نقل قول saraalighanbari1360
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
پیام ها
1- گاهى حوادث تاريخى، عامل صدور فرمانهاى الهى است. «مِنْ أَجْلِ ذلِكَ»
2- انسانها و سرنوشتشان در طول تاريخ به هم پيوند دارند. «مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ»
3- احكام الهى حكمت دارد وگزاف نيست. «مِنْ أَجْلِ ذلِكَ»
4- براى جلوگيرى از سنگدلى وپرهيز از تكرار حادثه، كيفر ومجازات لازم است. «مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا»
بنام خدا
با سلام
ضمن تشکر از شما راسخونی محترم برای انتخاب آیه ای که برای همیشه و خصوصا شرایط فعلی دنیا و جامعه ما بسیار نوید بخش میباشد.تفسیر آیه فوق الذکر از نظر نویسندگان تفسیر نمونه هم بشرح زیر است:
(آیه 32)- پیوند انسانها! پس از ذکر داستان فرزندان آدم یک نتیجه گیرى کلى و انسانى در این آیه شده است، نخست مى فرماید: «به خاطر همین موضوع بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر گاه کسى انسانى را بدون ارتکاب قتل، و بدون فساد در روى زمین به قتل برساند، چنان است که گویا همه انسانها را کشته است و کسى که انسانى را از مرگ نجات دهد گویا همه انسانها را از مرگ نجات داده است» (مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً).
چگونه قتل یک انسان مساوى است با قتل همه انسانها و نجات یک نفر مساوى با نجات همه انسانها؟
آنچه مىتوان گفت این است که: قرآن در این آیه یک حقیقت اجتماعى و تربیتى را بازگو مى کند زیرا: کسى که دست به خون انسان بیگناهى مىآلاید در حقیقت چنین آمادگى را دارد که انسانهاى بیگناه دیگرى را به قتل برساند، او در حقیقت یک قاتل است و طعمه او انسان بیگناه، و مىدانیم تفاوتى در میان انسانهاى بیگناه از این نظر نیست، همچنین کسى که به خاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى، دیگرى را از مرگ نجات بخشد این آمادگى را دارد که این برنامه انسانى را در مورد هر بشر دیگرى انجام دهد و با توجه به این که قرآن مىگوید: «فکأنّما ...»
استفاده مىشود که مرگ و حیات یک نفر اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست اما شباهتى به آن دارد. برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 511
قابل توجه این که، کسى از امام صادق علیه السّلام تفسیر این آیه را پرسید، امام فرمود: منظور از «کشتن» و «نجات از مرگ» که در آیه آمده نجات از آتش سوزى یا غرقاب و مانند آن است، سپس امام سکوت کرد و بعد فرمود: تأویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگرى را دعوت به سوى راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.
در پایان آیه اشاره به قانون شکنى بنى اسرائیل کرده مىفرماید: «پیامبران ما با دلایل روشن براى ارشاد آنها آمدند ولى بسیارى از آنها قوانین الهى را در هم شکستند و راه اسراف را در پیش گرفتند» (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ).
«اسراف» در لغت، معنى وسیعى دارد که هر گونه تجاوز و تعدى از حد را شامل مىشود اگر چه غالبا در مورد بخششها و هزینه ها و مخارج به کار مىرود.