0

مجموعه کامل ضرب المثل های فارسی با معنی (بر اساس الفبا)

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجموعه کامل ضرب المثل های فارسی با معنی (بر اساس الفبا)
جمعه 1 بهمن 1400  8:54 PM

 

انواع ضرب المثل با حرف آ

 

۱. آب آبادانی می‌آورد

هرجا آب هست زندگی هم هست.

 

۲. آب از آب تکون نخورده

 هیچ اتفاقی نیفتاده.

 

۳. آب سر چشمه گل آلود است

  کار از بیخ عیب دارد، مشکل از اصل و اول کار است.  

 

۴. آب از لب و لوچه راه افتادن یا آب دهان کسی راه افتادن

  از فرط میل و رغبت بیخود شدن، تحریک شدن اشتها یا به کسی متمایل شدن.

 

۵. آب از دستش نمی‌چکد

اشاره به آدم بسیار خسیس.

 

۶. آب باریکه

در آمد و روزی کم اما مستمر و همیشه.

 

۷. آب به آب بخوره زور بر می‌داره

اتحاد و همبستگی موجب قدرت است.

 

۸. آب به آب شدن

از جایی به جایی دیگر رفتن.

 

۹. آب پاکی رو دست کسی ریختن

آخرین جواب رد را به کسی مثل خواستگار یا طلبکار دادن.

 

۱۰. آب تو دلش تکان نمی‌خوره

اشاره به آدم راحت و بی‌دغدغه و آسوده، کسی که هیچ زحمت و اذیت و فشاری برایش وجود ندارد.

 

۱۱. آب خوش از گلو پایین نرفتن

از فرط غم و غصه و مشکل با ناراحتی زندگی کردن، زندگی را با غم و سختی گذراندن.

 

۱۲. آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم

از داشتن چیزی یا نعمتی بی اطلاع بودن یا قدر آن را ندانستن و یا خود داشتن و از دیگران طلبیدن.

 

۱۳. آب دهن مرده

غذای بی‌مزه یا چیزِ کم رنگ.

 

۱۴. آب راحت‌تر از شربت پایین می‌رود

زندگی بی‌آلایش راحت‌تر است.

 

۱۵. آب رفته رفته به جو بر نمی‌گردد

چیزی که گذشت دیگر بر نمی‌گردد یا کاری که انجام شد دیگر شده.

 

۱۶. آب زیپو

 غذا یا چای آبکی

 

۱۷. آب زیر پوست رفتن

 چاق و چله شدن، سر حال بودن، بهتر شدن اوضاع.

 

۱۸. آب زیر کاه

 فریب‌کار، تودار، موذی.

 

 

۱۹. آب شده رفته تو زمین

 گم شدن چیزی که جلو چشم بوده.

 

۲۰. آبغوره گرفتن

گریه دروغی برای جلب ترحم و قیافه حق به جانب گرفتن.

 

۲۱. آب کردن

 فروختن، رد کردن.

 

۲۲. آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

وقتی که کار خراب شد و آنچه که نباید بشود، شد دیگر زیاد و کمش فرقی نمی‌کند.

 

۲۳. آب که زیاد یک جا بمونه بو می‌گیره

عدم تحرک و فعالیت موجب بیماری و فساد می‌گردد.

 

۲۴. آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می‌خونه

کنایه از بهم ریختگی و نابسامانی شرایط و عدم هماهنگی.

 

۲۵. آبمان در یک جو نمی‌رود

با هم موافق و هماهنگ نیستیم، سازش نداریم.

 

۲۶. آب نطلبیده مراد است

هرگاه برای کسی ناخواسته آب بیاورند، آن را به فال نیک می‌گیرند و به کامروایی تعبیر می‌کنند.

 

۲۷. آب نمی‌بینه اگر نه شناگر قابلی است

فرصتی به دست نمی‌آورد و گرنه جوهر و توان انجامش را دارد. کسی که کار خوب یا بدی از عهده‌اش بر آید اما زمینه انجام آن کار برایش فراهم نباشد.

 

۲۸. آب‌ها از آسیاب افتاد

جار و جنجال‌ها تمام شد و آرامش برقرار گردید.

 

۲۹. آب در هاونگ کوبیدن

کار عبث و بیهوده انجام دادن.

 

۳۰. آبی ازش گرم نمی‌شه

نفعی از او نمی‌رسد.

 

 

۳۱. آتش اول خودش را می‌سوزاند

ضرر کار بد اول به خود شخص می‌رسد، ظلم ظالم اول به خودش بر ‌می‌گردد.

 

۳۲. آتش بیار معرکه

دو به هم‌زن، فتنه انگیز.

 

۳۳. آتش زیر خاکستر

فتنه‌ای که فعلا و ظاهراً خاموش باشد.

 

۳۴. آتش که بیفتد خشک و تر با هم می‌سوزد

بلا و ظلم که برسد گناهکار و بی‌گناه با هم از بین می‌روند.

 

۳۵. آتو دست کسی دادن

سند یا نقطه ضعف محکوم کننده‌ای در اختیار کسی گذاشتن، نقطه ضعف به کسی نشان دادن.

 

۳۶. آدم به امید زنده است

اگر امید را از انسان بگیرند، دیگر انگیزه‌ای برای زنده ماندن نخواهد داشت.

 

۳۷. آدم تا کوچکی نکنه بزرگ نمی‌شه

آدم تا شاگردی و فروتنی نکند به مقام بزرگی و استادی نخواهد رسید.

 

۳۸. آدم خوش حساب شریک مال مردم است

آدم خوش حساب را همه قبول دارند، بنابراین همیشه می‌تواند روی کمک دیگران و یا قرض گرفتن از دیگران حساب کند.

 

۳۹. آدم زنده زندگی می‌خواهد

خطاب به کسی که به قید درویشی از مسئولیت‌های زندگی شانه خالی کرده و به مادیات و تامین رفاه نسبی بی‌اعتنا باشد.

 

۴۰. آدمِ زنده وکیل وصی نمی‌خواهد

کسی که خودش حاضر است، لازم نیست کس دیگری به جایش حرف بزند یا تصمیم بگیرد.

 

۴۱. آدم سیر شصت لقمه می‌خوره

برای تشویق یک نفر به غذا خوردن- تعارف کردن.

 

۴۲. آدم عاقل با طناب پوسیده کسی به درون چاه نمی‌رود

انسان عاقل با هر قول و وعده بی‌پایه و اساس کار خطرناک انجام نمی‌دهد.

 

۴۳. آدم گدا، این همه ادا

فرومایه‌ای که فخر فروشی کند.

 

۴۴. آدم گرسنه دین و ایمان نداره

کسی که امور دنیا و زندگیش لنگ است نی‌تواند به فکر آخرت باشد. آدم گرسنه‌ برای سیر کردن شکم خود دست به هرکاری ‌می‌زند.

 

۴۵. آدم ناشی بوق (شیپور) را از سر گشادش می‌زند

کسی که می‌خواهد کاری انجام دهد ولی بلد نیست.

 

۴۶. آدم یک بار پاش تو چاله می‌ره

آدم یک بار اشتباه می‌کند یا گول می‌خورد. سفارش به عدم اشتباه مجدد در انجام کار.

 

۴۷. آردهامو بیختم و الکش رو آویختم

در جوانی همه کارهایم را انجام داده‌ام و اکنون کاری ندارم. آرزو نداشتن.

 

۴۸. آرزو بر جوانان عیب نیست

در مقابل خواسته‌های بر آورده نشدنی جوانان می‌گویند. جوانان باید تمید داشته باشند و برای اهداف آینده تلاش کنند.

 

 

 

۴۹. آرزو بر دل

نا امید و محروم از چیزی که به آن دل بسته شده باشد.

 

۵۰. آره و آرواره (آجر پاره)

کسی که امتحان خود را پس داده و شناخته شده و رو سفید است، دیگر احتیاجی نیست دوباره آزموده شود.

 

۵۱. آستر رویه را نگه می‌داره زن و شوهر همدیگر را

همانطور که آستر از قدر و اعتبار رویه محافظت می‌کند. زن و شوهر نیز باید احترام و آبروی یکدیگر را نگه دارند؛ زیرا عزت و اعتبار هر یک منوط به ارزش و آبرو و اعتبار دیگری است.

 

۵۲. آستین بالا زدن

اقدام جدی و همّت برای انجام کار خیر، مثل راه انداختن عروسی، رفع گرفتاری، رفع بیکاری، و….

 

۵۳. آستین نو بخور پلو

فقط به ظاهر آراسته کسی توجه کردن، ارزش افراد را باظاهر سنجیدن.

 

۵۴. آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه

با احتیاط و بی‌‌سر و صدا عمل کن تا کسی کاری به کارت نداشته باشه.

 

۵۵. آسمان به زمین بیاید، زمین به آسمان برود

یکدندگی و لجاجت بر سر انجام کاری یا داشتن عقیده‌ای.

 

۵۶. آسمان جٌل

مفلس و بی‌ پول و درویش مآب و در عین حال بی‌ خیال و آسان‌گیر.

 

۵۷. آسمان ریسمان به هم بافتن

مطالب بی سر و ته، پر حرفی‌های بی معنی.

 

۵۸. آسمان سوراخ شده فلانی یا فلان چیز ازش افتاده

اشاره به تعریف بی‌جا و بزرگ نمایانه از کسی یا چیزی تا حد بی‌همتا جلوه دادن آن. کنایه از کسی که برای خودش بیشتر از اندازه ارزش و اعتبار قائل است.

 

۵۹. آسمان که به زمین نیامده

طوری نشده، اتفاقی نیفتاده.

 

۶۰. آسیاب به نوبت

تذکر به رعایت نوبت.

 

۶۱. آش با جاش

طمع و خواستن همه چیز با هم (مثل کسی که به جای تشکر از خود آش در ظرف آن هم طمع می‌بندد). بد و خوب را با هم خواستن.

 

۶۲. آشپزخانه امام رضاست، نه مال داراست نه مال گداست

استفاده همگانی از چیزی.

 

۶۳. آشپز که دوتا شد، آش یا شور می‌شود یا بی نمک

کاری که دو رئیس داشته باشد، درست از آب در نمی‌آید. لوث شدن مسئولیت.

 

 

۶۴. آش کشکه خالته، بخوری پاته نخوری پاته

اجبار در قبول و انجام کاری که بر کسی تحمیل شده.

 

۶۵. آش نخورده و دهن سوخته

خلافی انجام ندادن و بدنام و گناهکار شدن. بدون انجام دادن کار خلاف و گناهکار شناخته شدن.

 

۶۶. آش و لاش

سخت زخمی و مجروح شدن و به صورت لاشه در آمدن. به سختی مجروح شدن، له شدن.

 

۶۷. آفتاب از کدوم طرف در آمده؟

اتفاق عجیب و امر خلاف عادت، معمولاً در تعارف و خوش و بش با مهمان می‌گویند.

 

۶۸. آفتاب جا کردن

از بیکاری در آفتاب خوابیدن.

 

۶۹. آفتابه لب بام

کسی که پیر شده و اثرات مرگ در او ظاهر شده باشد.

 

۷۰. آفتابه خرج لحیم

خرج بیهوده برای تعمیر وسیله‌ای که از کار افتاده و ارزش درست شدن ندارد.

 

۷۱. آفتابه دزد

دزد درمانده‌ای که چیز بی ارزشی مثل آفتابه را بدزدد.

 

۷۲. آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی

تشریفات و امکانات زیاد اما کیفیت کم.

 

۷۳. آقای خودش و نوکر خودش

کسی که برای خودش کار کند و تحت فرمان کسی نباشد و طبعاً خوب و آبرومند هم برای خودش خرج کند.

 

۷۴. آمد ابروشو درست کنه، چشمش را کور کرد

آمد کار را درست کند خراب‌ترش کرد.

 

۷۵. آمد ثواب کنه کباب شد

کسی که کار خیری انجام دهد و گرفتار شود.

 

۷۶. آمد نیامد داشتن

عقیده‌ای خرافی راجع به اینکه: انجام بعضی کارها یا بعضی چیزها یا بعضی روزها و یا حتی بعضی اشخاص و… خوش یمن است و شانس و خوبی می‌آورد و بعضی نحس و بدیمن بوده و بدی و غم به همراه می‌آورد.

 

۷۷. آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

بالاخره آمدی ولی دیر

 

۷۸. آنانکه غنی‌ترند محتاج‌ترند

افرادی که ثروتمند هستند بیشتر حرص ما می‌زنند.

 

۷۹. آنچه با تدبیر توان کرد با زور بازو میّسر نشود

خیلی از مسائل و مشکلات و گره‌های کور زندگی بدون نیاز به نیروی جسمانی، با قدرت عقل و درایت انسان قابل حل است.

 

۸۰. آنچه بر خود نمی‌پسندی بر دیگران هم نپسند

 

دیگران را هم مثل خودت و نزدیکانت بدان.

 

۸۱. آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

تعریف از کسی که دارای فضائل و خوبی‌های فراوانی چه ظاهری و چه معنوی باشد.

 

۸۲. آنچه نصیب است نه کم می‌دهند، گر نستانی به ستم می‌دهند

قسمت هرچه باشد همان می‌شود.

 

 

۸۳. آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است

کسی که کار خلافی انجام نداده از چیزی نمی‌ترسد.

 

۸۴. آن را که عیان است چه جاجت به بیان است

چیزی که روشن است احتیاج به گفتن ندارد.

 

۸۵. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

گذشته باز نمی‌گردد.

 

۸۶. آن سرش ناپیدا

نا مشخص بودن آینده.

 

۸۷. آنقدر عقب رفت تا از آن طرف پشت بام افتاد

افراط و تفریط و نداشتن اعتدال در انجام کاری.

 

۸۸. آنقدر سمن هست که یاسمن توش گُمه

تعداد افراد یا چیزهای خاص مورد توجه آنقدر زیاد است که دیگران به حساب نمی‌آیند.

 

۸۹. آنقدر مار خورد تا افعی شده

اشاره به شخص با تجربه، زیرک و دانا، کسی که بیشتر از بُعد منفی مد نظر باشد.

 

 

۹۰. آن کس که نداند و بداند که نداند، آخر خرک لنگ به منزل می‌رسد

کسی که از نادانی خویش با خبر است و بداند که از انجام کاری، بر می‌آید.

 

۹۱. آواز دُهل شنیدن از دور خوش است

شنیدن وصف خوشی‌ها همیشه واقعیت ندارد.

 

۹۲. آه از نهاد بر آمدن

سخت ضربه خوردن و به جِلِز و ولز افتادن چه از لحاظ جسمی (مثل زمین خوردن) و چه روحی (مثل شنیدن خبر ناگوار از قبیل ضرر و زیان، عزل شدن ناگهانی از کاری و…).

 

۹۳. آهای آهای خبر دار، این مهمونه یا سمسار؟

اشاره به مهمانی که چشمش و حواسش به جای اینکه به صاحبِ‌خانه باشد، به سر و وضع و اسباب خانه است.

 

۹۴. آه ندارد با ناله سودا کند

وصف درماندگی و نداری کسی، اغلب در زمان تحقیر کردن به کار می‌رود.

 

۹۵. آهن سردکوبیدن

کار بی‌حاصل و بیهوده کردن.

 

۹۶. آینه‌اش پاک نیست

ناخالص است، صاف و ساده نیست.

 

۹۷. آینه‌اش را گم کرده

عیب‌جو و بدگو، عیب خود را در دیگران می‌بیند. عیب خود را ندیدن.

 

۹۸. آینه به دست زنگی

عیب خود را روی دیگران گذاشتن (زشت روئی آینه‌ای پیدا کرد، وقتی خود را در آن دید به آینه گفت: زشت بودی که به دورت انداخته‌اند).

 

 

۹۹. آیینه دِق

انسان اخمو، بد اخلاق، و عنق و یا هر چیزی که انسان را به یاد غم بیندازد.

 

۱۰۰. آیه یأس خواندن

حرف‌های نا امید کننده زدن.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها