سه محور مورد تأکید قرآن درباره عدالت
سه شنبه 12 بهمن 1400 1:42 PM
حوزه/ یکی از روشهای تربیتی اسلام، روش تشویق و ترغیب انسانها به نیکی و تبیین آثار گرانقدر و فلسفه کار نیک است و عدالت اجتماعی نیز از همین رهگذر مورد تشویق قرار گرفته است.
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «اصول اخلاق اجتماعی» اثری از پژوهشکده تحقیقات اسلامی است که در آن به بررسی موارد متعدد از اخلاقهای اجتماعی پرداخته و «حوزه نیوز» به انتشار این مباحث در شمارههای گوناگون خواهد پرداخت.
* عدالت اجتماعی
عدالت از مباحث و اصول بسیار مهم در شریعت مقدس اسلام است و گستره آن از آفرینش زمین و آسمان و دیگر پدیدهها گرفته تا رابطه خدا و مردم، مردم با خدا و مردم با مردم را دربر میگیرد.
دو نوع نخست به عنوان عدل تکوینی و تشریعی از اصول عقاید اسلامی است. نوع سوم عدالت فردی نام گرفته و بخش چهارم که (عدالت اجتماعی) است، در این درس مورد بحث قرار میگیرد.
- تبیین واژه
واژه شناسان در بیان عدل گفتهاند:
(اِنَّ الْعَدْلَ هُوَ الْمُساواةُ فِی الْمُکافأةِ؛ اِنْ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ اِنْ شَرّاً فَشَرُّ )۲۱۷
عدالت، تساوی در تلافی کردن کار دیگران است؛ اگر آن کار نیک باشد نیکو تلافی شود و اگر کار بدی کرده کیفر ببیند.
شهید راه عدالت امام علی صلوات اللّه علیه بیانی زیبا و رسا در تشریح عدالت دارد و در پاسخ این پرسش که (عدالت بهتر است یا سخاوت؟) میفرماید:
(اَلْعَدْلُ یَضَعُ الاُْمُورَ مَواضِعَها وَ الْجُودُ یُخْرِجُها مِنْ جَهَتِها، اَلْعَدْلُ سائِسٌ عامُّ وَ الْجُودُ عارِضٌ خاصُّ فَالْعَدْلُ اَشْرَفُهُما وَ اَفْضَلُهُما )۲۱۸
عدالت، کارها را در جایگاه خود قرار میدهد ولی سخاوت آنها را از مدار خویش خارج میسازد، دادگری، تنظیم گر فراگیر است و سخاوت، نورسیده محدود. بنابراین از میان این دو، عدالت شریفتر و برتر است.
- اصالت و ضرورت
خردمندان عالم جملگی اتفاق نظر دارند که حقوق انسانها در همه زمینهها باید مراعات گردد و به هیچ فردی ستم نشود، همه باید در برابر قانون یکسان باشند، حقوق ضعیفان پایمال نگردد و در یک کلام عدالت اجتماعی پیاده شود، اسلام نیز عدالت اجتماعی را به عنوان یک اصل ضروری و خدشه ناپذیر مطرح کرده میفرماید:
(اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ …)۲۱۹ خداوند به دادگری و احسان فرمان میدهد.
و در آیهای دیگر میخوانیم که سودجویی شخصی و خانوادگی نباید مانع برقراری عدالت گردد:
(یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا کُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَدأ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی اَنْفُسِکُمْ اَوِالْوالِدَیْنِ وَ الاَْقْرَبینَ )۲۲۰
ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید گرچه به زیان خود، پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد.
چنانکه دشمنی و کینهتوزی نباید دادگری را تحتالشعاع قرار دهد:
(…وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئانُ قَوْمٍ عَلی اَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی …)۲۲۱
نباید دشمنیِ گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که به تقوا نزدیک تراست.
چنان که یکی از اهداف نهایی فرستادن پیامبران علیهم السلام را برپایی عدالت، شمرده، میفرماید:
(لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ …)۲۲۲
به تحقیق، پیامبرانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان را فرود آوردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
روایات اهل بیت علیهم السلام نیز در این باره بیشمار است، برای رعایت اختصار تنها به سخن نغزی از امیرمؤمنان صلوات الله علیه بسنده میکنیم:
(جَعَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ الْعَدْلَ قِواماً لِلاَْنامِ وَ تَنْزیهاً مِنَ المَظالِمِ وَ الاْ ثامِ وَ تَسْنِیَةً لِلاِْسْلامِ )۲۲۳
خداوند سبحان، عدالت را مایه استواری مردم، پاکی از ستمها و گناهان، و سرافرازی اسلام قرار داد.
- راههای گسترش و تحکیم عدل
چنانکه یاد شد، اسلام به اصل عدالت نه به عنوان یک خوی اخلاقی فردی بلکه به عنوان اصلی استراتژیک و راهبردی مینگرد که باید به صورت ملکهای جاوید در جان مؤمنان راسخ شود و در سراسر زندگی فردی و اجتماعی آنان جریان یابد و برای تثبیت این صفت الهی از هیچ کوششی فروگذار نکرده و آن را در سه محور کلّی: تشویق دادگری، محکومیّت ستمگری و برخورد حذفی با ستمگر مورد تأکید قرار داده است:
الف: تشویق دادگری
یکی از روشهای تربیتی اسلام، روش تشویق و ترغیب انسانها به نیکی و تبیین آثار گرانقدر و فلسفه کار نیک است و عدالت اجتماعی نیز از همین رهگذر مورد تشویق قرار گرفته است، در این باره نیز آیات و روایات فراوان است که برخی را برای تیمّن میآوریم:
(…وَ اِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ )۲۲۴
اگر داوری کردی، میان آنان به عدل داوری کن که خدا دادگران را دوست دارد.
(…قُلْ امَنْتُ بِما اَنْزَلَ اللّهُ مِنْ کِتابٍ وَ اُمِرْتُ لاَِ عْدِلَ بَیْنَکُم ْ…)۲۲۵
بگو؛ من به هر کتابی که خدا فرستاده ایمان آورده ام و فرمان یافته ام که در میان شما دادگری کنم.
امام علی (ع) میفرماید:
(اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّةِ عَیْنِ الْوُلاةِ اسْتِقامَةُ الْعَدْلِ فِی الْبِلادِ )۲۲۶
همانا برترین نور چشم کارگزاران، برپایی عدالت در شهرهاست.
در سخنی دیگر آن را سبب اصلاح جامعه دانسته، میفرماید:
(بِالْعَدْلِ تَصْلَحُ الرَّعِیَّةُ )۲۲۷ مردم به وسیله عدالت اصلاح میشوند.
همچنین پایداری دولتها را در سایه دادگری میداند و میفرماید:
(ثُباتُ الْدُّوَلِ بِاِقامَةِ سُنَنِ الْعَدْلِ )۲۲۸ دوام دولتها به برپایی سنتهای عدالت است.
ب: محکومیت ستم
بدگویی از زشتی و تبهکار نیز روشی است که به موجب آن، تبهکاران در نظر مردم، خوار میشوند و انسان از نزدیک شدن به آنان و کارشان، احساس تنفر و انزجار میکند. به همین دلیل اسلام، از (ستم) به شدّت نکوهش کرده، ستمگر را مستحق سختترین عذاب میداند، چنان که هیچ کاری چون ظلم و بیدادگری مورد تنفّر فرد نیست و این محکومیت و منفور بودن خود، قویترین انگیزه برای ترک ستم است. در این بخش نیز به چند آیه و روایت بسنده میکنیم:
قرآن مجید پیرامون زشتیِ ستم به یتیمان و کیفر این کار میفرماید:
(اِنَّ الَّذینَ یَأکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً اِنَّما یَأکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً )۲۲۹
آنانکه اموال یتیمان را به ستم میخورند، جز این نیست که آتشی در شکم خود فرو میبرند و بزودی در آتش فروزان در آیند.
همچنین با صراحت اعلام میکند که ستمگران در پیشگاه خداوند هیچ ارزشی ندارند:
(… وَاللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ )۲۳۰ خداوند ستمکاران را دوست ندارد.
امیر مؤمنان صلوات اللّه علیه، طی سخن حکیمانه ای، ظلم را به سه نوع تقسیم میکند و درباره هر یک چنین توضیح میدهد:
۱. ظلمی بخشیده نمیشود و آن، شرک به خدای متعال است.
۲. ظلمی که [با توبه و استغفار] مورد عفو قرار میگیرد و آن ستم بنده نسبت به خودش میباشد.
۳ـ سـتمی که بازخواست خواهد شد و آن ستم بندگان به یکدیگر است ؛ قصاص در این مورد، شدید است ، قصاصی که زخم دشنه و جای تازیانه ، نزد آن ، اندک است !۲۳۱
ج: حذف ستمگران
برخورد حذفی با ستمگران و طرد آنها از پستهای کلیدی و مهم اجتماعی و محدود کردن میدان فعالیت آنان نیز راهی است که اسلام آن را با قاطعیت مطرح کرده است تا هم جامعه اسلامی دچار آنان نشود وهم تشویقی باشد برای دوری از ظلم؛ از این رو در بسیاری از کارهای مهم اجتماعی (عدالت) را شرط دانسته تا دست ناپاک ستم از آنها کوتاه شود؛
۱. پیامبر و امام باید معصوم باشند؛ یعنی نه تنها مرتکب کوچکترین گناه و ستم نشوند بلکه فکر آن را نیز در ذهن خود خطور ندهند، خداوند در این باره میفرماید:
(… لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ )۲۳۲
عهد من (امامت) به ستمگران نمیرسد.
این آیه دلالت دارد که امام باید معصوم باشد زیرا غیر معصوم، قطعاً به خود یا دیگران ستم خواهد کرد .۲۳۳
۲. سیره معصومین علیهم السلام نیز انتخاب مدیران صالح و عادل بوده و آنان هرگز با خائنان ستمگر مماشات نمیکردند؛
امیرمؤ منان (ع) به یکی از مدیران عالی خود که بخشی از ثروت بیت المال را به یغما برده بود مینویسد:
اموال مردم را به سوی آنان بر گردان و گرنه اگر دستم به تو رسد با شمشیری گردنت را می زنم که هر کس با آن کشته شود، وارد دوزخ گردد! به خدا سوگند اگر حسن و حسین (ع) چنین کرده بودند با آنان سازش نمیکردم تا حق (مردم) را از آنان بازستانم !۲۳۴
و به مالک اشتر نیز دستور میدهد که اگر عاملان و کارگزارانش دست به خیانت زدند بشدت آنان را کیفر دهد، اموال ناحق آنان را مصادره کند و بعد از آنکه آنان را رسوا کرد معزولشان سازد .۲۳۵
۳. در فقه اسلامی، منصب مرجعیّت، قضاوت، امامت جمعه و جماعت به کسانی سپرده میشود که واجد شرایط خاص، از جمله عدالت باشند و چنین عدالتی اعم از عدالت فردی و اجتماعی است .۲۳۶
این گونه روشها در کنار مجازات شدیدی که در اسلام برای ستمگران معین شده
جامعه اسلامی را از ستمهای بالفعل و بالقوه ای که آن را تهدید میکند، مصونیت می بخشد و به سوی بهشت عدالت اجتماعی رهنمون میسازد، افزون بر اینکه خداوند نیز در کمین ستمکاران است و فرجامشان را به تباهی میکشد.
عدالت در عینیّت زندگی
پدیده زیبای عدالت اجتماعی باید پا به پای عدالت فکری و فردی، در همه کارهای جمعی جریان داشته باشد و آن را حیات الهی بخشد نه اینکه در کلام و کتاب خلاصه شود یا منحصر به فرد و گروهی خاص گردد. گر چه وجود عدالت در برخی مسئولیت ها حساسیت و ضرورت بیشتری مییابد و در برخی افراد نمود بهتری باید داشته باشد ولی نسبت به همه افراد و اقشار عمومیت و ضرورت دارد و بر عموم مردم واجب است که آن را در کلیه کارهای خویش ملاک عمل قرار دهند:
در رفتار با پدر و مادر، همسر و فرزندان، برادر و خواهر و بستگان دیگر، عادل باشد.
در کوچه و خیابان و بازار، و استفاده از وسایل نقلیه و دیگر امکانات عمومی، رفت و آمد؛ رانندگی و… حقوق مردم را رعایت بنماید.
در محل کار، در برخورد با همکاران (اعم از زیر دستان و بالادستان)، ارباب رجوع، انجام وظیفه شرعی، کار به اندازه توان و طبق قرار داد، حفظ اموال دیگران، بویژه بیت المال، از جاده عدالت خارج نشود.
در داد و ستد خرد و کلان و در بازار مکّاره سودطلبی، ملکه زیبای عدالت را به کالای اندک دنیا سودا نکند و همیشه و با همه کس به انصاف رفتار نماید.
اگر مقام و مسؤولیّتی دارد، هرگز خارج از چارچوب قانون و شرع حرکت نکند و هوا و خواسته خویش را بر عدالت و وجدان ترجیح ندهد.
در صحنههای سیاسی همانند انتخابات، هم در رأی دادن و هم رأی گرفتن، حق را در نظر داشته باشد و نظر خود را با آن تطبیق دهد و در اظهار نظرهای فکری، سیاسی و عقیدتی نیز.
در دعوا و نزاع هیچ گاه از جادّه عفّت و عدالت، پای بیرون ننهد زیرا آنچه به ناحق به دست میآید به یقین وزر دنیا و وَبال آخرت خواهد گشت و مال حرام به حرام خوار وفا نخواهد کرد.
در داوری و قضاوت نیز باید همواره بر مرکب راهوار عدالت بنشیند که هرگز راکب خود را به بیراهه نخواهد برد، بلکه به سر منزل سعادت خواهد رساند.
پی نوشتها:
۲۱۷ ـ مفردات ، راغب اصفهانی ، واژه عدل .
۲۱۸ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹، ص ۱۲۹۰.
۲۱۹ نحل (۱۶)، آیه ۹۰.
۲۲۰ نسأ (۴)، آیه ۱۳۵.
۲۲۱ مائده (۵)، آیه ۸.
۲۲۲ حدید (۵۷)، آیه ۲۵.
۲۲۳ شرح غررالحکم، ج ۳، ص ۳۷۴.
۲۲۴ مائده (۵)، آیه ۴۲.
۲۲۵ شوری (۴۲)، آیه ۱۵.
۲۲۶ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص ۱۰۰۶.
۲۲۷ شرح غررالحکم، ج ۳، ص ۲۰۶.
۲۲۸ همان، ص ۳۵۳.
۲۲۹ نسأ (۴)، آیه ۱۰.
۲۳۰ آل عمران، (۳)، آیه ۱۴۰.
۲۳۱ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵، ص ۵۷۵.
۲۳۲ بقره (۲)، آیه ۱۲۴.
۲۳۳ مجمع البیان، ج ۱ ۲، ص ۳۸۰.
۲۳۴ نهج البلاغه، نامه ۴۱، ص ۹۵۷.
۲۳۵ همان، نامه ۵۳، ص ۱۰۱۲.
۲۳۶ تحریر الوسیله، امام خمینی، ج ۱، ص ۵، ۲۷۴ و ج ۲، ص ۴۰۷.