمها به ادبیات و تاریخ وصل شدند. برای درک ماهیت ساختاری فیلم، دانشجویان به کاوش در طرح، شخصیت، روحیه و لحن پرداختند. سپس، در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، نگرش در مورد رسانههای جمعی و فرهنگ جمعی شروع به تغییر در جهان انگلیسی زبان کرد. آموزگاران شروع به درک نیاز به «محافظت در برابر تعصب ما از تفکر چاپ به عنوان تنها رسانه واقعی که معلم انگلیسی در آن سهیم است». یک نسل از مربیان نه تنها فیلم و تلویزیون را به عنوان اشکال جدید و مشروعیت بیان و ارتباطات تصدیق کردند، بلکه راههای عملی برای ترویج تحقیق و تحلیل جدی- در آموزش عالی، خانواده، مدارس و جامعه را نیز مورد بررسی قرار دادند. در سال ۱۹۷۶، پروژه سانسور شده با استفاده از یک مدل یادگیری خدمات برای پرورش مهارتهای سواد رسانه ای در بین دانشجویان و اساتید در آموزش عالی شروع به کار کرد.
آموزش سواد رسانه ای در اوایل دهه ۱۹۹۰ در چارچوبهای برنامه درسی آموزش انگلیسی زبان انگلیسی ظاهر شد، در نتیجه افزایش آگاهی در مورد نقش اصلی رسانه در متن فرهنگ معاصر. تقریباً در هر ۵۰ ایالت زبان وجود دارد که از سواد رسانه ای در چارچوبهای برنامه درسی دولتی پشتیبانی میکند. علاوه بر این، تعداد فزاینده ای از ولسوالیهای مدارس شروع به توسعه برنامههایی در سطح مدرسه، دورههای انتخابی و سایر فرصتهای بعد از مدرسه برای تحلیل و تولید رسانه میکنند. با این حال، هیچ داده ملی در مورد میزان دستیابی به برنامههای سواد رسانه ای در ایالات متحده آمریکا وجود ندارد.
بورس تحصیلی میان رشتهای در آموزش سواد رسانه ای ظهور مییابد. در سال ۲۰۰۹، یک ژورنال علمی به نام «ژورنال آموزش سواد رسانه ای» برای حمایت از کار دانشمندان و دستاندرکاران این حوزه راه اندازی شد. دانشگاههایی مانند دانشگاه ایالتی آپالاچیان، دانشگاه کلمبیا، کالج ایتاکا، دانشگاه نیویورک، دانشگاه بروکلین شهر، دانشگاه نیویورک، دانشگاه تگزاس-آستین، دانشگاه رود آیلند و دانشگاه مریلند دورهها و موسسات تابستانی ارائه میدهند. در سواد رسانه ای برای معلمان پیش خدمت و دانشجویان فارغالتحصیل. دانشگاه بریگام یانگ یک برنامه فارغالتحصیل در آموزش رسانه را بهطور خاص برای معلمان ضمن خدمت ارائه میدهد. از سال ۲۰۱۱، دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA)، برنامه آموزش معلمان همه معلمان جدید را ملزم به گذراندن دوره ۴ واحدی در زمینه سواد رسانه انتقادی کردهاست.
اروپا
انگلستان بهطور گستردهای به عنوان رهبر توسعه آموزش سواد رسانه ای مورد توجه قرار میگیرد. آژانسهای کلیدی که در این پیشرفت نقش داشتهاند عبارتند از: انستیتوی فیلم بریتانیا، آموزش فیلم مرکز انگلیسی و رسانه، مرکز مطالعات کودکان، جوانان و رسانهها در انستیتوی آموزش، لندن، و مرکز DARE (آموزش تحقیقات هنری دیجیتال)، همکاری بین دانشگاه کالج لندن و مؤسسه فیلم بریتانیا. ارتقاء سواد رسانه ای نیز به عنوان یک سیاست دولت انگلستان تحت عنوان New Labor تبدیل شد و در قانون ارتباطات ۲۰۰۳ به عنوان مسئولیت تنظیم کننده جدید رسانهها، Ofcom، درج شد. با این حال، پس از وقوع فعالیت اولیه، کار Ofcom در این زمینه به تدریج در دامنه کاهش یافت، و از طرف دولت ائتلاف به بعد، ارتقاء سواد رسانه ای به یک موضوع تحقیقات در بازار کاهش یافت - آنچه والس و باکینگهام آنرا توصیف کردهاند. سیاست ارواح.
در اسکاندیناوی، آموزش رسانهها در برنامه درسی ابتدایی فنلاند در سال ۱۹۷۰ و در دبیرستانها در سال ۱۹۷۷ وارد شد. مفاهیم ابداع شده در Lycée franco-finlandais d'Helsinki در سال ۲۰۱۶ در سطح ملی استاندارد شد. آموزش رسانه ای در سوئد از سال اجباری بودهاست. ۱۹۸۰ و از سال ۱۹۷۰ در دانمارک.
فرانسه فیلم را از بدو ورود به رسانه آموختهاست، اما اخیراً کنفرانسها و دورههای رسانه ای برای معلمان با درج تولید تولید رسانه برگزار شدهاست.
آلمان نشریات نظری در مورد سواد رسانه ای را در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مشاهده کرد، با افزایش علاقه به آموزش رسانه در داخل و خارج از سیستم آموزشی در دهه ۸۰ و ۹۰.
در هلند سواد رسانه ای در سال ۲۰۰۶ توسط دولت هلند به عنوان موضوعی مهم برای جامعه هلند در دستور کار قرار گرفت. در آوریل ۲۰۰۸، یک مرکز رسمی (mediawijsheid ekspertisecentrum = خبره وساطت بینالمللی) توسط دولت هلند ایجاد شدهاست. این مرکز یک سازمان شبکه است که متشکل از ذینفعان مختلف با تخصص در این زمینه است.
در روسیه، تاریخ آموزش رسانهها به دهه ۱۹۲۰ بازمیگردد، اما این نخستین تلاشها توسط جوزف استالین متوقف شد. دهه ۱۹۷۰–۱۹۹۰ اولین برنامههای رسمی آموزش فیلم و رسانه را به وجود آورد، افزایش علاقه به مطالعات دکتری با محوریت آموزش رسانه و همچنین کارهای نظری و تجربی در زمینه آموزش رسانه توسط O.Baranov (Tver) , S.Penzin (Voronezh) , G.Polichko , U.Rabinovich (Kurgan), Y.Usov (Moscow), Alexander Alexander (Taganrog), A.Sharikov (مسکو) و دیگران. تحولات اخیر در زمینه آموزش رسانه ای در روسیه عبارتند از ثبت نام تخصصی ۲۰۰۲ «آموزش رسانه» (شماره ۰۳٫۱۳٫۳۰) ویژه دانشگاههای آموزشی، و راه اندازی سال ۲۰۰۵ مجله علمی آموزشی رسانه، که تا حدی توسط ICOS یونسکو حمایت میشود. برای همه'.
مونتهنگرو به معدود کشورهایی در جهان تبدیل شد که آموزش رسانه را در برنامههای درسی خود وارد کردهاست، هنگامی که در سال ۲۰۰۹ «سواد رسانه ای» به عنوان یک موضوع اختیاری برای دانش آموزان ۱۶ و ۱۷ ساله دبیرستانهای بدنسازی معرفی شد.
در اوکراین، آموزش رسانه ای در مرحله دوم توسعه و استانداردسازی است. مراکز اصلی آموزش رسانه شامل دانشگاه ایوان فرانکو Lviv (به رهبری بوریس پوتاتینینک)، انستیتوی آموزش عالی آکادمی ملی علوم پداگوژیکی اوکراین (هانا اونکوویچ)، انستیتوی روانشناسی اجتماعی و سیاسی آکادمی ملی علوم تربیتی است. اوکراین (Lyubov Naidyonova).
آسیا
آموزش سواد رسانه ای در مقایسه با ایالات متحده یا کشورهای غربی هنوز در آسیا گسترده یا پیشرفته نیست. با شروع از دهه ۱۹۹۰، تغییر در جهت سواد رسانه ای در شرق آسیا رخ دادهاست. در سالهای اخیر، آموزش سواد رسانه ای در آسیا رو به رشد است و چندین برنامه در سراسر کشور در سراسر منطقه اقیانوس آرام آسیا وجود دارد.
معلمان پکن، چین بر اساس میزان نگرانی خودشان از نیاز به سواد رسانه ای در آموزش، اهمیت آموزش سواد رسانه ای در مدارس ابتدایی را تشخیص میدهند. برنامههای دیگر در چین شامل Little Masters ، انتشارات چینی است که توسط کودکان ایجاد شدهاست و درمورد موضوعات مختلف، گزارش میدهد و به کودکان کمک میکند تا روزنامهنگاری و مهارتهای اساسی در کار تیمی و ارتباطی را یاد بگیرند. مطالعاتی برای آزمایش سطح سواد رسانه ای در بین دانشجویان چینی زبان در چین و تایوان انجام شدهاست، اما تحقیقات بیشتری لازم است. سواد اطلاعات در آموزش بسیار مورد توجه است، اما سواد رسانه ای کمتر شناخته میشود.
در هند، برنامه Cybermohalla از سال ۲۰۰۱ با هدف دستیابی به فناوری به جوانان آغاز شد.
در ویتنام، گروه خبرنگاران جوان (YOJO) در سال ۱۹۹۸ با همکاری یونیسف و رادیو ملی ویتنام برای مبارزه با حسابهای دروغین توسط رسانهها ایجاد شد.
در سنگاپور، سازمان توسعه رسانه (MDA) سواد رسانه ای را تعریف میکند و آن را به عنوان ابزاری مهم برای قرن بیست و یکم میشناسد، اما فقط از جنبه خواندن این اصطلاح.
با شروع سال تحصیلی ۲۰۱۷، کودکان در تایوان برنامه درسی جدیدی را آموزش میدهند که برای آموزش خواندن انتقادی تبلیغات و ارزیابی منابع طراحی شدهاست. این دوره تحت عنوان «سواد رسانه ای»، دوره آموزش روزنامهنگاری را در جامعه اطلاعات جدید فراهم میکند.
در کشور ما از اواسط ده هشتاد شمسی، سواد رسانه ای جای خود را در میان کتاب های دانشگاهی بازکرد و استادان ارتباطات و رسانه مقالات متعددی را ترجمه و تألیف کردند.
تأکید نخبگان دانشگاهی و رسانه ای برضرورت آموزش سواد رسانه ای به اقشار مختلف جامعه سبب شد تا در سالهای اخیر هم اندیشی ها و همایش های زیادی با موضوع سواد رسانه ای در فرهنگسراها و مدارس کلان شهرهای کشور برگزار شود. باوجود اینکه قدمت سواد رسانه ای در جهان به بیش از سه دهه می رسد اما زمان اندکی از ورود آن به ایران می گذرد، به همین خاطر، در کشور ما مبحث فوق العاده جوانی محسوب می شود.[۵]
خاورمیانه
اردن در زمینه تقویت سواد رسانه ای و اطلاعاتی پیش میرود، که برای مبارزه با افراط گرایی و سخن از نفرت بسیار مهم است، مؤسسه جردن رسانه در تلاش است تا مفاهیم و مهارتهای تعامل مثبت با رسانهها و ابزارهای فناوری ارتباطات و رسانههای دیجیتال را گسترش داده و کاهش دهد. معایب آنها آکادمی در بیروت، لبناندر سال ۲۰۱۳ افتتاح شد، به نام آکادمی رسانه و ادبیات دیجیتال بیروت (MDLAB) با هدف این که دانش آموزان از مصرفکنندگان مهم رسانه باشند.
در ایران، نسرا (نهضت سواد رسانه)، حرکتی که هدف آن پاسخگویی به نیازهای آموزشی خردسالان، جوانان و بزرگسالان است، در سال ۱۳۹۷ شکل گرفت. این جنبش اجتماعی بر استفاده از رسانههای دیجیتال و سلامت روان متمرکز شده و مهارت استفاده از رسانهها را برای عموم مردم افزایش میدهد.[۶][۷]
استرالیا
در استرالیا، آموزش رسانه ای تحت تأثیر تحولات روشهای تلقیح در انگلستان، هنرهای مردمی و شیوههای دمی زدایی قرار گرفت. نظریه پردازان اصلی که تحت تأثیر آموزش رسانههای استرالیا قرار داشتند گریم ترنر و جان هارتلی بودند که به توسعه رسانهها و مطالعات فرهنگی استرالیا کمک کردند. در طول 1980s و 1990s، استرالیایی غربی Robyn Quin و Barrie MacMahon کتابهای درسی مهم مانند Real Images نوشتند، و بسیاری از تئوریهای رسانه پیچیده را در چارچوبهای یادگیری مناسب کلاس ترجمه کردند. در همین زمان، کارمن لوک سواد رسانه ای را با فمینیسم مرتبط میکند تا رویکرد انتقادی تری را در مورد آموزش رسانه ایجاد کند. در بیشتر ایالتهای استرالیا، رسانه یکی از پنج رشته از منطقه اصلی آموزش هنر اصلی است و شامل «یادگیریهای اساسی» یا «نتایج» ذکر شده برای مراحل مختلف توسعه است. در سطح ارشد (سالهای ۱۱ و ۱۲)، چندین ایالت مطالعات رسانه ای را به عنوان یک انتخاب برگزیده ارائه میدهند. به عنوان مثال، بسیاری از مدارس کوئینزلند فیلم، تلویزیون و رسانه جدید را ارائه میدهند، در حالی که مدارس ویکتوریا VCE Media را ارائه میدهند. آموزش رسانه ای توسط انجمن تخصصی معلمان معلمان رسانه استرالیایی پشتیبانی میشود. با معرفی برنامه درسی ملی جدید استرالیا، مدارس شروع به اجرای آموزش رسانه به عنوان بخشی از برنامه درسی هنر میکنند و از سواد رسانه ای به عنوان ابزاری برای آموزش دانش آموزان در زمینه ساختارشکنی، ساخت و شناسایی مضامین در رسانه استفاده میکنند.
.1«سواد رسانه ای چیست؟». بازاریابی محتوایی و تولید محتوا گراف. ۱۳۹۳-۰۸-۱۳. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۱-۰۳.
2.پاتر. جیمز. (۱۳۹۹) سواد رسانه ای. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی.
3.«وجوه تمایز بخش سواد رسانه ای از سواد اطلاعاتی و قابلیت های ضروری (گذر از مفاهیم سواد اینترنتی و سواد کتابخانه ای)». iase-ngo.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۱-۰۳.
.4بررسی آموزش سواد رسانه ای در ژاپن و کانادا.
5."تاریخچه سواد رسانه جهان و ایران" (به Persian). Retrieved 17 July 2020.
.6"داشتن سواد، ضرورت انکارناپذیر فضای رسانهای امروز است" (به Persian). Retrieved 10 June 2020.
7."Media Literacy Movement of the Islamic Revolution (Nasra)" (به English). Retrieved 10 June 2020.
منابع:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C
https://graphteam.ir/%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/
https://www.hamshahrionline.ir/news/83516/%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
https://www.roshdana.com/blog/media-literacy/